آفتابنیوز : آفتاب: تجربیات تلخ چهار سال گذشته مطمئناً برای نخبگان و طبقه متوسط ایران یک درس عبرت تاریخی است. آن چه که در این چهار سال سخت و طولانی گذشت، بیشک برای سالهای سال در ذهن و حافظه تاریخی نخبگان ایرانزمین مرور خواهد شد و تحولات عمیقی را در نحوه کنشگری طبقه متوسط در قبال رویدادهای سیاسی ایجاد خواهد کرد.
پس از حدود یک دهه که استراتژی «تحریم انتخابات» بر ذهن بسیاری از شهروندان طبقه متوسط مستولی شده بود، صدارت فردی با ویژگیهای حیرتآور «محمود احمدینژاد» و هزینه دهشتناکی که از رهگذر رفتارهای غریب و روحیات خاص او بر جامعه و کشور و نظام تحمیل شد نشان داد که خانهنشینی در روز انتخابات تا چه اندازه میتواند خسارتبار باشد.
موضوع اغراق یا سیاهنمایی و تخریب در بین نیست. دوران احمدینژاد بدون هیچ گونه تردیدی دوران کابوس نخبگان و طبقه متوسط است. دورانی که سالهای بعد اثبات خواهد کرد چه هزینه سنگینی را بر جمهور و جمهوریت تحمیل کرده است.
به گمان من مساله این نیست که آقای احمدینژاد با افراط و تندروی در عرصه بینالمللی و سخنرانیهای خودنمایانه و هیجانآلود، وجهه مخدوش ایرانیان را بهشدت مخدوشتر یا حرمت و عزت ملت ایران را به شدت لکهدار کرد. مساله این نیست که دولت نهم با بیتوجهی به هشدارها و توصیههای کارشناسان، خودمحوری و تصمیمات مطلقاً غلط اقتصادی، درآمدهای بیسابقه کشور و فرصت استثنایی نفت 140 دلاری برای پرواز به سمت توسعه را برباد داد.
مساله این نیست که طی چهار سال گذشته، سختگیریهای اجتماعی تا حد پاشنه کفش بانوان یا چکمههای زمستانی دختران تشدید شد و فضای دانشگاهی کشور روزهای کمسابقهای را تجربه کرد. مساله این نیست که مدیرانی که از جیب ملت تجربه آموخته بودند همچون دستمال کهنه به گوشهای پرتاب شدند و یک حلقه بسته فامیلی ـ رفاقتی سرنوشت همه ما را در دست گرفت. مساله این نیست که سختگیریهای اعمال شده بر مطبوعات و محصولات فرهنگی بار دیگر به دوران میرسلیم بازگشت و عرصه عمومی کشور به میدانی برای جولان خرافات و رؤیاپردازیهای عامیانه تبدیل شد.
حتی مساله این نیست که سیاست توزیع پول در کشور به دوران قاجاریه بازگشت و برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی و حتی پس از دوران مشروطیت، «دولت» با گستاخی تمام به خود اجازه داد در مقابل قانون بایستد و مصوبات مجلس شورای اسلامی را اجرا نکند. مساله این است که دولت نهم مخصوصاً شخص آقای احمدینژاد برای کارشناسان و نخبگان کشور نه راه پس گذاشته است نه راه پیش.
بگذارید بیشتر توضیح بدهم. به قول مهندس میرحسین موسوی، آقای احمدینژاد به معنای اخص کلمه یک «پدیده» است. مردم و نخبگان ایرانی با «پدیدهای» مواجه شدهاند که کلمات مورد نیاز برای توصیف آن هنوز در لغتنامه زبان فارسی و هیچ زبان زندهای در دنیا ابداع نشده است. محمود احمدینژاد میتواند چشم در چشم شما بیندازد و با اعتماد به نفس کامل حقایق را صد درصد وارونه کند، و شما هیچ چیز برای گفتن نداشته باشید! او میتواند صبح تا شام، شما را به وابستگی و مزدوری و غربزدگی و فساد مالی متهم کند اما دو کلمه انتقاد شما را «موج بیسابقه تخریب و اهانت به دولت خدمتگذار» بخواند و شما را به دادگاه و امنیتخانه بکشاند.
احمدینژاد میتواند شما را در دنیا بیآبرو کند، با تکرویها و تندرویهایش میلیاردها دلار خسارت به بار آورد، کشور ایران را به شدت منزوی و تنها کند، کاری کند که کشتیها و هواپیماهای ایران در هر گوشه جهان بازرسی شوند؛ اما در همان حال با اعتماد به نفس کامل تاکید کند که «ایران ابرقدرت شده است» و ما در حال «مدیریت جهان» هستیم! او قادر است بدون هیچ گونه مشکلی، ماجرای «هاله نور» را تکذیب کند و در حالی که این فیلم منتشر شده، دفتر آیتالله جوادی آملی آن را تایید کرده و یکی از حضار نیز بر صحت این فیلم تاکید گذاشته است؛ باز هم خم به ابرو نیاورد و فیلم منتشره را «جعلی» بخواند. او میتواند در حالی که شورای امنیت علیه ایران قطعنامه صادر میکند و تحریمهای ایران هر فصل تشدید میشوند؛ با قدرت تمام تاکید کند که پرونده هستهای مختومه و ایران «پیروز» شده است.
او میتواند مصوبات مجلس درباره لوایح بودجه سالیانه را دور بزند، مصوبه مجلس درباره احیای شوراها را به پشت گوش بیندازد، با جسارت و صراحت تمام اصلیترین قوانین در زمینه ممنوعیت استفاده از امکانات دولتی در جریان رقابتهای انتخاباتی را نقض کند و دهها بیقانونی دیگر انجام دهد؛ اما در همان حال با اعتماد به نفس کامل دولت نهم را «قانونگراترین دولت در تاریخ ایران» بخواند.
احمدینژاد میتواند در دانشگاه کلمبیا صدها فحش و دشنام بشنود و در اجلاس دوربان ژنو آنگونه مورد اهانت قرار گیرد، کاری کند که گذرنامه ایرانی یکی از سه گذرنامه بیاعتبار در جهان شناخته شود و به دشمنان جمهوری اسلامی امکان دهد که با استفاده از امپراطوری رسانههای خود ایران را مترادف ترور معرفی کنند؛ اما در همان حال چشم در چشم شما تاکید کند که قبلاً «ذلیل» بودهاید اما اکنون «عزیزترین و با عزتترین» مردم جهان هستید.
احمدینژاد میتواند به دلیل تکروی واشتباهات غیرقابل اغماض مدیریتی، اقتصاد کشور را تا مرز رکود و فروپاشی پیش ببرد، تورمی بیسابقه را بر کشور تحمیل کند، چرخه تولید و صنعت کشور را دچار بحران سازد، از صدر تا ذیل مدیران دولت را تغییر دهد و هر کس که با او مخالفت میکند را اخراج و بیآبرو نماید؛ اما در همان حال ادعا کند که دهها کشور دنیا از وی خواستهاند مشکلاتشان را حل کند و روشهای مدیریتی خود را به آنها آموزش دهد. میتواند دانشجویان، رسانهها و نهادهای مدنی را ظرف چهار سال به چنین وضعیتی برساند و در حالی که دختران کشور به جرم چکمههایشان در پاسگاههای پلیس هستند؛ ایران را «آزادترین کشور دنیا» بخواند.
برای او هیچ کاری ندارد که تورم کمرشکن مسکن را چند ماهی انکار کند و بعد؛ این ماجرا و صدها مساله دیگر را به گردن «مافیا» و «مخالفان دولت» بیندازد. میتواند در حالی که بسیاری از مراجع عظام تقلید حدود دو سالی است به هیچ یک از مسئولان دولتی وقت ملاقات ندادهاند، رابطه دولت نهم و مراجع را بهترین رابطه در تاریخ نظام بخواند. احمدینژاد میتواند مثل آب خوردن بزرگان کشور که مخالف او هستند را به فساد مالی متهم کند و منتقدانش را رانتخوار و آلوده بخواند؛ اما در همان حال خود را «مظلوم» و قربانی «اتهامات بیاساس» معرفی کند.
خلاصه این که احمدینژاد میتواند همه کار کند و بعد همه این کارها را انکار کند و نهایتاً در شرایطی که عملکرد بسیار مخرب او هزینههای سرسامآوری را به اقتصاد و سیاست و روابط خارجی و فرهنگ و دین کشور وارد کرده؛ باز هم مدعی شود که انقلاب و معجزه کرده است. البته شما هم هیچ راهی ندارید جز آن که باور کنید ابرقدرت شدهاید، با عزتترین ملت دنیا هستید، رئیسجمهور شما معجزه هزاره سوم است، در حال مدیریت جهان هستید و تمام مشکلات اقتصادی و سیاسی موجود ناشی از عملکرد «مافیا» و «مخالفان دولت نهم» است!
بپذیریم یا نپذیریم؛ آقای احمدینژاد صلاحیت ریاست بر این تمدن کهن، ملت بزرگ و کشور پهناور ایران را ندارد. در رفتار او نه نشانی از بزرگمنشی، بزرگواری، صداقت، سعه صدر، رحم و مروت یک رئیسجمهور دیده میشود و نه علامتی از کارآمدی، نخبهگرایی، مدیریت هوشمندانه و تجربهاندوزی لازم برای یک مقام ارشد اجرایی. متاسفانه آقای احمدینژاد، پول نفت ما، آبروی ما، امکانات کشور ما، رسانههای ما و خلاصه همه چیز ما را در راستای تمایلات و تصورات شخصی خود هزینه کرده است تا بلکه بتواند قهرمان باشد و عکسهای بیشتری از او در رسانههای دنیا منتشر شود.
او ما را و آینده ما را و آینده فرزندان ما را به ارزانی تمام برای خود هزینه کرد. شرایط 4 سال اخیر و رفتارهای عجیب و غریب آقای احمدینژاد و حلقه دوستانش را نه میتوان به پای جمهوری اسلامی نوشت و نه حتی به پای جریان اصولگرا. آن چه که رخ داد، محصول عملکرد شخص آقای احمدینژاد و روحیات خاص و رفتارهای حیرتآور او بود. کابوسی که سالهای بعد نشان خواهد داد چه هزینهای بر کشور تحمیل کرده است...
چرا میرحسین موسوی آری؟
میرحسین موسوی مردی فرهیخته، آیندهنگر، صادق و کارآمد است. تمام کسانی که از نزدیک با او کار کردهاند بر 6 خصوصیت اصلی میرحسین اتفاق نظر دارند. اول؛ قدرت مدیریت اجرایی و نهادسازی خیرهکننده او. دوم؛ منش بزرگوارانه و سعهصادر کمنظیر وی در قبال منتقدان. سوم؛ صداقت تام و مثالزدنی او. چهارم؛ تاکید وی بر نخبهگرایی و اتخاذ تصمیمات علمی و کارشناسی. پنجم؛ سلامت نفس بیمثال و سادهزیستی غیرنمایشی او. ششم؛ توجه واقعی و علمی میرحسین موسوی به طبقه مستضعف و محروم جامعه.
میرحسین موسوی مردی است که میتوان او را دوست داشت و به وی اعتماد کرد. میرحسین اهل دروغ و ریا و نمایش نیست و وعدههای دروغین نداده است. او هیچ گاه تلاش نکرده است که بخشی از جامعه را فریب دهد یا با استفاده از روشهای غیراخلاقی و تحریک مردم با دروغهای تبلیغاتی آرای بیشتری به دست آورد. رفتار میرحسین و همسرش نمونهای بینظیر از توجه به حقوق و وضعیت زنان کشورمان است. او مخالف فشار بر جوانان، دختران، پسران و دانشجویان و دانشگاههاست و همان گونه که خود گفته است، به محدودیتهای بیسابقه فعلی پایان خواهد داد. موسوی درکی درست و علمی از معادلات بینالمللی و فضای جهانی دارد و مخالف صریح هرگونه تندروی و افراط است. میرحسین با اتخاذ سیاست خارجی تعاملگرا و دوستانه، آبروی ایران و مردم ایران را در جهان احیا خواهد کرد و عزت از دست رفته ما را بازخواهد گرداند؛ و البته این روش هیچ منافاتی با ایستادگی بر برخی اصول و مواضع اصولی جمهوری اسلامی ندارد.
به رغم تمام شبهاتی که توسط رسانههای حامی احمدینژاد ساخته شده؛ سیاستهای اقتصادی، خارجی و فرهنگی اوایل انقلاب و دوران جنگ مربوط به همان دوران است. حضور میرحسین موسوی در قدرت این امید را میدهد که نخبگان و دانشگاهیان صدایی قدرتمند در حاکمیت داشته باشند و اقتصاد کشور پس از چهار سال، به دوران آرامش و شکوفایی، دوران تصمیمات کارشناسی و عاقلانه، دوران ثبات و برنامهریزی بازگردد. با میرحسین موسوی میتوان آرامش داشت و به روزهای خوب، «حداقل» امیدوار بود.
انتخاب میرحسین موسوی فقط رای مثبت به یک کاندیدا نیست؛ رای «آری» به میرحسین قبل از هر چیز یک «نه» قدرتمند به دروغ و عوامفریبی و افراط خواهد بود. در شرایطی که تحولات چهار سال گذشته نشان داد استراتژی تحریم انتخابات (همان گونه که 4 سال قبل نیز فریاد میزدیم) نتیجه بخش نیست، و در شرایطی که حامیان تحریم فهمیدند با خانهنشینی در روز اخذ رای نه تکلیف کسی یا چیزی «یکسره» خواهد شد و نه دستاوردی به دست خواهد آمد؛ 22 خرداد امسال روزی برای شروع دوباره جامعه است. آغازی نو که باید جدی گرفته شود. هشدار میدهم که خانهنشینی در روز 22 خرداد فقط و فقط یک معنا خواهد داشت: تایید شرایط 4 سال گذشته و دفاع از عملکرد محمود احمدینژاد. همین.
به امید پیروزی مهندس میر حسین موسوی .sima _from canada