آفتاب: برخی خبرگزاریهای غربی از جمله رویترز اخیراً به نقل از کاخ سفید، از برنامه «باراک اوباما» رییس جمهور ایالات متحده آمریکا به عربستان خبر دادند و این در حالی است که اوباما قرار است سفری مشابه نیز به قاهره پایتخت مصر به عنوان یکی دیگر از کشورهای با نفوذ مسلمان و عربی داشته باشد.
در رابطه با این سفرها و اهداف پیشبینی شده برای آن، گمانه زنیها و تحلیلهای گوناگونی از سوی کارشناسان و آگاهان سیاسی انجام گرفته از جمله اینکه برخی آن را بخشی از تلاشها و تحرکات سیاسی اوباما برای قرار دادن دولتهای بزرگ اسلامی در مقابل ایران تحلیل کردهاند اما تحلیلهای دیگری در تعارض با این نظر قرار داشته و این فرضیه را رد کرده است.
به نظر میرسد تحلیل اول ناشی از آن است که مذاکره در باره ایران و مسائل خاورمیانه از اهداف اصلی این سفر اعلام شده است و در مقابل تحلیلگران دیگری معتقدند که اوباما به واقعیت نقش ایران و ضرورت دخالت و حضور تهران در تصمیمات منطقهای وقوف کامل دارد و هرگونه اقدامی در منطقه را بدون حضور جمهوری اسلامی رفتاری و حرکتی ناقص میداند لذا برای متقاعد کردن کشورهای بزرگ اسلامی و عربی و اطمینان دادن به آنان به این کشورها سفر میکند و حداقل بخشی از اهداف این سفر را همین موضوع تشکیل میدهد. به تعبیری گروه دوم از تحلیلگران معتقدند که اوباما در این سفر به رهبران عربستان این اطمینان را خواهد داد که هرچند مذاکره و توافق و تفاهم با ایران را در برنامه دارد اما عربستان همچنان همپیمان و دوست استراتژیک برای آمریکا باقی خواهد ماند.
نباید از یاد برد که در طول چند ماه اخیر که موضوع ضرورت مذاکره مستقیم و رو در روی واشنگتن و تهران شکل جدیتر و واقعیتری به خود گرفته و مسوولان عالی سیاسی آمریکا و مشاوران و صاحب نظران سیاسی این کشور نیز بر آن صحه گذاشتهاند و این همه ناشی از ضرورتهای برقراری امنیت و صلح در منطقه و اجتناب ناپذیر بودن آن و نقش غیرقابل انکار تهران در فرایند این مذاکرات بوده، نگرانی برخی کشورهای عربی را با خود به همراه داشت و برخی از رهبران عربی این نگرانی را به زبان نیز آورده و از آمریکا خواستند که بدون اطلاع کشورهای عربی مذاکره با ایران را دنبال نکند.
برخی معتقدند که واقعیت موجود این است که اوباما برنامه جدی برای حل مسائل منطقه را در دستور کار خود قرار داده و در همین رابطه فشارها و محدویتهای را به همپیمان استراتژیک خود یعنی اسراییل نیز وارد آورده و در عین حال بدون جلب نظر کشورهای منطقه این کار را غیر عملی میداند.
«هنری کیسنجر» نیز اخیراً در مقالهای مفصل به این ضرورت اشاره کرده و نوشت: «این حقیقت نیازمند ترجمهای از برخی تدابیر فعال جهانی دارد. به نظر میرسد نگرش مشاوران سیاسی باید به این سمت سوق داده شود که دیپلماسی فشرده تفاهمی و توافقی را مدنظر داشته باشند تا بتوانند از جنگهای ناپلئونی دو دهه اخیر خارج شوند تا هر کدام از گروههای سیاسی وابسته به قدرتهای بزرگ با یکدیگر کار کرده و هنجارهای بین المللی را به اجرا برسانند».
این کارشناس و نظریهپرداز کارکشته سیاسی آمریکا به واقعیت دیگری در همین ارتباط اشاره کرده و خطاب به دولتمردان آمریکا نوشت: «برای اینکه مدیریت جهان پرمخاطره را عمومی کند و مذکرات دو جانبه را تحقق بخشد نباید به سمت انزوای کشورهای رقیب برود».
