کد خبر: ۹۱۶۷۲
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۲:۲۹
در همایشی یا عنوان "چگونه یک روزه منافق شویم" بیان شد

صفار هرندی: پرونده حجاریان، تهرانی و نبوی در موضوع انفجار نخست‌وزیری مفتوح است

ممکن است به کیهان بازگردم/بهنود 40 سال است در تفکراتش معلق می‌زند
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: «ما تاکنون ندیده‌ایم که در قبال حمایت‌هایی که از بعضی افراد از سوی برخی از سازمان‌ها اعلام می‌شود، بگویند که ما آن حمایت را نمی‌پذیریم و در مسیر رسیدن به هدف استفاده از هر وسیله‌ای را مجاز می‌شمارند».

محمدحسین صفار هرندی در دومین روز از در همایش سه روزه "چگونه یک روزه منافق شویم" که به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران برگزار ‌شد، در پاسخ به این سوال که نقش کشمیری را پس از انقلاب چگونه تحلیل می‌کنید؟ اظهار کرد: «باید گفت که آدم‌ها با صورت و ظاهر خودی وارد جمع‌های مختلف می‌شوند؛ آقای کشمیری را باید یکی از پروژه‌های ناگوار انقلاب به حساب آورد. کسی که بسیار در مورد ایشان سوءظن ایجاد شده بود ولی در نهایت زهر خود را ریخت. ما باید فریب این موارد را نخوریم و عامل سالم‌سازی در تشکل‌های ما پیشینه‌شناسی از افراد است».

وی ادامه داد: «آقای رجایی آن‌چنان اعتمادی به آقای کشمیری داشتند که وقتی ایشان با کیف دستی می‌خواستند به همراه آقای رجایی به نزد امام بروند و با مقاومت محافظان امام روبه‌رو شدند، آقای رجایی وساطت ایشان را کرد ولی در نهایت با مقاومت محافظان امام روبه‌رو شدند و آقای کشمیری وقتی این فضا را مشاهده کردند از راه خود برگشتند و به نزد امام نرفتند. احتمال دارد که ایشان می‌خواستند قضیه‌ رخداده برای دفتر نخست‌وزیری را در دفتر امام به وجود بیاورند. البته نباید فضایی را به وجود بیاوریم که همه را متهم کنیم».

وی در پاسخ به سوالی درباره سرنوشت باقیمانده‌ اعضای سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران پس از جنگ توضیح داد: «در سال 67 و بعد از اعلام قبول آتش‌بس از ناحیه‌ جمهوری اسلامی ایران منافقین توهم این‌که ثباتی در ایران وجود ندارد، اقدام به حمله مستقیم به ایران کردند ولی با مقاومت شدید نیروهای ایرانی روبه‌رو شدند. همزمان با عملیات به اصطلاح منافقین فروغ جاویدان که باید گفت به فروغ ابدی آن‌ها منجر شد، قرار بود که اعضای این سازمان در داخل کشور و زندان‌ها دست به اغتشاش بزنند. به همین خاطر پس از ناکام ماندن عملیات آن‌ها در مرزهای کشورمان ایجادکنندگان اغتشاش در داخل کشور نیز به سرنوشت آن‌ها دچار شدند».

دانشجویی پرسید: «آیا این مطلب درست است که آقای حجاریان، خسرو تهرانی و بهزاد نبوی در انفجار دفتر نخست‌وزیری در زمان آقای رجایی مسوول شناخته شدند»؟

صفار هرندی پاسخ داد: «این افراد مسوولیت‌هایی در نخست‌وزیری داشتند و به لحاظ این‌که شرایط امنیتی مناسبی را تهیه ندیده بودند، دادستانی آن‌ها را احضار کرد و باید گفت که این پرونده همچنان مفتوح است و هنوز پاسخ قطعی پیدا نکرده است».

وی در پاسخ سوالی درباره بیانات مقام معظم رهبری در مورد واقعه مسجد ضرار و مصادیق آن نیز گفت: «باید امیدوار باشیم راه گم کرده‌ها که آنان و همراهان‌شان در مسیر غبار گرفته، امر به آن‌ها مشتبه شده است، پس از نشست غبار راه را پیدا کنند».

