در ماههای سوگواری سالار شهیدان، تلویزیون برنامههای عادی خود را حذف میکند و ویژه برنامههای مناسبتی را روی آنتن میفرستند. در یک دسته بندی کلی میتوان این برنامهها را به دو گروه کارهای نمایشی و غیر نمایشی تقسیم کرد.
در گروه کارهای غیرنمایشی میتوان به پخش مراسم مداحی، سخنرانی، عزاداری، میزگردهای کارشناسی، برنامههای ترکیبی و مستندهای عاشورایی اشاره کرد که هر ساله از تلویزیون پخش میشود. در گروه کارهای نمایشی نیز فیلمهای تلویزیونی و سریالهایی را داریم که مضمونشان عاشورایی است و یا فیلمنامه نویس در بخشی از داستان از واقعه عبرت انگیز عاشورا الهام گرفته است.
آخرین دعوت به کارگردانی حسین سهیلیزاده، شب دهم به کارگردانی حسن فتحی، سفر سبز ساخته محمدحسین لطیفی، روزهای اعتراض به کارگردانی حسین سهیلیزاده، معصومیت از دست رفته از داوود میرباقری، پرده نشین از بهروز شعیبی و یلدا از حسن میرباقری سریالهای شاخصی هستند که در طول چند دهه اخیر با مضمون حال و هوای ماه محرم و آیینهای عاشورایی تولید شدهاند.
رکورد داری «روز واقعه» و «مختارنامه»
معروفترین و مهمترین فیلمی که تا کنون درباره واقعه عاشورا ساخته و بارها از تلویزیون پخش شده «روز واقعه» است. این فیلم بارها از شبکههای مختلف روی آنتن رفته و میتوان گفت فیلمی است که بیشتری تعداد نمایش از سیما را داشته است. ویژگی دیگر فیلم این است که مستقیما به اتفاقات روز عاشورا میپردازد.
در چند سال اخیر «مختارنامه» نیز وضعیتی شبیه به «روز واقعه» پیدا کرده است و هر سال در قالب قسمتهای مجزا و یا تله فیلمهای دنباله دار در جدول پخش گنجانده میشود. اگر بخواهیم آثار نمایشی مرتبط با عاشورا را به لحاظ جذابیت و ساختار هنرمندانه شان ردیف کنیم مسلما دو اثر مورد اشاره در صدر جدول قرار میگیرند.
همزمان با دعوت مردم کوفه از «امام حسین (ع)»، مختار و مردم قبیلهاش به طرفداری از امام، حرکت خود را آغاز میکنند، اما عبیدالله بن زیاد مختار را دستگیر و روانه زندان میکند. به این ترتیب، وی در روز عاشورا در زندان است. بعد از آزادی از زندان، با شعار یالثارات الحسین به خونخواهی «امام حسین (ع)» قیام میکند.
داوود میرباقری با تکیه بر این داستان پرفراز و نشیب سریالی با عنوان «مختارنامه» را تولید کرد که موجب آشنایی مردم با جنبههای جدیدی از واقعه عاشورا شد. علاوه بر این مردم به واسطه این سریال شخصیتهای جدیدی همچون ناریه (نسرین مقانلو)، عُمره (فریبا کوثری)، بن کامل (عنایت شفیعی)، کیان (رضا رویگری) و ... را شناختند و به درکی تازه از قیام عظیم کربلا رسیدند.
مختارنامه و نمادپردازی هایش
وجه متمایز کننده «مختارنامه» نسبت به دیگر سریالهای مناسبتی بهره گیری اش از شخصیتهای باور پذیر و همچنین دیالوگهای شاعرانه بود. میرباقری که در نمادپردازی نیز تبحر ویژهای دارد در جای جای سریالش از این شگرد استفاده کرده است.
نگاه نمادین به سریال «مختارنامه»، جذابیت تماشای آن را دوچندان میکند. نقطه قوت فیلمنامه مختارنامه این است که نمادهایش به جریان روایت و داستان گویی لطمهای نمیزنند. کارگردانهایی که از استعاره در فیلمنامه هایشان بهره میبرند گاه آن قدر درگیر لایههای زیرین اثر میشوند که مسائل اساسیتر و کلیتر فیلمنامه را فراموش میکنند. نتیجه این روند گاه روایتی میشود که مخاطب برای فهمیدنش باید گمانه زنی کند و دست به کشف و شهود بزند.
اما روایت «مختارنامه» حتی بدون توجه به این نمادها نیز گویا و قابل فهم است. نمادها در آثاری قابل پیگیری هستند که محتوای اثر از عمق و غنای کافی برخوردار باشد. نمادهای مناسب ابتدا در لایههای بیرونی اثر خودشان را به نمایش میگذارند سپس معنایی عمیقتر را به ذهن متبادر میسازند.
هنگامی که مسلم بن عقیل در آخرین لحظات زندگی اش تقاضای آب میکند، در هیاهوی میدان نبرد، زنی غریبه برایش جرعهای آب فراهم میسازد. اما جهنمیان کاسه آب را میشکنند تا مسلم با لب تشنه جان به جان آفرین تسلیم کند. این نماد یادآور این بیت خواجه حافظ شیراز است که:
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس/ گویی، ولی شناسان رفتند از این ولایت
لب تشنگی مسلم، اشاره دارد به حماسهای که چند روز بعد قرار است در کربلا رخ دهد.
