برای کسانی که در مجالس تعزیت حضرت سید الشهدا علیهالسلام، ادبیات آیینیِ سنتی هنوز از منزلت و اعتبار و بلکه افتخار برخوردار است، در این سالیان اخیر نوعی تنگنا و مضیقه رخ میکند.
جایگزینی ادبیاتی دیگر که امتزاجی از عزاداری و سیاستزدگی است، شاید امروزه ضرورت زمانه تلقی گردد و متمایلان این سبک عزاداری هم دلایل خود را داشته باشند.
نمایانترین وجه این عزاداریها در دو وجهِ پدیدار شناسانه خودنمایی میکنند:
یکم: فرم عزاداریها؛ از شعر و ریتم و آهنگها گرفته، تا حرکات و تحرکات مجلسیِ روزآمد؛ که هیچ ابایی هم در مورد اقتباس و امتزاج آنها با جدیدترین ملودیهای روز ندارند و به همین نشانه، خیل عظیمی از نوجوانان و جوانان را با خود همراه میکنند.
دوم: محتوای عزاداریها؛ از غرقهسازی وقایع و شخصیتهای عاشورایی؛ در دو جبهه حق و باطل، با وقایع و شخصیتهای روز؛ تا تشخیص مجلسآرایان و صحنهگردانان، که چه کسانی را در زمره یاران امروزین امام حسین علیهالسلام بشمارند و چه کسانی را همراه عمرسعد کنند.
آسیبهای این نوع عزاداری، در مجامعی که خود غرق سیاستاند و طبعشان مشابهسازی است، نه در کوتاهمدت، بلکه در آیندهای نامعلوم معلوم میشود و ذکر مصیبات و پژواک عزا، دیگر نه منتسب به منابع اصلیِ حادثه، بلکه گرهخورده به ذائقهها و سلیقههای عزاپردازان میشود. اینجاست که البته جای مناسبی برای تسویهحسابهای جناحی و حزبی و فرافکنی خواستههای شخصی و امیال گروهی فراهم میآید؛ بسته به آن که بلندگو در دست چه کسی باشد!
رهروان این سبک عزاداری البته توجیهاتی دارند؛ از جمله آن که: ما باید از ذخایر سنتی و آیینی و مناسک اسلامی و به خصوص شیعی، نقشهراهی برای امروز و آینده خود بسازیم و در رسوب زمان وا نمانیم.
این سخن، ظاهری گیرا و اقناعآور دارد، اما باطنش، به قول اهل منطق، «مقول به تشکیک» است؛ یعنی بس شناور است. جاگذاری شخصیتها و تیپها در جایگاه تاریخی شیعه و قالبسازی از حوادث و رویدادهای تاریخی، نه یک کلیشه مطلق، بلکه برخاسته و برآمده از سلایق و پردازشهایی است، که به خصوص زمانی که رنگ سیاست میپذیرد، محل نقشزنی و رنگآمیزیِ حزبی و قبیلهای و طوائفالملوکی میشود اکنون، در تنوع معیارها و سلیقهها و اختلافات حزبی و سیاسی، پیدا کنید «معیار قطعی» را در تشخیص حسین و یارانش از یزید و اعوان و انصارش!
شاید کار به آن آسانی و سادگی که برخی میچرخانند نباشد!