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: «نباید اشتباه را دائما تکرار کرد و ادامه داد». 

وی در پاسخ به سوالی درباره پاره‌ای اختلافات در کابینه‌ دولت نهم اظهار کرد: «ان‌شاءالله خدا به همه ما توفیق عمل به تکالیف و فرایض الهی عنایت کند و ان‌شاءالله که این شعبه‌های کوچک نفاق در دل‌های ما پر و بال نگیرند و بتوانیم آن‌ها را به نفع ایمان سرکوب‌شان کنیم».

صفارهرندی در جمع خبرنگاران نیز درباره حمایت‌های مقام معظم رهبری از دولت گفت: «حمایت از دولت و در حقیقت از رییس‌جمهور منتخب 40 میلیون مردم که 24 میلیون آن مستقیما به ایشان رای داده‌اند، خیلی طبیعی است. این حمایت همه‌جانبه یک حمایت منطبق بر آرای مردم است. البته در کنارش هم باید قبول کرد که رهبری مانند امام (ره) در موقع تنفیذ، تنفیذ خودشان را مشروط به همان شرایطی می‌کنند، همان شرایطی که آقای احمدی‌نژاد توانسته است به خاطر آن‌ها از مردم رای بگیرد. همان اعتقادات، باورهای اصیل، انتظارات مردم، عدالتخواهی، مبارزه‌ با فساد و تبعیض و اشرافی‌گری و اعتلاخواهی برای کشور و رافت و رحمت عمومی نسبت به مردم داشتن انتظارات مردم بوده است که مبتنی بر آن‌ها به ایشان رای داده‌اند. مقام معظم رهبری هم با تنفیذشان این نگاه را تحکیم می‌کنند».

صفار هرندی پاسخ به سوال درباره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به آینده موکول کرد و در عین حال درباره دعوتش به دولت دهم گفت: «این اتفاق نمی‌افتد و نباید به احتمال محال تکیه کرد».

وی درباره معیارهای تشخیص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز گفت: «با توجه به قانون اساسی و قانون عمومی و تکالیف وزارت ارشاد، این معیارها مشخص است».

وی در پاسخ به این سوال که آیا مجددا به حرفه‌ روزنامه‌نگاری بازخواهید گشت؟ گفت: «روزنامه‌نگاری از گمشده‌های این سال‌های من است که در جستجویش هستم».

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به این‌که آیا بهتر نیست خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران به معاونت ریاست جمهوری تبدیل شود؟ گفت: «من چنین ضرورتی را نمی‌بینم و نمی‌دانم چرا باید یک چنین اتفاقی بیفتد. البته باید گفت معنایش این است که در این خصوص بحث نکردیم. البته باید به این موضوع اشاره کرد که هم‌اکنون همگان دارند به سمت مردمی کردن این مسائل می‌روند».

وی تصدی مسوولیتی در صداوسیما را تکذیب کرد و هم‌چنین در پاسخ به این سوال که چرا برخی از خواص در انتخابات اخیر مردود شدند؟ گفت: «بعضی از افراد امتحانات خوبی پس ندادند. خواص جامعه باید جلودار جامعه به سمت رشد و اعتلا، نشاط و امید باشند و اگر معکوس این عمل کنند امتحان بدی پس داده‌اند».

وی در توصیه‌ به نامزدهایی که در انتخابات اخیر پیروز نشدند، گفت: «جلوی ضرر را از هر جا بگیریم منفعت است. نباید فکر کنیم چون راه را خیلی اشتباه رفته‌ایم، احتمالا به جایی رسیده‌ایم که نمی‌توانیم برگردیم، این‌طور نیست و کلی پل‌های سالم پشت سرمان باقی مانده است که آدم به وسیله‌ آن‌ها می‌تواند برگردد سر نقطه‌ اولش و اشکالاتش را برطرف کند. برخی در این میان اشتباه می‌کنند و باید ذره‌ای از تاریخ گذشته‌ انقلاب درس بگیرند؛ زیرا در تاریخ گذشته نشان داده شده است کسانی که درصدد رفع اشتباهات‌شان برآمده‌اند بعدا بزرگ و عزیز شده‌اند».

