کد خبر: ۸۹۶۲۶
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۴:۳۵
باید واقعاً هم از جناب آقای کروبی عذرخواهی کرد

خاتمی: در موضوع هسته‌ای، موسوی یکی از مشاوران برجسته ما بود

یکی از نقدهایی که به خودم دارم این است که روی ملاحظه‌کاری خیلی چیزها را به مردم نگفتم
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: سید محمد خاتمی گفت: «آقای مهندس موسوی، در زمینه مسائل هسته‌ای یکی از مشاوران برجسته ما بود و در آن شورای عالی که تصویب کرده بودیم که مسائل هسته‌ای را زیر نظر داشته باشد، آقای مهندس موسوی عضو آن شورا بود.

به گزارش گروه سیاسی آفتاب، خاتمی که با «یاری» گفتگو می‌کرد، ضمن بیان مطلب فوق افزود: «آقای مهندس موسوی شخصیتی محکم، استوار، دین‌باور و مردم‌خواه و روشن‌بین دارند و از سرمایه‌های انقلاب و دارای تجربه مدیریت در دورانهای سخت بوده‌اند».

بخش اول این مصاحبه روز گذشته منتشر شد [+] و آن‌چه که در پی می‌آید، متن کامل بخش دوم و پایانی این گفتگو است:

آقای خاتمی، سئوالی دارم که سئوال درصد زیادی از جامعه ماست و نگرانی شما نیز شاید از این سئوال ناشی شود و آن این است که چه دلیلی برای شرکت در انتخابات وجود دارد، بسیاری از تحریمی‌ها معتقد هستند که رای آنها تاثیری در انتخاب سرنوشت ندارد و سرنوشت از پیش تعیین شده است، به عنوان کسی که سابقه دوبار انتخاب شدن در انتخابات ریاست جمهوری را دارد چه دلایلی را می‌توانید برای قانع شدن این افراد به شرکت در انتخابات مطرح کنید؟
در این که در جامعه ما و با روندهایی که شکل گرفته است، یک علاقه، اشتیاق و اراده‌ای برای اینکه یک جریانات خاصی حاکم باشند و جریانات خاصی از عرصه بیرون بروند، وجود دارد تردیدی نیست. اما این به هیچ وجه بدان معنا نیست که آن خواست که به دنبال سازماندهی نیز هست بتواند به صد در صد خواست‌های خود برسد.

در این کشور الحمدالله هنوز انتخابات وجود دارد، با وجود برخی رویه‌هایی که ما نمی‌پسندیم و نیز محدودیت‌هایی که در زمینه حضور مردم و ابراز علاقه مردم وکم کردن قدرت انتخاب بیشتر مردم وجود دارد، هنوز به لطف خداوند و به برکت انقلاب اسلامی اصل انتخابات کارساز هست و می‌تواند اگر واقعا مردم اراده کنند و بخواهند، خواست اکثریت را تامین بکند، منتهی شرط این است که مردم بخواهند و بیایند.

این ذهنیت که از پیش مسایل مشخص شده است متاسفانه وجود دارد ولی به نظر من درست نیست و تجربه هم نشان داده که این‌طور نیست. پیش از این نیز گفته شده یا توسط کسانی که با اسلام، انقلاب و مردم سازگار نیستند به عنوان یک جنگ روانی دامن زده شده که رای دادن مردم اثر ندارد ولی عملاً دیده‌ایم که اثر داشته است.