کیسینجر نقش و تاثیر تهران در معادلات منطقهای و جهانی را مورد تاکید قرار داده و در توصیهای مشورتی مینویسد: «ایران مسلماً کشور پیچیدهتری است چراکه تاثیر مستقیم و زیادی بر روی تمام منطقه دارد. آغاز یک پروسه دیپلماتیک با ایران تازه آغاز راه است. آنچه از این مذاکرات عاید میشود مسلما به این بستگی دارد که بتوان یک تعادل ژئواستراتژیک در میان کشورهای منطقه با حضور ایران بدون تسلط و چیرگی کشوری خاصایجاد کرد. برای رسیدن به این هدف مذاکره بینایران و امریکا بسیار ضروری است. هر گونه مذاکرهای با ایران به شدت ثبات در عراق را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
به نظر میرسد یکی از مشکلات اوباما اختلاف نظر گروههای مختلف مشاور در درون آمریکا است و کیسینجر نیز به آن اشاراتی دارد. این گروهها دیدگاههای متفاوت در نوع برخورد با کشورهای طرف مذاکره از جمله ایران دارند و کیسنجر به گروهی اشاره میکند که «از مذاکره با کشورهایی که ارزشها و دیدگاههای امریکایی را قبول ندارند متنفرند» و شاید لابیهای صهیونیستی در آمریکا را بتوان نمایندگان این تفکر افراطی نامید.
همراه با خبر سفر اوباما به عربستان «رویترز» خبر پیوستی را نیز با عنوان اظهارنظری از «گابی اشکنازی»، رئیس ستاد ارتش اسرائیل همراه میکند که به آمریکا اطمینان داده است تل آویو حریف نظامیتهران خواهد بود، اما اقدام نظامیپس از ناامیدی از مذاکرات دیپلماتیک قابل اجراست. بدون تردید این موضع رییس ستاد ارتش اسراییل را باید ناشی از نگرانی صهیونیستها از برقراری روند مذاکرات در منطقه خاورمیانه و دور شدن کشورها از تشنج و تنش دانست و اینکه رهبران اسراییل تمایلی به این روند ندارند و ادامه ی آن هرچه بیشتر تل آویو را همانند ماههای اخیر در انزوا قرار میدهد.
مستند این تحلیل آن است که دولتهای غربی اسراییل را تحت فشار کم سابقهای قرار دادهاند تا دست از یکجانبه گرایی و افراطیگری برداشته و به روند صلح عادلانه در خاورمیانه تن دهد. از جمله خواستههای دولتهای غربی پایان شهرک سازی در مناطق اشغالی و خروج از این مناطق است بهطوری که کلینتون نیز طی این هفته با تاکید بر این سیاست یعنی توقف شهرکسازی آن را امری قطعی و برگشت ناپذیر خوانده است. وزیر امور خارجه آمریکا در این خصوص اعلام کرده که اوباما خواستار متوقف شدن شهرکسازی اسرائیل است حتی اگر این شهرسازی در چارچوب «رشد طبیعی»" شهرکها باشد.
اما از سویی گفته میشود اوباما در این سفر از پادشاه عربستان خواهد خواست تا دیدگاه خود درباره فعالیتهای اتمی ایران را به روشنی بگوید.
سخنگوی کاخ سفید نیز گفته که اوباما به همراهی جهان اسلام درباره تصمیمهای منطقه خاورمیانه نیاز دارد و نمیخواهد تصمیم یکجانبه بگیرد.
این روند و نوع سفرهایی که اوباما در برنامه خود دارد تا حدودی این بخش از نظریه کیسینجر را قوت میبخشد که آمریکا تمایل دارد که مسائل منطقه خاورمیانه را با حضور اکثر کشورهای تاثیر گذار منطقه و از طریق مذاکره و توافق و تفاهم حل کند اما در عین حال بنا ندارد کشوری خاص در منطقه نقش تسلط و چیرگی را بدست آورد.
یا این تحلیل این سوال در اذهان تداعی میشود که «آیا اوباما قصد دارد با تقویت سیاست تصمیم جمعی منطقهای، و برقراری تعادل، مانع ازایفای نقش برتر و شکل گرفتن یک کشور قدرتمند و محوری در منطقه شود»؟