صفار هرندی درباره ضرورت تبعیت از ولایت فقیه نیز خاطرنشان کرد: «ما در صلوات شعبانیه می‌خوانیم کسی که از ولی خود جلو بیفتد نابود می‌شود و کسی که عقب بماند گمراه می‌شود، آن کسی که همراه‌شان برود با اولیای خدا، با امام معصوم و یا با ولی جامعه، راه می‌یابد».

وی ادامه داد: «به هر حال ولی غیرمعصوم ممکن است اشتباه هم بکند، ولی در قیاس با منظومه‌ای از اشتباهاتی که ما داریم اشتباهات او کوچک شمرده می‌شود و اشتباهات او محدودتر است و بعد هم داشتن یک محور در جامعه آن‌قدر هم ارزش دارد که اگر گفته شود یک جایی هم اشتباه شد، در ازایش جلوی 100 اشتباه ما گرفته شده و باید پای‌مان را جای پای ولی جامعه یعنی ولی‌ای که مقبول جامعه و دارای لیاقت‌ها و شایستگی‌هایی که بالاخره همه‌ ما قبولش داریم، بگذاریم».

به گزارش ایسنا صفار هرندی در ابتدای سخنان خود در این همایش نیز به بررسی جریان‌شناسی نفاق در دهه‌ انقلاب و پس از آن پرداخت و اظهار کرد: «عنوان این همایش مرا به یاد تاریخ 14 مهرماه 1354 انداخت؛ این تاریخ زمان اعلام تغییر مواضع ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق است و اگر کسی می‌خواهد بداند چگونه می‌توان منافق شد آن هم یک روزه، باید به آن تاریخ و سرگذشت مجاهدین خلق در آن زمان مراجعه کند که آن‌ها از ایمان به کفر وارد شدند».

وی افزود: «ولی آیا آن اتفاق یک روزه روی داد؟ باید گفت یک روزه نمی‌شود منافق شد. نفاق در یک بازه زمانی صورت می‌گیرد و باید گفت که منافق همان کافر است، ولی منافق کافری است که کفر خود را با پوششی از ایمان پنهان می‌کند».

وی با اشاره به این‌که " بعد از اعلام مواضع از سوی سازمان مجاهدین خلق که سازمانی اسلامی و اهل مبارزه با رژیم سابق شناخته می‌شد، اعتقادات اعضای این سازمان به اعتقاداتی غیردینی بدل شد" ادامه داد: «برای ما شنیدن این خبر یک شوک بسیار بزرگی بود که سازمانی که بسیاری از مبارزان پیش از انقلاب از جمله‌ افتخارات‌شان فعالیت در این سازمان بود به آن روز افتاد».

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان این‌که "تاریخ اعلام شده این تغییر موضع، تاریخ حقیقی این واقعه نیست و این اتفاق از سال 52 در حال روی دادن بود" گفت: «از زمانی که رضا رضایی مسوولیت بخش مخفی این سازمان را بر عهده گرفت این تغییر در جریان بود. البته ما نمی‌خواهیم در مورد افرادی که تعداد آن‌ها به صدها نفر می‌رسد، بحث کنیم که چه کسانی در زمانی چه اعتقاداتی داشتند و بعد چگونه شدند چون نسبت به یکسری از آن افراد آشنایی نزدیک داشته‌ام».

وی در ادامه صحبت‌های خود پیرامون جریان نفاق در دهه انقلاب و پس از آن، خاطرنشان کرد: «فرآیند تغییر مواضع ایدئولوژیک و سازمان مجاهدین خلق در اواخر سال 53 شتاب می‌گیرد و منجر می‌شود به جایی که بخش قابل توجهی از سازمان که مارکسیست شده بودند، تصمیم گرفتند بقیه سازمان را مثل خود کنند که از آن جمله فرآیند منحوس تغییر در این سازمان است که می‌توان به نمونه‌هایی چون ترور شریف واقفی اشاره کرد».

وی با اشاره به برخی از افراد پدید آورنده این تغییرات در سازمان مجاهدین خلق گفت: «واقعا برای من سخت است کسی مثل محسن خاموشی تبدیل شود به دیوی وحشتناک و یا وحید افراخته و سیاه کلاه که وقتی به شریف واقفی شلیک می‌کنند جسد وی را با مواد محترقه به آتش می‌کشیدند. یکسری از مسوولان این سازمان از جمله مسعود رجوی که از مقامات سازمان مجاهدین خلق بودند و بعدها به مقامات درجه یک سازمان تبدیل شدند در تفسیر دلیل اتفاق این مشکلات در این سازمان گفتند که یک گروه فرصت‌طلب با رخنه در سازمان سعی کردند تا آن را متلاشی کنند. می‌شود گفت ظاهر قضیه همین است ولی باطنش این است که این افراد کادرهایی بودند که از سال‌ها قبل در سازمان بودند و کسانی نبودند که یک روزه به سازمان آمده باشند».

صفارهرندی ادامه داد: «در بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک این سازمان مطلبی بود که به فرآیند این تغییر اشاره داشت که سران این سازمان در آن می‌گویند؛ ما قبلا گمان می‌کردیم جمع دیدگاه‌های اسلامی و مارکسیستی امکان‌پذیر است ولی دیدیم تا زمانی که تا بن دندان به مبانی ماتریالیسم معتقد نباشیم، نمی‌توانیم مبارز شویم».

وی اظهار کرد: «البته باید گفت مشکل در اعتقادات التقاطی بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بود که کادرهای جوان نهضت آزادی بودند که آقای عزت‌الله سحابی از جمله بنیانگذاران آن بودند. اعضای سازمان مجاهدین خلق چون نیاز به تجربیات مبارزین سایرین نقاط جهان داشتند به مطالعات مارکسیستی به عنوان علم مبارزه روی آوردند و این مطلبی بود که بعدها ناصر صادق در دادگاه خود به آن اذعان کرد. بیشتر برنامه مطالعاتی که به افراد تازه وارد به این سازمان ارائه می‌شد که تا پای حاوی اندیشه‌های کمونیستی و مارکسیستی بود که نوشته افرادی چون لنین، مائو و ... که این حاصل نگاه التقاطی آن‌ها بود».

وی با بیان این‌که "‌اعضای این سازمان معتقد به مبانی دیالکتیکی و دیدگاه طبقاتی بودند" گفت که آن‌ها افراد را فریب می‌دادند و به آنان القاء می‌کردند که تعارضی بین مبارزه اسلامی با پیگیری آموزه‌های مارکسیستی نیست. یکی از این افراد اظهار می‌داشت؛ ما مجبور بودیم مبانی مارکسیستی را به عنوان عصایی در دست مذهب قرار دهیم تا بتواند مذهب پاسخگوی مسائل امروزین ما باشد».

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: «اگر ماجرای سازمان مجاهدین خلق لو نمی‌رفت و رژیم آن زمان آن افشاگری‌ها را انجام نمی‌داد، چه بسا آن‌ها همچنان تحت لوای دین به کار خود ادامه می‌دادند».

وی با اشاره به این‌که "مضمون اصلی نفاق التقاط است" افزود: «کادر مجاهدین خلق می‌گفتند که نمی‌توان به وسیله اسلام فرمول مبارزه را تدوین کرد چون در آن زمان فرمول مبارزه از روی آموزه‌های مارکسیستی برداشت می‌شد. آقای مطهری می‌گوید؛ آن زمانی که گفته شد به نام خلق، یعنی کفر و آن زمانی که گفته شد خلق و خدا یعنی شرک. برخی نیز امروزه می‌گویند مسلح بودن به دیدگاه خالص اسلامی برای زندگی امروزی کفایت نمی‌کند و علم زندگی امروزی لیبرالیسم، دموکراسی و از این قبیل تفکرات است. به همین خاطر نسخه‌هایی که می‌نویسند برای رسیدن به جامعه‌ دموکراتیک است و معتقدند اسلامیت را یک ارتباط قلبی بین انسان و خداست و جامعه باید با فرمول دیگری اداره شود».

