، دو شب پیش، دانشگاه امام صادق (ع) تهران، در اطلاعیهای از کاظم صدیقی به عنوان سخنران مراسم شب قدر این دانشگاه نام برد و چون، اعتراضات بالا گرفت، در اطلاعیه جدیدش نام او را حذف کرد. بنابراین تا بدین جای کار میدانیم که صدیقی بر خلاف سالهای گذشته در دانشگاه امام صادق (ع) سخنرانی نخواهد کرد، ولی نمیدانیم جای دیگری، مثلاً در حوزه خودش منبر میرود یا نه؟
به نوشته عصرایران؛ از آنجا که در هفتههای اخیر، وی به شدت درگیر افشاگری باغ ازگل شده، احتمالاً برای سخنرانی احتمالی اش، نتوانسته است، مطالعهای داشته باشد و از این رو، خطاب به وی پیشنهاد میکنیم که اگر این شبها منبر رفت، درباره موضوعات زیر سخن بگوید:
شب قدر، شبی است که فرشتگان بر زمین نازل میشوند "تنزل المکلائکه و الروح"؛ پس مناسبت دارد در این شب عزیز درباره فرشتگان صحبت کنید و مردم را به رعایت حال آنها دعوت کنید. مثلاً بگویید که رسول گرامی اسلام (ص) فرموده اند: شکستن شاخه درختان، همانند شکستن بال فرشتگان است.
به مردم بگویید که پیامبرمان، آنقدر به حفظ درختان تاکید داشتند که به سپاهان خود دستور میدادند که وقتی وارد زمینهای دشمن شدند، درختان شان را قطع نکنند.
یعنی حتی برای درختان دشمن نیز حرمت قائل بودند چه رسد به درختان شهری که مردم خودشان در آن زندگی میکردند.
برای گوشزد کردن اهمیت درخت و پوشش گیاهی حتی میتوانید آیه ۲۰۵ سوره بقره را هم برایشان قرائت کنید: "اِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ و النَّسل"؛ و در توضیح آیه شریفه به سخنان آیت الله خامنهای استناد کنید: «لجوجترین، خبیثترین، سرسختترین دشمنان که خصوصیّاتی برایش ذکر میشود؛ یکی از خصوصیّات این است که حرث و نسل را از بین میبرد، یعنی تولید گیاهی را و تولید انسانی را نابود میکند و از بین میبرد.»
و تفسیر آن را از تفسیر نور حجه الاسلام محسن قرائتی برای مردم بخوانید:
"اگر نا اهل به قدرت رسید به خاطر توفان هوسهای درونی و ناآگاهیها و فشارهای بیرونی، همه چیز جامعه را فدای خود میکند. به گفتهی المیزان؛ تاریخ گواه آن است که چه مسلمان نمایانی به نام اسلام و تظاهر به ایمان، بر مردم حاکم شده و حَرث و نَسل را نابود ساختند. "
آقای صدیقی!
شبهای قدر، شبهای بزرگداشت بزرگمرد بی، چون و چرای عدالت و حراست از بیت المال است.
جا دارد به یاد مومنان بیندازید که مولایمان حضرت علی (ع) به حدی نسبت به بیت المال وسواس داشت، که وقتی شب هنگام درگیر کارهای حکومتی بود و برادرش نزد او آمد تا کار شخصی اش را با خلیفه مسلمانان در میان بگذارد، علی (ع) شمع بیت المال را خاموش کرد تا مبادا به اندازه درنگی، شمع بیت المال، به گفت و گوی برادرانه آنها نور بیفشاند.
حتما بگویید که آن امام، در عین رافتی که برای مردم داشت، نسبت به کارگزاران نظام، بسیار سختگیر بود و کوچکترین دست درازی آنها به اموال عمومی را بر نمیتابید.
مثلا میتوانید به ماجرای «علیّ بن هرمه» مسئول بازار اهواز اشاره کنید که مرتکب خیانت در اموال بازاریان شده بود.
امام نگفتند که صلاح نیست او را محاکمه کنیم چرا که منسوب ومنصوب حکومت است بلکه نامهای به رفاعة بن شدّاد که قاضی اهواز بود نوشت و از او خواست به فوریت حکم برکناری ابن هرمه را به وی ابلاغ کند، زندانی اش سازد و درباره خلافی که کرده جار بزند و او را در بازار بگرداند تا اگر کسی شکایتی از این "خائن" دارد، بدون واهمه بیان کند.
علی (ع) خود قاضی را هم تهدید کرد که اگر با قاطعیت برخورد نکند، با خودش برخورد خواهد شد.
توضیح دهید در نظام اسلامی، برخورد مومنانه با کارگزار فاسد، برخورد قاطع و بی مماشات با او و نیز بی حیثیت کردن اوست.
آقای رجبی صدیقی!
درباره لزوم پاسخگویی مسوولان در نظام اسلامی هم به نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر اشاره کنید که نوشتند:
«وَإن ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بکَ حَیفا فَأصحِرْ لَهُم بعُذْرِکَ وَاعدِلْ عنکَ ظُنُونَهُم بِإصحارِکَ.
و اگر مردم بر تو گمان ستم بردند، عذر خویش را آشکارا و شفاف با آنان در میان نه و بدگمانیشان را از خویش بگردان.»
و توضیح دهید که طبق دستور امام علی (ع) -که بر همه ما حجت است- همین که مردم درباره مسوولی گمان بد بردند، لازم نیست برای گمان شان سند بیاورند، بلکه بر مسوول واجب است که با پاسخ مستدل، مردم را اقناع کند.
بد نیست درباره کلمه "اصحار" هم برایشان توضیح دهید که اصحار از صحرا میآید و به معنی جایی است که بی هیچ مانعی، همه چیز دیده میشود و آشکار است و مسوولی که در مظان اتهام افکار عمومی است باید بدون هیچ ابهامی همه واقعیت را در برابر دیدگان مردم قرار دهد تا خود ببینند و قضاوت کنند.
آقای کاظم رجبی صدیقی!
این واقعیتها را که از مولایمان گفتید، در پایان لعن و نفرین کنید عالمان بی عمل را که همه اینها را میدانند، ولی خلاف آن را عمل میکنند تا مظلومیت مولایمان علی (ع) در طول تاریخ تسری یابد.
از خودتان نپرسیدید چرا احمدینژاد زمین ازگل را به شما داد نه برجسازها؟
به گزارش خبرآنلاین، محمد مهاجری، فعال رسانهای اصولگرا نیز در یادداشتی باعنوان «سوالهایی که آقای کاظم صدیقی از خودش نپرسید» در کانال تلگرامی خود نوشت: فرض کنید، فلک با مردم ایران مهربان میبود و آقای احمدینژاد شهردار تهران نمیشد و باغی را در منطقه ازگل تهران به آقای شیخ کاظم صدیقی واگذار نمیکرد. تصور میکنید آن باغ الان چه بود؟ یک پارک برای مردم منطقه؟ یک مجتمع تفریحی-فرهنگی؟ یک فرهنگسرا؟ یک بیمارستان؟ نه! اشتباه میکنید. آنجا به قطعات محتلف تقسیم میشد و دهها برج مسکونی در آن بنا میشد و الان دهها هزارمیلیاردتومان ارزشش بود. نانش توی سفره کی میرفت؟ حدسش خیلی سخت نیست. بگردید ببینید چه کسانی در آن مقطع از طریق الطاف شهردار وقت تهران به آلاف و الوف رسیده اند؛ سود این زمینها هم به آنها میرسید. همانها که قبلتر از سوآپ و بعداً از برجسازی در مناطق پرسود پایتخت، جیبهاشان را پر کردند، باغ ازگل را هم میخوردند.
خب. حالا بجای آن زمینخوارهای رانتخوار، زمین را به ساخت یک حوزه علمیه اختصاص دادهاند، و جلوی آن همه رانت گرفته شده، آقای صدیقی از خود نپرسیده چرا؟
اگر من به جای آقای صدیقی بودم حتما از خودم میپرسیدم واقعا چرا شهردار وقت، آن زمین را به من داد و به برجسازها نداد؟ فقط به این دلیل بود که آن شهردار، اسلامپناه و دینپرور و شیعهگستر بود؟ اگر جواب این پرسش مثبت باشد آقای صدیقی نباید به فکر فرورفته باشد که چرا آن باغ را به افراد بسیار بزرگتر از آقای صدیقی که هم در دینمداری و هم در حوزه داری از او باسابقهتر و باتجربهتر بودند، نداد؟
فرض کنیم سوالهای بالا اصلا برای آقای صدیقی پیش نیامده. آیا این پرسش هم در ذهنش شکل نگرفت که برای احداث آن حوزه علمیه باید از کجا پول تهیه میکرد؟ لابد گفته میشود افراد خیرخواه و متشرع چنین پولی داشته و داده اند. باز هم آقای صدیقی از خود نپرسیده آنها با چه هدفی این پولها را داده اند؟ آیا حاضر است نام آنها را بگوید؟
آیا آقای صدیقی حاضر است تن به شفافیت بدهد و از این مخمصه نجات یابد؟ اگر معلوم شود کدام اشخاص حقیقی و حقوقی برای ساختن حوزه علمیهای (که به شهادت تصاویر منتشر شده) لوکس و شیک هم هست پول داده اند خیلی از مسائل روشن میشود.
نگویید کار خیر را در هرکوی و برزن حار نمیزنند. آن کار خیری که کتمان میشود مال وقتی است که آبروی افرادی که به آنها کمک میشود در خطر قرار گیرد.
حوزه علمیهای به این عظمت، اتفاقا مایه آبروی واقفین است. در فرهنگ ایرانی ما وقف کنندگان همیشه افراد مشهوری بوده اند و در بسیاری موارد حتی موقوفات را به نام خود تابلو میزده اند.
سوال بعدی که آقای صدیقبچی باید از خود بپرسد اینکه حوزه علمیه اش تا کنون چه خروحیهایی داشته؟ چند متفکر دینی، یا واعظ برجسته یا عالمانی که شبهات نسل جدید را برطرف کنند تربیت کرده؟ و فارغ التحصیلان این حوزه چقدر با تفکر او که معارفش عمدتا ناشی از خواب و رویا و داستان سراییهای محیرالعقول است فاصله دارد؟
اینها سوالات مهمی است که قبل از قضیه سندزدن زمین حوزه به نام خود و بستگان و دوستان اهمیت دارد. پرسشهای دیگری هم هست که اگر فرصتش دست دهد مطرح خواهم کرد.
استعفا