موارد متعددی این ذهنیت دیده شده است و آنچه که سبب شده است که این انگاره، ذهنیت و توهم را از بین ببرد حضور مردم است. البته اگر مردم شرکت نکنند یعنی شرکت کمی داشته باشند، قطعاً جریانی که سلایق خاص خودش را دارد تفکر غلطی که انشالله با سوءنیت نیز نیست معتقدند آنها بهتر و بیشتر مصالح اسلام و انقلاب را تشخیص می‌دهند و دیگران خودی نیستند و نباید بیایند، طبعاً این جریان در غیبت مردم می‌تواند موفق بشود، برای این‌که مطمئناً این سلیقه و این جریان که یک اقلیت بسیار کوچکی در جامعه ما است تبدیل به اکثریت نشوند مردم باید در انتخابات حاضر شوند چرا که با نیامدن مردم آن اقلیت خود به خود بر اساس رای کسانی که شرکت می‌کنند تبدیل به اکثریت می‌شود، من بارها گفتم که این جریان یک سقف رای مشخص در جامعه دارد که اگر مردم بیایند و در انتخابات شرکت کنند آن اقلیت همان اقلیت می‌ماند و اکثریت خودش را نشان می‌دهد.

من تردیدی ندارم که اگر به جامعه رجوع بکنیم و واقع بینانه بنگریم، اکثریت مردم چیزی را می‌خواهند که اگر به عرصه بیایند آن چیز تحقق پیدا می‌کند. انتخابات همچنان مظهر تجلی حاکمیت مردم بر سرنوشت و مظهر اراده مردم و هم راهکار تحقق اراده مردم و حاکمیت مردم است و این دستاورد بزرگی است که ملت ما از صد سال پیش می‌خواسته و امروز در اثر انقلاب اسلامی به آن رسیده است و امروز ما نباید این را از دست بدهیم.

اگر مردم احساس می‌کنند که باید در جامعه تحولی ایجاد بشود، راه‌ها و روش‌های دیگری جز آنچه که هست باید حاکم بشود، از امکانات هرچه بهتر و بیشتر به نفع ملت استفاده بشود، دفاع از آن آرمان‌ها و خواست‌هایی که امام و انقلاب ما داشته است به درستی صورت بگیرد، و نه اینکه با کمال تاسف هم امکانات مادی در مسیر نادرستی مصرف بشود و هم ارزش‌ها مصادره بشود و هم به غلط به نام ارزش‌ها کار‌هایی انجام بگیرد برای ایجاد تحول فقط یک راه وجود دارد و آن حضور مردم در انتخابات است.

البته این را هم عرض کنم که اگر مردم توقع داشته باشند که با حضور خودشان و انشاءاله با موفقیتشان همه این مسایل یک شبه حل می‌شود شدنی نیست.

مهم این است که مردم این سئوال را از خود بکنند که آیا راهی را که انقلاب ما خواسته، راهی که مردم ما خواستند، راهی که در مسیر عزت و سربلندی ملت ماست، آن راه در حال طی شدن هست یا خیر؛ اگر طی نمی‌شود، انتخابات برای این است که ما نظام را به همان راه درست برگردانیم و در این راه باید خیلی تلاش کنیم، جلو برویم و واقع‌بین باشیم و بدانیم که یک‌شبه نمی‌توان به قله رسید اما در در دامنه و در مسیر قله حرکت کنیم.

اگر مردم ما با این واقع‌بینی با مسائل روبه‌رو شوند و برخلاف جنگ روانی یا نیت غلطی که وجود دارد که به هر حال اگر ما شرکت بکنیم یا نکینم نتیجه انتخابات از پیش معلوم است و تجربه هم نشان داده این‌طور نیست، اگر این ذهنیت اصلاح بشود و مردم در عرصه حضور یابند، من تردیدی ندارم که مردم در مسیر حاکمیت بر سرنوشت خود و حرکت به سمت خواست‌های خود موفق خواهند بود.

بسیاری روشنفکران و جامعه شناسان معتقدند که مردم ایران، مردمی پایبند به اصلاحات هستند و اصلاحات در متن جامعه ایران است، آزادی بیان و اندیشه، جلوگیری از حاکم شدن تحجر و مانع شدن از آن که کشور به سمت آینده نامعلوم حرکت کند خواست و اراده مردم است، اما در این میان یک سؤال مرتب تکرار می‌شود و آن این است که با توجه به موانع بزرگ و جدی که اصلاح‌طلبان با آن در درون حاکمیت مواجه هستند، چه تضمینی وجود دارد که اصلاح‌طلبان و به طور مشخص اگر مهندس موسوی رای بیاورد دوباره آن مانع‌تراشی‌ها آغاز نشود و بتوان به سمت اهداف اصلاحات حرکت کرد؟
این بحث نیاز به مجال بیشتر و گسترده‌تری دارد که با تحلیل درستی مساله را مورد بررسی قرار بدهیم، اما یک مساله اصلاحات است و یک مساله اصلاح‌طلبان و اینکه اصلاح‌طلبان چگونه می‌توانند در عرصه حکومت کار بکنند و چه نقشی می‌توانند داشته باشند.

من بارها گفتم و الان نیز می‌گویم عمیق‌ترین، گسترده‌ترین و پایدارترین حرکت در طول یک‌صد سال گذشته اصلاحاتی است که از یک طرف به مبنای هویت تاریخی جامعه ما یعنی دین و فرهنگ و معیارها و ارزش‌هایی که جامعه ما به آن پایبند است و از سوی دیگر احساس می‌کند که در زمانی متفاوت از زمان گذشته قرار دارد و می‌خواهد به‌روز باشد و موقعیت خودش را در دنیای امروز ممتاز و خوب ببیند، که اصلاحات در این زمینه حرکت کرده و می‌کند و در کنار آنها جریانات دیگری هم بودند که مقاومت کردند ولی اصلاحات حرکت پایدار و ماندگاری است و هرکس با آن هماهنگ باشد ماندنی است و هرکس هماهنگ نباشد ممکن است چند صباحی در عرصه حضور داشته باشد ولی بعد از مدتی کنار زده می‌شود.

البته اگر حاکمیت جامعه و نهاد‌های رسمی مدیریت جامعه همسو و همگام با این حرکت اصلاحات باشند، حرکت اصلاحات ارزان‌تر و آسان‌تر به اهداف خودش می‌رسد. اگر اینگونه نباشد و مانع‌تراشی کنند هزینه اصلاحات زیادتر می‌شود و راه دورتر؛ اما بدین معنا نیست که اصلاحات از بین برود، این در مورد اصلاحات.

اما در مورد اصلاح‌طلبان، همه ما می‌دانیم که اصلاح‌طلبان به چارچوب و اصول معتقد هستند و واقعاً در مسیر منافع و مصالح ملت و سربلندی کشور، پیشرفت کشور و برخورداری مردم از امکاناتی که شایسته آن در جامعه هستند، استفاده درست از امکانات مادی و معنوی برای اعتلای کشور و پیشرفت جامعه و رسیدن به آرمان‌های بلند حرکت کرده و می‌کنند و طبعاً اصلاح‌طلبان اگر به عرصه حکومت بیایند در جهت تسهیل این حرکت و رسیدن به اهداف آن تلاش می‌کنند.

منتهی باید بدانیم که حاکمیت بخش‌های مختلفی دارد، الان صحبت ما در این رابطه است که رئیس‌جمهور را انتخاب کنیم و در واقع دیرک خیمه قوه مجریه را نصب کنیم و درکنار آن خیمه قوه مجریه زده شود. یعنی در واقع با انتخاب رئیس جمهور نقش مهمی را در تاسیس و برقرار کردن یکی از سه قوه مهم کشور ایفا کرده و می‌کنیم.

باید بدانیم که هم رئیس جمهور و هم قوه مجریه محدودیت‌هایی قانونی دارند یعنی حدودی وجود دارد که از آن نمی‌توانند تجاوز کنند بدان معنا که بخشی از امکانات کشور در اختیار او است، از این گذشته روند‌ها و روال‌هایی وجود دارد که مانع از استفاده از همه امکانات در اختیار می‌شود و حتی ممکن است جریانات دیگری که به هر حال امکاناتی دارند، یا امکانات رسمی مشروع یا امکاناتی که در اختیار آنها قرار گرفته و مسئولیتی هم ندارند می‌توانند تاثیرگذار باشد و حتی ممکن است کارشکنی‌ها و موانعی نیز ایجاد کنند؛ یعنی هم اختیارات و امکانات قوه مجریه محدود است هم اینکه در مقابل این امکانات محدود نیز موانع و کارشکنی‌هایی ممکن است صورت بگیرد.

بنابراین توقع ما باید در همان حد باشد، حال اگر جریان در انتخابات چه در مجلس و چه در ریاست جمهوری به‌گونه‌ای باشد که کسانی بیایند که به آن اصول و چارچوب‌ها و به آن روند تاریخی اصلاحات پایبند هستند، ما معتقدیم این وضعیت و شرایط بهتر از این است که یکسره همه امکانات قوا و دستگاه‌های مختلف در مقابل حرکت اصلاحات قرار بگیرد و هزینه اصلاحات بیشتر بشود و پیشرفت به سوی اهداف اصلاحات کندتر شود.

یقیناً ما اگر واقع‌بین باشیم اگر در قوه مجریه کسانی باشند که به اصول و چارچوب‌های اصلاحات و بالاتر از آن آرمان‌های انقلاب، خواست‌های ملت و آنچه که ما آنها را ارزشهای اصیل اسلامی و انقلابی و ملی می‌دانیم، پایبند باشند، حتماً هزینه اصلاحات و حرکت تاریخی اصلاحات را کمتر می‌کند و ما معتقدیم در میان دوستان عزیزی که الان در عرصه هستند کسانی هستند که این خصوصیات را دارند و به خصوص شما رجوع کنید به منشوری که جناب آقای مهندس موسوی و مواضع و شعارهایی ایشان که آدم احساس می‌کند این شعارها پشتوانه تدبیری و فکری مناسبی دارد و واقعاً پایبندی جدی به آنها وجود دارد اما در طرف مقابل گاهی ممکن است شعارهایی با حسن نیت هم داده شود اما خیلی پشتوانه نداشته باشد.

من معتقدم آنچه جناب آقای مهندس موسوی می‌خواهد سربلندی کشور، پیشرفت جامعه و وفاداری به اصول اصلی اصلاحات است.

البته این مساله را باید مشخص کنیم که یک عده‌ای با ادعا اصول را در انحصار خودشان دانسته‌اند و در واقع سلیقه‌ها و روش‌های خودشان را عین اصول دانسته‌اند و معتقدند هر کس به این ارزش‌ها و اصول پایبند نیست ضد اصول است و سعی می‌کنند او را از عرصه خارج بکنند که این خودش جفای به اصول است و طرفداری از اصول نیست.

اصول مشخص است و ما باید معین بکنیم. البته همه دینداریم و اصول دینی را قبول داریم، معیارها را قبول داریم، ولی در عرصه حیات اجتماعی ما چه چیزی می‌خواهیم، حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان را می‌خواهیم، آزادی آنها را می‌خواهیم، مسؤلیت حکومت در مقابل مردم را می‌خواهیم، امکان بهره‌گیری جامعه از امکانات موجود برای پیشرفت و توسعه کشور را می‌خواهیم، مگر انقلاب برای این‌ها نیامد، این‌ها خودش اصول است.

دفاع از جمهوریت نظام یکی از محوری‌ترین اصولی است که وجود دارد، چرا که به هر حال امام و این انقلاب جمهوری اسلامی را مطرح کردند و ما نمی‌توانیم به نام اسلام جمهوریت را نابود کنیم. همچنان که ما جمهوریتی را می‌خواهیم که سازگار با معیار‌های اسلامی باشد.

اگر این‌ها اصول است ما اصولگرای جدی هستیم و واقعا هم دلمان می‌خواهد که این اصول مستقر شود ولی اگر بعضی سلیقه‌ها و روش‌هایی باشد که حتی معتقدیم سازگار با آن اصول و معیار‌ها نیست، آن را ما اصلا اصول نمی‌دانیم که حالا یک عده‌ای هم با حسن نیت ممکن است بیایند و بگویند که اصول فقط این است و کسی که این را قبول نداشته باشد اصول‌گرا نیست.

به هر حال معتقدم کسی که پایبند به منافع ملی، ارزش‌های اصیل انقلاب و چارچوب‌های قانون اساسی که متعلق و برآمده از مردم است باشد به عرصه بیاید با وجود امکانات کمی که دارد، با وجود موانع موجود، بالاخره گام‌های ملت را به سوی اهداف اصلاح‌طلبانه‌ای که دارد استوار‌تر و سریع‌تر خواهد کرد و همین در مسایل اجتماعی و به خصوص اصلاحات تدریجی امر مهمی است و ما نباید به خاطر این امکانات اندک، میدان را به دست کسانی واگذار کنیم که معتقدیم راه و روش آنها در مسیر اهداف اصلی انقلاب و آرمان‌ها نیست و مصالح کشور را و ملت را آنچنان که باید و شاید تامین نمی‌کنند.

آقای خاتمی شما اخیرا اعلام کردید که پیروزی مهندس میرحسین موسوی قطعا پیروزی شما است. دلیل طرح این سخن چیست؟ آیا واقعا موسوی می‌تواند فضا و بستر را برای ادامه راه اصلاحات باز کند؟
آقای مهندس موسوی شخصیتی محکم، استوار، دین باور و مردم خواه و روشن بین دارند. از سرمایه‌های انقلاب و دارای تجربه مدیریت در دورانهای سخت بوده‌اند. منشوری نیز که انتشار داده‌اند واقعاً حاکی از باور ایشان است و بسیار مناسب است.

البته اینها به معنی نفی شخصیت ممتاز و با سابقه جناب آقای کروبی نیست ولی در انتخابات باید واقع‌بین هم بود به هر حال پیروزی اصلاح طلبان و به خصوص جناب آقای موسوی را موفقیت برای ملت ایران و سبب ساز تغییر مناسب می‌دانم.

در هفته‌های اخیر تبلیغاتی شروع کردند که آقای میرحسین موسوی در زمانی که نخست وزیر بودند اجازه نمی‌داد هیچ کس انتقادی مطرحی کند، بسیار انسداد‌طلب بود و فضای رسانه‌ای بسیار بسته بود، شما به عنوان وزیر فرهنگ و ارشادمهندس موسوی چه پاسخی به این مباحث دارید؟
ما در یک دوره خیلی سخت جنگ تحمیلی که از هر طرف به ما فشار آورده بود تحرکات ضد انقلاب که به صورت ترور و توطئه‌های مختلف وجود داشت به سر می‌بردیم، شما ببینید اگر این وضعیت در انگلستان و آمریکا هم پیش بیاید چه محدودیت‌هایی اعمال می‌شود و مقایسه بکنید محدودیت‌هایی که در آن دوره در نظام جمهوری اسلامی ایران شد با آن محدودیت‌هایی که با شرایط همسان در کشورهای اروپایی اعمال می‌شد و یا حتی پس از یازدهم سپتامبر در آمریکا ایجاد شد خیلی خفیف‌تر بود، البته محدودیت را نمی‌شود به حساب دولت آقای موسوی بگذاریم ولی بنده معتقدم در همان دوران جنگ و ترورها رابطه‌ای که با دانشگاه بود با مطبوعات بود که البته تعداد مطبوعات کمتر از امروز بود، با تشکل‌ها بود اصلاً قابل مقایسه با آنچه که امروز هست نیست.

شما دانشجویان ستاره‌دار را ببینید، کسانی که به خاطر ابراز نظراتشان دستگیر می‌شوند و یا از تحصیل محروم می‌شوند البته من نمی‌خواهم بگویم همه اینها بی‌گناه هستند بلکه نحوه برخورد مد نظرم هست، یا نمونه کار را ببینید یک روزنامه‌ای که مدتها توقیف شده و در دادگاه آن را تبرئه کردند یک روز می‌آید بیرون و دفعتاً شب بعد جلوی انتشار آن را می‌گیرند کدام یک از این رفتارها را در زمان مهندس موسوی می‌بینید در عین‌حالی که در زمان جنگ و ترور بودیم و ثباتی که امروز وجود دارد نبود.

همین منشوری که آقای مهندس موسوی در مورد حقوق شهروندی دادند را ببینید همانی است که الان هست آن روز هم بود البته امروز به تناسب زمان شاید کمی بازتر و بهتر باشد ولی آقای مهندس موسوی طرفدار آزادی فکر و طرفدار حرمت دیگران هست و این تهمت ناروایی هست که به ایشان می‌زنند.

آقای موسوی فردا رئیس جمهور می‌شود فکر می‌کنید گروههای فشار فردا در مقابل مهندس موسوی چه واکنشی نشان می‌دهند و چه نگرانی‌هایی دارند که شاید در زمان شما این نگرانی‌ها نبود؟
من نمی‌دانم چه نگرانی‌هایی دارند که در زمان من بود یا نبود، من معتقدم جریانی وجود دارد که او را جریان بدی نمی‌دانم و خدایی ناکرده نمی‌خواهم متهمش بکنم که جریان منحرفی است ولی دیدگاه بسته‌ای است و تعریفش در برابر انقلاب و ارزشها و منافع ملی بسیار تنگ است و همه چیز را که خارج از آن می‌داند و وظیفه خود می‌داند هر چیزی که مطابق این سلیقه نیست با آن برخورد کند، اگر در حکومت هست طبعاً با اعمال ابزارهای حکومتی با این مسئله برخورد می‌کند اگر در حکومت نیست با اعمال روشهایی که بعضی از گروهها دارند که اختیارات و امکانات فراوانی دارند ولی هیچ مسئولیتی ندارند و اعمال روش می‌کنند.

من معتقدم بخشی از اینها در مقابل مهندس موسوی هم چون ایشان را نمی‌پسندند چنین کاری را خواهند کرد اما خوشبختانه مردم ما بیدارتر و روشن‌تر از اینها هستند و یقینا مطمئن باشید که از این طرف حتما فشارهایی خواهد بود و از آن طرف تجربه هشت ساله اصلاح‌طلبی را داریم و قطعا دولت هم با ایستادگی خود، قوی‌تر و محکم‌تر با این مسائل می‌تواند برخورد و ایستادگی بکند.

به‌خصوص اگر ما مسائلی که پیش می‌آمد خیلی صریح و بی رودربایستی می‌آمدیم با مردم مطرح می‌کردیم ولو اینکه امکاناتی نداشتیم شاید جلوی خیلی چیزها گرفته می‌شد و یکی از نقدهایی است که به خودم دارم که روی ملاحظه‌کاری یا تدبیر یا عاقبت‌اندیشی یا به امید اینکه در جامعه تشنج‌ها کمتر بشود این چیزها را نگفتیم. شاید مهندس موسوی بتواند با افکار عمومی بسیاری از مسائلی را که ما نتوانستیم حل بکنیم حل بکنند.

یک سئوالی که گاه پرسیده می‌شود و بعد از حادثه تاسف‌انگیزی که در دانشگاه آزاد نجف‌آباد به ‌وجود آمد آقای کروبی هم به نوعی به آن اشاره کردند این بود که آقای موسوی در بیست سال پیش کجا بودند؟ بودند یا صدا و سیما با اینکه ایشان در برخی مجامع بودند فیلتر شد؟
اولا آن حادثه‌ای که در نجف‌آباد پیش آمده را تقبیح می‌کنم، کم تجربگی و عدم سعه صدر افرادی بود که خیال می‌کردند این‌کارها به نفع یکی و به زیان دیگری است این کار بسیار بدی بود و به هر حال بهره آن را کسانی می‌برند که نه آقای کروبی را می‌خواهند و نه آقای موسوی را؛ این آب به آسیاب دشمن ریختن است و اگر کمی هم بدبین باشیم می‌توانیم بگوئیم که اصلا آن حوادث را مخالفان ما به وجود آوردند و باید واقعاً هم از جناب آقای کروبی عذرخواهی کرد هم دوستان دیگر سعی کنند که این مسائل به این صورت پیش نیاید.

اما اینکه مهندس موسوی کجا جدا بوده؟ بله داوطلب پذیرش مسئولیت رسمی در این کشور نبوده‌اند همچنان که بنده نمی‌خواستم بیایم و مجبور شدم که بیایم و الحمدالله وقتی آقای موسوی جداً آمدند بنده گفتم نمی‌آیم، آیا این بدان معناست که از بنده از عرصه جدا هستم؟

همین صحبتی که الان دارم با شما می‌کنم خودش دلیل این است که از عرصه جدا نیستم، البته مهندس موسوی شخصیتشان به گونه‌ای است که نمی‌خواهند خودشان را نشان دهند اما در کجا ایشان جدا بوده؟

در تمام این مدت در جاهای حساس حضور داشته‌اند و مسئولیتهایی داشته‌اند؛ در دوره هشت‌ساله ایشان با بزرگواری هر چند مسئولیت رسمی نپذیرفتند مشاورت بنده را پذیرفتند و نیز در شورای عالی انقلاب فرهنگی در مجمع تشخیص مصحلت نظام که از جاهای حساس نظام است و حتی به پیشنهاد خودشان گفتند که من می‌خواهم در شورای عالی امنیت ملی حضور داشته باشم و خدمت رهبری هم عرض کردم و ایشان به عنوان مشاور بنده حضور پیدا می‌کردند.

ایشان در همه عرصه‌ها بوده‌اند و هرجایی هم که حضور داشتند ایشان مورد سانسور قرار می‌گرفتند، یعنی تصویر ایشان را نشان نمی‌دادند؛ نشان ندادن غیر از این است که در عرصه نباشد، آقای مهندس موسوی در این سالها داوطلب پذیرش یک مسئولیت رسمی و عنوان‌دار نبوده‌اند و مسئله‌ای هم که می‌گویند این است که ایشان بیست سال احساس خطر نمی‌کردند و امروز احساس خطر کرده‌اند، اتفاقا این را باید بپرسیم که چه حادثه‌ای رخ داده است که مهندس موسوی که هیج رغبتی برای مقام و پست نداردند امروز احساس خطر کرده‌اند و به صحنه آمده‌اند و ما هم استقبال می‌کنیم که از این سرمایه استفاده درستی بکنیم.

به چند نمونه از مشورت‌های ایشان می‌توانید اشاره کنید؟
فراوان بود، اولا ما جلسات متعددی داشتیم که تعدادی از دوستان هفته‌ای یک دفعه، پانزده روز یک دفعه و حداکثر یک ماه یک دفعه تشکیل می‌شد که آقای مهندس موسوی یکی از اعضای ثابت آن جلسات بودند، به علاوه دیدارهای تقریبا هفتگی یا کمی این‌ور و آن‌ورتر به علاوه یادداشت‌هایی که ایشان همیشه می‌دادند.

موارد متعددی بود. به‌خصوص در زمینه مسائل هسته‌ای ایشان یکی از مشاوران برجسته ما بود و در آن شورای عالی که تصویب کرده بودیم که مسائل هسته‌ای را زیر نظر داشته باشد آقای مهندس موسوی عضو آن شورا بود و خیلی جاهای دیگر در عرصه‌های سیاسی اجتماعی هر چه به نظرشان می‌آمد می‌گفتند و گاهی من از ایشان تقاضا می‌کردم در موردی فکر بکنند و به من مشورت بدهند.

آقای خاتمی، واژه‌ای داریم که از اول انقلاب تا الان بسیار استفاده شده و آن عبارت «دشمن» است، آقای موسوی هم اگر فردا رئیس جمهور شود دوباره با این دشمن مواجه است این دشمن از اول انقلاب تا الان تعبیرش همان است؟ یعنی دشمنی هست که قبل از انقلاب دشمن بود هنوز همان است؟ اسلحه به دست نشسته و منتظر است که هر لحظه به ما حمله کند؟ آیا تعبی دشمن تفاوت نکرده است؟
در گفتگوی تمدن‌ها که صحبت می‌کنیم می‌گوئیم دیالوگ تفاوتش با مونولوگ این است که در مونولوگ فقط "من" حضور دارم در دیالوگ "من" و "دیگری" داریم و می‌دانیم که جامعه نیز بدون من و دیگری تحقق پیدا نمی‌کند، هم در جنگ هم در دیالوگ هم در تفاهم و هم در صلح "من" و "دیگری" وجود دارد ولی دیگری که در جنگ وجود دارد دشمن است، دیگری که در دیالوگ وجود دارد یک همتا و همپای ما است که باید در کنار هم قرار بگیریم.

البته دشمن وجود دارد و تردیدی در آن نیست صحبت سر این است که این "منی" که می‌خواهد حضور داشته باشد چه تعبیر و تعریفی دارد؟ در جامعه اختلاف‌نظرها و سلیقه‌ها وجود دارد ولی گاه اینقدر این "من" دایره‌اش تنگ می‌شود که هر کس سلیقه‌ها و عادت‌ها و توهم‌های من مخالف است دیگری و آن دیگری هم می‌شود دشمن و متاسفانه در جامعه ما گاه پیش می‌آید کسانی که مومن و متدین و پایبند به خط امام هستند و به انقلاب و ارزش‌ها هستند دشمن تلقی می‌شوند و با او برخورد دشمن می‌شوند در همین ردصلاحیت‌هایی که وجود دارد چقدر از نیروهای جبهه رفته مومن، متدین و معتقد به آخرت و خدا به عنوان مخالفان جمهوری اسلامی و یا عدم پایبندی به اسلام ردصلاحیت شدند.

این دیدگاه مشکل‌زاست از طرف دیگر همه چیز را دشمن دیدن و همه کس را دشمن دیدن نشانه ضعفی است که در طرف وجود دارد والا همه جا مخالفت‌هایی وجود دارد مگر اینجا من و شما عین همدیگر فکر می‌کنیم؟ اگر ضعیف باشم موضع دفاعی من این است که شما باید بروید کنار چون نمی‌توانم تحملتان بکنم ولی اگر با سعه صدر باشم هم می‌توانم مشترکاتم را با شما پیدا کند هم می‌توانیم تفاهم کنیم و به راه مشترک برویم و حتی اختلافاتمان را رفع کنیم.

بله دشمن همیشه وجود دارد اما بعضی‌ها اینقدر خودشان کوچک هستند و دایره‌شان کوچک است که همه چیز را دشمن می‌دانند و با همه چیز به عنوان دشمن برخورد می‌کنند و این است که مسئله امنیت در جامعه شکننده می‌شود و حتی بعضی‌ها برای اینکه خودشان را توجیه کنند نیازمند دشمن هستند، اگر دشمن حقیقی هست آن را می‌چسبند و آن را بزرگتر نشان می‌دهند و اگر کافی نباشد دشمن‌تراشی می‌کنند و کارهای خودشان را توجیه می‌کنند، متاسفانه این خودی و غیرخودی که البته به یک معنا درست است ولی تعبیر و نتایجی که به دنبال دارد گاهی بسیار تاسف‌آور وحشتناک است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۰۰ - ۱۳۸۸/۰۳/۰۵
0
0
حاج آقا يا بقول برخي دوستان دكتر!خاتمي خيلي دوران هسته اي درخشاني داشتند مشاور هم معرفي مي كنند!!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۲۵ - ۱۳۸۸/۰۳/۰۶
0
0
برادر خاتمی
خودت هم می دانی که 20سال را الکی توجیه می کنی و واقعا شما و سایرین حرفی برای گفتن ندارید.
ناشناس
|
United States of America
|
۰۰:۴۴ - ۱۳۸۸/۰۳/۰۶
0
0
فقط یادمان باشد که در روز انتخابات همه با یک نماد سبز پای صندوقهای رای برویم تا تمام دوربینهای دنیا بتوانند حتی بدون شمارش ارائ تعداد انبوه رائهای موسوی را به تصویر بکشند
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین