کد خبر: ۹۱۷۵۲
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۳۰

سرمقاله اعتماد؛ آیا انقلاب مخملی در ایران امکان پذیر است

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: روزنامه اعتماد در سرمقاله امروز 17 مرداد 88 آورده است:

از نخستین سال‌های وقوع رخدادهایی که یکی پس از دیگری در تعدادی از کشورهای به جا مانده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به وقوع پیوسته تحت عنوان انقلاب‌های رنگی یا مخملی شهرت یافتند، این سوال در محافل علمی و آکادمیک جامعه ایران نیز مطرح بود که آیا وقوع این گونه رخدادها در ایران نیز ممکن است؟ 

پاسخ اولیه و کاملاً بدیهی صاحب نظران ایرانی آشنا به این گونه رخدادها و مطلع به شرایط و ویژگی‌های جامعه ایران نیز به این سوال منفی بود و تقریباً کسی اصل سوال را نیز خیلی جدی نمی‌گرفت. اما به تدریج طی سال‌های بعد، از طریق پاره‌ای ژورنال‌ها که به مصرف سطحی و عوامانه وابسته ابزاری مباحث نظری- سیاسی شهرت یافته‌اند و بازگوکننده نگرش حاکم بر بعضی از محافل افراطی شناخته می‌شوند این بحث مکرراً مطرح شد و این کثرت توجه ژورنالیستی، عملاً باعث شد محافل آکادمیک و علمی نیز با دقت جدی تر به موضوع بپردازند.

اینجانب به عنوان یکی از کسانی که در حوزه جامعه شناسی سیاسی و تئوری‌های انقلاب علائق و مطالعات حرفه‌ای دارم و این مباحث را در سطوح کارشناسی ارشد و دوره‌های دکترای دانشگاه‌های تربیت مدرس، علامه طباطبایی و پژوهشکده امام خمینی و انقلاب سیاسی تدریس می‌کنم و با دقت ارتباط نظری مرتبط با انقلاب‌های مخملی در داخل و خارج کشور را دنبال کرده‌ام و علاوه بر طرح آن در مباحث آموزشی کلاس‌ها، همین بحث را به عنوان موضوع پژوهش درسی تعدادی از دانشجویان علاقه‌مند در مقاطع دکترا و کارشناسی ارشد نیز هدایت و راهنمایی کرده‌ام و تقریباً احاطه‌ای نسبی به موضوع دارم، از طرح مقاله انقلاب‌های رنگی به این صورت که این روزها شاهد آن هستیم، به شدت متحیر مانده‌ام.

در تشریح علت این حیرت باید بگویم طی این سال‌ها نزدیک به 10 مقاله علمی- پژوهشی یا مقاله در مجلات تخصصی نسبتاً معتبر داخل کشور در خصوص انقلاب‌های رنگی چاپ شده است که تعدادی از آنها علاوه بر بحث در خصوص ماهیت این گونه رخدادها، به نوعی درباره امکان وقوع این گونه حوادث در ایران نیز بحث کرده‌اند.

نکته قابل توجه این است که تا آنجا که این حقیر پیگیری کرده است حتی یک نفر از نویسندگان و صاحب نظران ایرانی، وقوع این گونه رخدادها را در ایران ممکن یا محتمل ندانسته است. هرچند نحوه استدلال و شواهد و قرائن و مستندات این مقالات بعضاً متفاوت است ولی تقریباً همه آنها بعد از طرح جدی ویژگی‌های این انقلاب‌ها و مختصات جوامعی که در آنها این گونه حوادث رخ داده است و مقایسه آن با شرایط و مقتضیات جامعه امروز ایران، به این نتیجه رسیده‌اند که اساساً وقوع این گونه رخدادها در ایران ممکن یا محتمل نیست.
 
نکته بسیار مهم‌تر اینکه تعدادی از نویسندگان این گونه مقالات و نیز ناشران مجلات و مجموعه مقالاتی که به این موضوع پرداخته‌اند نیز مستقیم یا غیرمستقیم به سازمان‌ها و نهادهای امنیتی کشور مرتبط هستند و به این ترتیب می‌توان استنباط کرد که بدنه علمی و کارشناسی نهادهای رسمی امنیتی کشور نیز قاعدتاً بر این باورند که وقوع این گونه رخدادها در ایران ممکن و متصور نیست. به این ترتیب آنچه تقریباً در خصوص آن با اجماعی نسبی مواجه بوده‌ایم، به گونه‌ای که هم صاحب نظران آکادمیک و مستقل، هم کارشناسان و خبرگان نهادهای امنیتی بر آن صحه می‌گذاشته‌اند، ناسازگاری شرایط و ویژگی‌های جامعه ایران برای وقوع این گونه رخدادها بوده است.

بخش مهمی از همین صاحب نظران و چهره‌های علمی نیز به عنوان افراد مرتبط و نظریه‌پرداز در احزاب و تشکل‌های سیاسی فعال هستند یا آنکه به عنوان خط دهنده و تاثیرگذار در مجموعه‌های حزبی شناخته شده و به حساب می‌آیند. با این ملاحظات است که با تعجب باید پرسید چگونه می‌توان تصور کرد این گونه احزاب و تشکل‌های سیاسی یا عناصر مرتبط با این صاحب نظران، برای تحقق امری که خود عمیقاً به ناممکن بودن آن باور دارند، اقدام کنند یا برای تحقق آن برنامه‌ریزی کنند. این سوال اساسی و بنیادینی است که باید کسانی پاسخگو باشند که این احزاب و تشکل‌های سیاسی را متهم به برنامه‌ریزی برای اقداماتی می‌کنند که پیشاپیش ناممکن بودن آن را استدلال کرده بودند.

اینجانب که خود در تدوین و نگارش یکی از این گونه مقالات علمی- پژوهشی نقش موثر داشته و در کلاس‌های درسی خود درخصوص دلایل عدم امکان وقوع انقلاب مخملی در ایران بحث و استدلال کرده‌ام، بدون آنکه در این مجال بخواهم استدلال‌های مربوط به تفاوت شرایط جامعه ایران با جوامع بستر وقوع انقلاب‌های مخملی را متذکر شوم به این نکته اکتفا می‌کنم که یکی از مهم‌ترین تفاوت‌ها این است که در جوامع آسیای میانه به علت تحمل بیش از 70 سال استبداد و خفقان رژیم استالینی که به نام حکومت پرولتاریا و تحت عنوان ایدئولوژی کمونیسم و سوسیالیسم صورت گرفته بود، بخش مهمی از مردم به شدت به این ایدئولوژی بدبین و با آن مخالف شده بودند و گرایش عمیق به ایدئولوژی رقیب آن یعنی لیبرال دموکراسی داشتند و آمریکا را به عنوان پرچمدار دموکراسی، نجات بخش گرفتاری‌های خویش محسوب میکردند.

در حالی که جامعه فعلی ایران میراث‌دار یکی از مردمی‌ترین انقلاب‌های ربع آخر قرن بیستم است که با تمسک به اسلام و آموزه‌های تشیع حسینی خشن‌ترین استبداد رژیم شاهنشاهی را که به شدت از سوی آمریکا حمایت و تقویت می‌شد، درهم شکسته است و به علت تداوم دشمنی‌های آمریکا طی سال‌های پس از انقلاب، نفرت دیرینه و عمیقی به وجود آمده است که به کلی با ایفای نقش نجات بخش توسط آمریکا متضاد است. از سوی دیگر عمق باور و اعتقاد مردم ایران به اسلام و تشیع و ایدئولوژی انقلاب به گونه یی است که حتی با وجود گلایه‌مندی از عملکرد مسئولان، بخش مهمی از مردم دفاع از حاکمیت و نظام در مقابل خواسته‌های بیگانگان را با باورهای اعتقادی خود پیوند زده‌اند.

با استناد به همین ویژگی است که اینجانب هم عقیده با بسیاری دیگر از تحلیلگران بر این باور بوده و هستم که نظام جمهوری اسلامی دقیقاً به علت همان ویژگی که آن را در مقابل توطئه‌هایی از جنس انقلاب مخملی مصونیت بخشیده است در مقابل اقداماتی که باور مردم به ایدئولوژی انقلاب را خدشه‌دار کند، آسیب‌پذیر خواهد بود. بر همین اساس باید به ارزیابی اقدامات جریان‌هایی پرداخت که ظاهراً به بهانه مقابله با خطر انقلاب مخملی شدیدترین ضربات را بر پیکر باورهای مردم وارد کرده‌اند.

اگر بخش مهمی از مسوولان، مدیران و مردم هوادار آنان که طی 25 سال پس از انقلاب اسلامی، انقلاب و نظام را اداره کرده‌اند و مردم تحت مدیریت و حتی فرماندهی آنان فرزندان خود را به جبهه‌ها فرستاده‌اند، امروز آنان را به عنوان عاملان انقلاب مخملی و نیروهای برانداز معرفی کنیم، به باور مردم به ارکان نظام آسیب نزده‌ایم؟ اگر به نام مقابله با انقلاب مخملی امثال محسن‌های روح الامینی به چنین سرنوشت‌های مخوفی دچار شدند و خانواده و بستگان زندانیان سیاسی و دستگیرشدگان که متاسفانه تعداد آنان نیز کم نیست هر روز در کابوس سرنوشت مشابه روح الامینی فریاد بزنند و فریادرسی نیز نیابند، به مشروعیت نظام آسیب وارد نساخته‌ایم؟ آری باید گفت انقلاب مخملی در ایران توهم یا آرزویی است که بیگانگان باید در حسرت آن بمیرند، ولی خطر اقدامات کسانی که به بهانه مقابله با انقلاب مخملی دست به هر اقدامی میزنند، حقیقتاً مشروعیت نظام و انقلاب را نشانه رفته است و عاقلان و دلسوزان نظام فراتر از منازعات سیاسی به سرعت باید برای آن چاره اندیشی کنند که فردا دیر است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین