«روشن» ساخته روحالله حجازی جدیدترین فیلم رضا عطاران است که از ۲۵ بهمن به روی پرده سینماها آمده، اما در این ۱۸ روز فروشی که از فیلمی عطارانی انتظار میرود نداشته؛ کمی بیش از یک میلیارد و ۷۸۳ میلیون تومان که حدودا میشود روزی ۹۹ میلیون تومان. درست است که این فیلم کمدی نیست و پرفروشهای عطاران کمدی هستند، اما آیا میشود از فروش کمتر از حد انتظار «روشن» درباره موقعیت تازه عطاران در سینمای ایران به نتیجهای رسید؟ با اینکه موفقیت یا شکست تجاری یک فیلم برای ارزیابی جایگاه یک بازیگر در سینما اصلا کفایت نمیکند، اما امسال کمدی «ویلای ساحلی» به کارگردانی کیانوش عیاری با حضور عطاران و پژمان جمشیدی هم فروشی به مراتب کمتر از چیزی که توقع میرفت در گیشه داشته و باقی ماندنش تا پایان سال بر روی پرده هم نمیتواند تغییر مهمی در سرنوشت آن رقم بزند. از سوی دیگر، سریال کمدی «دفتر یادداشت» ساخته کیارش اسدیزاده که پخش آن از اواخر آبان در شبکه نمایش خانگی آغاز شد، نتوانست موفقیتی نه برای سریال و نه برای عطاران به ارمغان آورد. آیا ستاره بخت رضا عطاران در قرن جدید افول کرده یا او به محض اینکه فرصت مناسبی نصیبش شود، دوباره به روزهای اوجش برمیگردد؟
یکی از میان ما
رضا عطاران در میان معدود ستارههای آسمان سینمای ایران موقعیت خاصی دارد. موفقیتهای تجاری فیلمهای او در دهه ۱۳۹۰ و محبوبیتی که هنوز هم در میان توده مصرفکنندگان فیلم و سریال دارد، بیشک او را به مقام یکی از ستارگان سینمای ایران برمیکِشد، اما در عین حال رفتار و سبک زندگیاش در تقابل با پرسونای ستارهای اوست. عطاران به حضور در مراسم مختلف و مصاحبههای پیاپی بیعلاقه است و معمولا وقتی در برابر مصاحبهشوندگان قرار میگیرد با نوعی رندی و بیاعتنایی به ستایشهایی که از او و میزان نفوذش در میان تماشاگران میشود پاسخ میدهد. او با نمایشگری میانهای ندارد و برخلاف ستارگانی که بخشی از هویت ستارهایشان با رفتارهای نمایشگرانه تامین میشود، به زندگی به دور از هیاهو و جنجال عادت دارد. او با همین بیمیلی به خودنمایی و پرهیز از حضور در شبکههای اجتماعی و صرفا با آثارش موفق شده که رابطهای خاص با مصرفکنندگان محصولاتش بسازد. همین در دسترس نبودن به او کمک کرد که اتفاقا بیشتر شبیه به مردمی شود که میخواست سرگرمشان کند.
عطاران دهه ۱۳۹۰ را با بازی در فیلمی ساخته خودش به نام «خوابم میآد» آغاز کرد که توأمان توفیق انتقادی و موفقیت تجاری برایاش رقم زد. در طول دهه ۱۳۹۰ اغلب فیلمهایش پرفروش بودند و فروش حدودا ۴۰ میلیاردی «هزارپا» در سال ۱۳۹۷ پایان خوش دوران کاری او در این دهه سراسر موفقیت بود. ارژنگِ «نهنگ عنبر» که همه سرخوردگیهای عشقیاش را با پیشرفت خیرهکننده اقتصادی التیام میبخشید یا رضای «خوابم میآد» که جانش را بر سر اثبات مردانگیاش گذاشت یا آقای کمالی «طبقه هساث» که غیرتش را از همسر متوفیاش هم دریغ نمیکرد یا رضا نیازی «هزارپا» که میخواست به هر ترتیبی شده از موقعیتی که برای ترقی گیرش آمده طرفی ببندد، همگی شمایلهایی بودند از مردی که شباهت غیرقابل انکاری به مردم جامعهاش داشت، با همان آرزوها و امیال و فضائل و رذائل اخلاقی.
ستاره تاریک
ستارهها تغییر و تحولات اجتماعی را نمایندگی میکنند. ستارهای که در جامعهای متحول شده، هنوز ویژگیها و مؤلفههای جامعه پیش از تحول را نمایندگی میکند، بخت کمتری برای پذیرفته شدن در میان مصرفکنندگانش دارد. جامعه ایران در دو سال بعد از کرونا تغییرات مهمی را از سر گذرانده و قاعدتا ستارههایی متناسب با این تغییرات میخواهد. هنوز برای گفتن اینکه عطاران با زمانه جدید همگام و همراه نشده، زود است. او باهوش است و سالها در تلویزیون و سینما، با اتکا به همین هوش، به شکلی بیواسطه به بازنمایی زندگی قشری پرداخت که به دنبال تصویر خودشان در میان تولیدات مختلف فرهنگی بودند. شاید «روشن» از نظر تجاری در گیشه موفق نشود، اما عطاران در این فیلم هم چهره مردی را ترسیم کرده که برای به دست گرفتن لگام زندگی به یغما رفتهاش به هر دری میزند. این تصویر برای جامعهای که به تازگی در آن کلاهبرداری یک کمپانی و مالباختگی هزاران نفر اتفاق افتاده بسیار آشناست، اما شاید تلختر از آن است که جامعه فعلا پذیرای آن باشد. شاید ستاره این بار تاریکتر و گرفتهتر از آن است که چشم خریدارِ خسته از تلخی را بگیرد.