صفارهرندی افزود: «این افراد در مواجهه با نسل جوان به گونه‌ای غلط‌انداز افکار پدرانه فکری خود را که در سالیان گذشته چنین افکاری داشته‌اند را نشخوار می‌کنند و این‌گونه است که با القای این تفکرات به جوانان ما می‌توان آنان را دچار انحراف فکری کرده و به خیابان فرستاد و آنان را قربانی اهداف شوم افراد فرصت‌طلبی کرد که خود را آشکار نمی‌کنند».

وی گفت: «در حال حاضر افرادی در جامعه ما هستند که 40 سال است در تفکرات خود معلق می‌زنند که از جمله این افراد بهنود است که در دهه‌ 50 در خدمت شاه است و در نزد وی سرسپردگی می‌کند و به عنوان گزارشگر ویژه به اسرائیل جهت پوشش خبر ملاقات مقامات مصر و اسرائیل فرستاده می‌شود و سپس نیروهای اجتماعی را برای سرسپردگی آماده می‌کند. وی بعد از انقلاب به عنوان روشنفکر چپ شناخته می‌شود و بعد همرنگ نیروهای مبارز می‌شود و سپس برای نیروهای سازمان مجاهدین خلق کادر تهیه می‌بیند و پنهان می‌شود و در نهایت در اواسط دهه 70 پیدا می‌شود و حاصل کار او را در 18 تیر 78 می‌بینیم که یک عده از جوانان قربانی اهداف این افراد می‌شوند و الان هم به عنوان یک عضو رسانه‌ای در خارج قلم می‌زند و نوشته‌هایش این‌جا منعکس می‌شود».

وی اظهار کرد: «اگر صداقتی در میان جریان سازمان مجاهدین خلق بود پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک باید به بازنگری در اهداف این سازمان می‌پرداختند ولی باید پرسید که چه شد که سازمانی که به نام خدا راه افتاد در نهایت مارکسیستی شد؟ برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق برخی از سران این سازمان را از لحاظ مرتبه‌ دینی برتر از افراد بزرگی چون ‌آیت‌الله خوانساری می‌دانستند. الان هم کسانی هستند که در یارگیری در صحنه عمل به صرف این‌که فلان شخص یا فلان سازمان یا ... از وی اعلام حمایت کرده‌اند هیچ ابایی ندارد که بگوید فلان سازمان و فلان شخص از ما حمایت کرده است و می‌گویند برای رسیدن به یک جمهوری دموکراتیک و عبور از نظام استبدادی کمک گرفتن از نیروی اجنبی مجاز است و بدین ترتیب است که کمک از آمریکا را برای مقابله با ایران مجاز می‌دانند و به آن عمل می‌کنند».

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار کرد: «ما تاکنون ندیده‌ایم که در قبال حمایت‌هایی که از بعضی افراد از سوی برخی از سازمان‌ها اعلام می‌شود، بگویند که ما آن حمایت را نمی‌پذیریم و در مسیر رسیدن به هدف استفاده از هر وسیله‌ای را مجاز می‌شمارند. این‌گونه بود که ما در هیجانات خیابانی که در 18 تیر شاهد بودیم، می‌دیدیم که برخی در شعارهای‌شان از آمریکا درخواست بمباران ایران را می‌کردند و یا در سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های اصلاحات نوشتند که ما خواهان مداخله آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی هستیم. این‌ها محصول آن تفکر التقاطی است حال التقاط به یک تفکر لیبرال دموکراسی و یا ... با اسلام».

وی افزود: «البته من همه کسانی که در جبهه اصلاحات فعالیت می‌کنند را متهم نمی‌کنم، ولی باید گفت که این تفکر از درون آن‌ها بیرون آمده است و باید آن‌ها افرادی را که این‌گونه فکر می‌کنند را بیابند و مرز بین خود و کسانی که حاضر به آتش زدن مسجد هستند را مشخص کنند».

