بسیار پیش میآید که افراد به دلیل ابتلا به بیماریهای مختلف درد زیادی را در لحظات پایانی عمر خود تجربه میکنند. هرچند اگر با برخی از آنها صحبت کنید، میگویند که حالا درد را تحت کنترل دارند و بسیار خوشحال هستند. آنها حتی میگویند که در کل زندگی خود تا این حد خوشحال نبودهاند. مسئله اینجاست که احساس خوشحالی و رضایت در هنگام مرگ یک پدیده موردی نیست و در بسیاری از افراد دیده میشود.
تاکنون پژوشگران حوزه پزشکی و سلامت کارهای تحقیقاتی زیادی را در مورد مرگ انجام دادهاند. همگی نیز بهخوبی نشان دادهاند که ترس از مرگ بهصورت ناخودآگاه در وجود انسان قرار دارد. حتی ویلیام جیمز، فیلسوف مطرح آمریکایی هم گفته است که اطلاع از مرگ همچون کرمی وجود انسان را از درون میخورد. هرچند اخیرا در اخبار علمی یک پژوهش عجیب روانشناختی دیده میشود.
بر اساس نتایج بهدست آمده وقتی فرد به مرگ نزدیک میشود، از ادبیات مثبتتری برای توصیف تجربه خود استفاده میکند. بدینترتیب میتوان گفت که تجربه مرگ نسبت به آنچه فکر میکنیم خوشایندتر است یا حداقل میتواند گفت که چندان ناخوشایند نیست. شبکه BBC هم چند ماه پیش مصاحبهای را با یک بیمار مبتلا به سرطان بهنام Simon Boas انجام داد. او نیز تاکید کرده بود که در هنگام مرگ احساس خوشحالی و رضایت بیشتری از زندگی خود میکند.
وی دلیل این مسئله را پذیرفتن مرگ بهعنوان یک واقعیت و اولویتبندی لحظات مهم زندگی میداند. بوآس همچنین تاکید داشت که باید درد خود را مدیریت کند تا ادامه زندگی برای همسر و والدین او چندان سخت نباشد.
با وجود این رویکرد مثبت او کمی پس از مصاحبه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. پیشتر هم یکی از فلاسفه روم باستان بهنام سنکا گفته بود که زندگی طولانی به سالها یا روزهای عمر یک فرد بستگی ندارد، بلکه همهچیز در ذهن ما است.
یک متفکر دیگر بهنام Viktor Frankl نیز همین رویکرد را در دنیای مدرن ایجاد کرد. وی توانسته بود از کمپهای مخوف آلمان نازی جان سالم بهدر برد. بههمینخاطر کتابی را در سال ۱۹۴۶ منتشر کرد که پایه و اساس رواندرمانی اگزیستنشیال یا رواندرمانی وجودی را شکل داد. شاخهای که هدف آن یافتن معنی در شرایط مختلف است.
اخیرا نیز دو پژوهش جداگانه به بررسی دلیل احساس خوشحالی و رضایت افراد در هنگام مرگ پرداختهاند. در این پژوهشها از افراد نزدیک مرگ پرسیده میشد که از نظر آنها خوشحالی چهمعنایی دارد. اکثر افراد پاسخهای مشابهی داده بودند.
برای آنها ارتباطات اجتماعی، لذت بردن از موارد سادهای همچون طبیعت، داشتن یک رویکرد مثبت به زندگی و تغییر ذهنیت از تلاش برای لذت بردن به تلاش برای یافتن معنی زندگی سبب احساس رضایت میشد.
در واقع نتایج پژوهشهای مختلف نشان میدهد که تغییر رویکرد ذهنی افراد در هنگام مرگ سبب میشود دید کاملا متفاوتی به زندگی داشته باشند.
حتی میتوان گفت که نوعی بلوغ ذهنی و روحی به افراد کمک میکند که شرایط وضعیت موجود را بپذیرند و با آن کنار بیایند. همین نیز در نهایت باعث میشود که درد و ناراحتی کمرنگ شود و فرد با آرامش بیشتری مرگ را در آغوش بگیرد.