در یکی از سکانسها میبینیم که زخم پای عبیدالله بن زیاد امانش را بریده است. بوی متعفن چرکش تمام اطرافیان را آزار میدهد. خودش از خودش بدش میآید. او پای در مسیری گذاشته که آخرش به خفت و ذلت ختم میشود. انگار که بوی تعفن جنایات حاکم کوفه، همه دنیا را فراگرفته است و...
نماهایی که در این قسمت از سریال «مختارنامه» دیدیم، نشان از یک جراحت ساده نداشت. آن نماها و آن دیالوگها به شکل استعاری اشاره به موقعیت تراژیک شخصیتی داشت که دستش به خون پاکترین انسانهای زمین آلوده شده بود. رد پای این اشارهها و نمادها را میتوان در دیگر قسمتهای مختارنامه هم دید.
کلید خوردن سریالهای عاشورایی با «شب دهم»
«شب دهم» به کارگردانی حسن فتحی را میتوان نقطه آغازی در مسیر ساخت سریالهای عاشورایی پرمخاطب دانست. سال ۱۳۸۰ دستاندرکاران تلویزیون تصمیم گرفتند با توجه به همزمان شدن دو مناسبت نوروز و محرم سریالی پرمخاطب را در نخستین روزهای بهار پخش کنند. حسن فتحی برای عملی کردن این تصمیم سنگ تمام گذاشت و سریالی را کارگردانی کرد که از ساختار و محتوایی تاثیرگذار و هنرمندانه بهره میبرد. پس از این سریال ساخت کارهایی با محتوای فرهنگ عاشورایی بهطور جدی در دستور کار مدیران و تهیهکنندگان تلویزیون قرار گرفت.
در هر یک از این آثار کارگردانها قهرمانانشان را در دورههای مختلف زمانی قرار دادند و نسبت این شخصیتها را با حادثه عاشورا جستجو کردند. در شب دهم حسن فتحی سراغ دوره رضاخان رفت و در سریال «آخرین دعوت» حسین سهیلیزاده رفتار یک استاد دانشگاه امروزی را در دل حوادث عاشورا بررسی کرد.
سریال «پریدخت» سامان مقدم نیز داستانش را در دوره زمانی حکومت پهلوی اول و دوم به تصویر کشید. قصد هیچیک از این سریالها به تصویر کشیدن حوادث تاریخی قیام عاشورا نبود. بلکه همگی در پی نشان دادن تاثیر شور حسینی و باورهای عاشورایی بر ابعاد مختلف زندگی شخصیتهایشان بودند.
در کارنامه کارهای نمایشی تلویزیون علاوه بر سریالهای پریدخت، آخرین دعوت، شب دهم، سفر سبز، باران عشق و روزهای اعتراض، تلهفیلمهای زیادی نیز با موضوع حماسه عاشورا ثبت شده است. نیاز شدید آنتن به پخش کارهای نمایشی در مناسبتهای محرم و اربعین دستاندرکاران تلویزیون را بر آن داشت خوراک مناسبی برای این ایام تدارک ببینند. تکیه بر خورشید، روشنی صبحدم، صلاه ظهر، سایه بر خورشید، راه، فرمانده و مقصد از جمله فیلمهای تلویزیونی است که با محوریت عاشورا ساخته شده است.
گردهمایی ستارهها در سریال «پریدخت»
سریال پریدخت ۱۷ سال پیش همزمان با ایام محرم از تلویزیون پخش شد. پریدخت را میتوان در ژانر تاریخی و مذهبی دسته بندی کرد. چرا که هم به وقایع و شخصیتهای تاریخی میپرداخت و هم اعتقادات مذهبی مردم آن روزگار را در برخورد با حوادثی، چون مسئله کشف حجاب و فاجعه مسجد گوهرشاد مشهد نشان میداد. آنها که پریدخت را دیده اند قصه آن را به خوبی به یاد میآورند.
پریدخت، دختر حاج میرزا یکی از سرشناسان مؤمن شهر است و در سال ۱۳۱۴ که از او خواستگاری میشود، او باید یکی از دو خواستگارش را انتخاب کند. پدر پریدخت یکی از دوستداران حضرت امام حسین (ع) بود و پریدخت خاطرات باشکوهی از مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا داشت. او که زنی مظلوم و رنج دیده بود، مفاهیم عاشورایی را به خوبی درک کرده بود. به همین دلیل دوست داشت فرزندانش در مقابل ظلم بایستند و در فرو ریختن بنای ظلم دستگاه ستمشاهی سهیم باشند.
نقطه قوت سریال حضور ستارگان بیشماری بود که بیشترشان از دنیای سینما به تلویزیون آمده بودند و برای اولین بار با یکدیگر همبازی شده بودند. علی مصفا (نادر)، لیلا حاتمی (پریدخت)، کامبیز دیرباز (نصرت) و داریوش ارجمند (پهلوان) بازیگرانی بودند که در موفقیت این سریال نقش زیادی داشتند.