وی با بیان این‌که "در آستانه شکل‌گیری جمهوری اسلامی باید نوع متحد کردن نیروهای اجتماعی را شناخت" به شروع مجدد فعالیت انجمن‌های اسلامی در پیش از وقوع انقلاب اسلامی ایران اشاره و خاطرنشان کرد: «برخی از دانشجویان وابسته به مجاهدین خلق باعث شدند که انجمن اسلامی به دو شق انجمن دانشجویان مسلمان و انجمن اسلامی تقسیم شود. اگر تکلیف‌مان را با اسلام روشن نکرده باشیم آن زمانی که باید بین امام زمان‌مان و یک تشکل یکی را انتخاب کنیم دچار مشکل می‌شویم. در غیر زمانی که حکومت اسلامی تشکیل شود، جریان نفاق قابل تشخیص نیست؛ مانند فعالیت طولانی سازمان مجاهدین خلق در قبل از انقلاب».

صفارهرندی با پرداختن به تغییر مواضع مداوم سازمان مجاهدین خلق در مواجهه با نخست‌وزیری بازرگان و قضایای پس از آن، آمریکا و حضور در جنگ به چگونگی تفکرات این سازمان در مقابله با دشمنان ایران و قضایا‌ی اتفاق افتاده در داخل کشور پرداخت و گفت: «عجیب است که کسانی که ادعا می‌کردند امام (ره) مبارزه با امپریالیسم را بلد نیست، زمانی به دردانه آن تبدیل شدند. البته باید گفت که در زمان‌هایی هم ارتباطاتی با شرق می‌گرفتند که از آن جمله قول همکاری با سفارت روس در خصوص پرونده تیمسار مقربی بود تا برای مقامات روسی چگونگی لو رفتن وی ـ که برای آن‌ها جاسوسی می‌کرد ـ مشخص شود».

وی یادآور شد: «آیت‌الله طالقانی می‌گفت؛ هر کس در برابر نظام بایستد، هلاک خواهد شد. ایشان می‌فرمودند که این صحبت متعلق به امام علی (ع) است. محور جامعه‌ دینی ولی جامعه است، همان طور که در جامعه نبوی رسول گرامی اسلام محور جامعه بودند. کسی که از دایره امام اسلامی خارج شود، لاجرم به امام کفر باید بپیوندد و تنهایی نیز تاب مقاومت در مقابل دیگران را ندارد. همان‌طور که سازمان مجاهدین خلق از دایره امام خارج و مجبور شدند نوکر نوکران صدام بشوند. البته باید گفت که او تنها ولی آن‌ها نبود و باید به آن‌ها ریگان و امثال وی را اضافه کنیم. عجیب است که آمریکا از صدام توانست چشم بپوشد ولی از منافقین نتوانست».

وی ابراز امیدواری کرد که " قصه تلخ نفاق در جامعه در نهایت میوه‌های شیرینی برای جامعه داشته باشد و به طعمه شدن نسل جوان جامعه در کام گرگ‌ها منجر نشود" و ادامه داد: «جوانان ما می‌توانند با صدای بلند همین جا فریاد بزنند ولی هیچ وقت نباید امید به کمک اجنبی داشته باشند».

صفارهرندی گفت: «پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق آن‌چه در پس ظاهر این سازمان در جریان بود، برای قشر خواصی که رابطه‌ عاطفی با این سازمان داشتند روشن شد».

وی با بیان این‌که "هاشمی رابط بین سازمان مجاهدین خلق و حوزه تا سال 54 بود که از این طریق هزینه‌های این سازمان جهت مبارزات انقلابی تامین می‌شد" گفت: «پس از تغییرات در این سازمان زمانی که بهرام آرام با هاشمی مواجه می‌شود از وی می‌پرسد که چرا دیگر به ما کمک مالی نمی‌کنید؟ در جواب آقای هاشمی به وی می‌گوید؛ می‌خواهید پول سهم امام را خرج کشتن مجاهدین فی سبیل الله کنید که وی در جواب می‌شنود؛ چون دستتان از بدیلی به جای ما خالی است، بایستی به ما کمک کنید».

وی یادآور شد: «سال 55 سال سختی برای مبارزین انقلابی کشورمان بود. زیرا افرادی که از سازمان مجاهدین خلق با ساواک ارتباط داشتند دائما در حال شناساندن آن‌ها به عوامل ساواک بودند».

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین