کد خبر: ۹۲۰۳۰۸
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۲

یادداشت‌های علم، جمعه ۲۱ آذر ۱۳۴۸: اتفاقات عجیب در مراسم سان ارتش/فرمانده رژه جلوی شاه از اسب افتاد

یادداشت‌های اسدالله علم: بعد از ظهر به مراسم سان و رژه ارتش در میدان مهرآباد رفتیم. شاهنشاه این دفعه سواره سان دیدند، ولی بیچاره سپهبد [جعفر] شفقت فرمانده ارتش یکم تهران و شمال که ضمنا فرمانده سان و رژه بود چون افسر پیاده است از اسب افتاد و بعد اسب بی صاحب او جلوی اسب شاهنشاه افتاده بود. از آن بدتر آن که این جریان را تلویزیون هم پخش می کرد!
یادداشت‌های علم، جمعه ۲۱ آذر ۱۳۴۸: اتفاقات عجیب در مراسم سان ارتش/فرمانده رژه جلوی شاه از اسب افتاد
آفتاب‌‌نیوز :

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
صبح با دوستم سواری رفتم، هوا مثل بهشت بود. هزاران شکار در کوه‌ها و جلگه‌های فرح آباد دیدیم که با کمال بی اعتنایی به ما مقدمات جفت گیری را فراهم می‌کردند و بین نر‌ها جدال سخت بود. ناهار آنجا خوردیم، بسیار خوش گذشت. 
 
بعد از ظهر به مراسم سان و رژه ارتش در میدان مهرآباد رفتیم. شاهنشاه این دفعه سواره سان دیدند، ولی بیچاره سپهبد [جعفر]شفقت فرمانده ارتش یکم تهران و شمال که ضمنا فرمانده سان و رژه بود، چون افسر پیاده است از اسب افتاد و بعد اسب بی صاحب او جلوی اسب شاهنشاه افتاده بود. از آن بدتر آن که این جریان را تلویزیون هم پخش می‌کرد! اتفاق دیگری که افتاد یک افسر از صف رژه جلوی تریبون خارج شد و عریضه‌ای تقدیم شاه می‌خواست بکند که مأمورین امنیتی جلوی او را گرفتند. البته فردا محاکمه و اخراج خواهد شد، ولی مورد تقاضای او این بود که برای تحصیل الکترونیک به آمریکا اعزام شود! در دیسیپلین نظام این خیلی عجیب است.
 
 غیر از این دو پیش آمد مضحک، مراسم سان و رژه خیلی آبرومند بود. واقعا ارتش آبرومندی داریم، خدا به شاه عمر بدهد. بالاخره به هر نحو شده ارتشی به وجود آورده است که مایه افتخار است. یکصد و پنجاه هواپیمای جت که ۳۵ فروند آن فانتوم بود رژه رفتند. عالی بود، واقعا عالی بود. فقط موشک نداشتیم. آن هم برای این که جمع آوری آن‌ها از اطراف فرودگاه‌های حساس مثل فرودگاه شاهرخی همدان و فرودگاه وحدتی دزفول و آبادان خطرناک بود (چون با عرب‌های وحشی و خصوصا عراقی‌ها معلوم نیست هر آن چه پیش آمدی ممکن است بشود). اسلحه‌هایی که از روس‌ها و آمریکایی‌ها گرفته ایم همه در رژه موجود بود. حد اعلای یک سیاست ملی مستقل خدا به شاه عمر بدهد. رژه سپاهیان انقلاب - مبارزه با بیسوادی بهداشت ترویج و ... - خیلی چشمگیر بود به خصوص که دختر‌ها هم بودند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین