این روزها بحث درباره رئیس سازمان حفاظت محیطزیست مشابه سایر وزیران و معاونان رئیسجمهور بالا گرفته است. بسیاری از کارشناسان با نگارش نامههایی خطاب به مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب و شورای راهبری هم درباره ویژگیهای رئیس این سازمان نوشتهاند و هم از افرادی نام برده اند که برای این جایگاه مناسبند. رئیس سازمان حفاظت محیطزیست، معاون مسعود پزشکیان خواهد بود و باید بتواند با مدیریت صحیح خود از بیش از ۱۱درصد از ارزشمندترین عرصههای سرزمین ایران حفاظت کند. چه کسی بهترین گزینه برای حفظ تنوع زیستی ایران و در عین کاهش تبعات تغییر اقلیم بر سرزمین ایران و ... است. تجارت فردا در گزارشی که توسط «جواد حیدریان» دبیر تحریریه این هفته نامه نوشته شده، تلاش کرده به این پرسشها پاسخ دهد.
عادل جلیلی پژوهشگر منابع طبیعی و محیطزیست معتقد است که رئیس سازمان حفاظت محیطزیست باید نگاه راهبردی داشته باشد. او میگوید: سازمان محیطزیست و نه خود محیطزیست بر اساس یکسری وظایف تعریف شده که بیشتر مبتنی بر نگاهی تخصصی و فنی است، ایجاد شد. مثلا مدیریت بحث آلودگیها و مناطق حفاظت شده بحثی فنی هستند. مهمترین وظیفه سازمان محیطزیست همین مناطق حفاظت شده هستند. در حالی که مدیریت محیطزیست به مسائل غیرفنی و تخصصی زیادی مانند سیاستگذاری و نحوه نگرش به توسعه نیز مربوط است.
او میافزاید: اکنون که محیطزیست وضعیت پیچیدهای در دنیا به خودش گرفته است، کسی که در رأس سازمان حفاظت محیطزیست قرار میگیرد، علاوه بر وظایف تعریف شده سازمانی که برای او در نظر گرفته شده است، باید نگاهی کلان و راهبردی و نقشی کلیدی در رابطه با مسیری که دولت برای توسعه و رشد اقتصادی کشور و نگرش به محیطزیست و طبیعت در ذهن دارد، نیز داشته باشد.
به گفته این پژوهشگر رئیس سازمان محیطزیست باید بتواند در دولت مسائل جهانی محیطزیست را که بر سیاست دولتها سایه انداخته به روشنی پیگیری کند. او ادامه میدهد: مساله تغییر اقلیم اکنون مساله اول و مساله روز جهان است. نمیتوانیم در ایران این واقعیت را نادیده بگیریم؛ بنابراین باید رئیسی انتخاب شود که درک درستی از این وضعیت داشته باشد.
او میگوید: بحران آب مهمترین ابرچالش ایران امروز است. رئیس سازمان محیطزیست باید کسی باشد که بتواند این واقعیت را به درستی درک کند که ایران با کمبود شدید آب مواجه است. او باید بتواند بر روندهای مدیریت منابع آب و سایر وزارتخانههای ذینفع در آب تاثیر مثبت بگذارد. در بحث آلودگیها نیز باید سیاست درست مبتنی بر توسعه پایدار در دستور کار مدیریت او باشد. در نهایت باید فردی در این سطح انتخاب شود که دارای نگاه و نگرش باشد. او باید بتواند در دولت راهبری کند و از طرفی سازمان حفاظت محیطزیست را نیز مدیریت کند.
به گفته جلیلی عملکرد یک سازمان حاکمیتی لزوما به افرادی که در آنجا مسوولیت دارند برنمی گردد، بلکه به نگرش و نحوه نگاه دولتها مربوط است. او میافزاید: چه بسا دولتها ممکن است سازمان محیطزیست را به عنوان یک مزاحم در مقابل خودشان ببینند. این پرسش باید مورد بررسی قرار گیرد؛ آیا دولتها نگذاشتند سازمان محیطزیست یک سازمان حاکمیتی موثر باشد یا عملکرد مدیران این سازمان مانع انجام وظیفه ذاتی این سازمان شده است؟
او ادامه میدهد: دولتها در برابر تمام چالشهایی که ما در حوزه محیطزیست داشتیم یا منفعل بوده اند یا در ایجاد این چالشها خود نقش داشتند. یکی از پرسشهای مهم در مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست همیشه این بوده که چرا از درون سازمان محیطزیست هیچ وقت کسی مسوولیت اداره این سازمان را بر عهده نگرفته است. وزارت جهاد کشاورزی همیشه از درون خود نیروهایی برای اداره سازمانهایی مانند منابع طبیعی داشته است. اکنون در این وزارتخانه دهها نیرو تربیت شده که میتوان به آنها وزارتخانه داد. اما در سازمان محیطزیست به دلیل آنکه روی تربیت نیروی انسانی کار نشده است، باید سازمان محیطزیست به عنوان یک سازمان متخصص و حاکمیتی خود توانایی آن را داشته باشد که نیروی انسانی متخصص و مسوول در حوزههای مختلف، سیاستگذاری، تصمیمگیری و... تربیت کند، تا این افراد پله پله بالا بیایند و وقتی سازمان به مدیریت جدید نیاز دارد لازم نباشد نیرویی از بیرون این سازمان مدیریت آن را بر عهده بگیرد. این راهی است که باید از همین امروز آغاز شود.
حسین آخانی استاد دانشگاه تهران تاکید دارد که باید اعتبار به سازمان حفاظت محیطزیست برگردد. او میگوید: یکی از مهمترین و اساسیترین پایههای ریاست سازمان حفاظت محیطزیست این است که بعد از انقلاب هیچ وقت ریاست سازمان حفاظت محیطزیست از خود این سازمان انتخاب نشده است. این چه سازمانی است که نزدیک به نیم قرن (۴۶ سال از شروع انقلاب) هنوز نتوانسته یک نفر از بدنه خودش را به ریاست این سازمان برگزیند؟ این اتفاق دو معنی دارد. یا اینکه دولتها چنین نمیخواهند و به نوعی با محیطزیست میانه خوبی نداشته و کسی را از درون سازمان انتخاب نکرده اند. یا اینکه این سازمان اینقدر ضعیف نگه داشته شده است که وقتی میخواهند رئیس سازمان را انتخاب کنند، گویی کسی را پیدا نمیکنند که ردای ریاست این سازمان را بر تن کند. در هر دو حالت معنای آن این است که این سازمان ضعیف نگه داشته شده و اولویتی برای دولتها نداشته است.
او میافزاید: مهمترین اتفاقی که باید در دولت آقای پزشکیان که محور برنامه اش استفاده از تخصص و کارشناسی است بیفتد این است که، باید اعتبار را به سازمان حفاظت محیطزیست برگرداند. رئیس جمهوری جدید باید سعی کند هم کسی را از درون سازمان انتخاب کند و هم اگر احساس کرد آن وزنه وجود ندارد، از فرد منتخب تعهد بگیرند که این سازمان را در مدتی که مدیریت میکند از نظر کارشناسی و تخصصی و مدیریتی به حدی برساند که در دوره بعد نیازی نباشد شخص دیگری را از بیرون این سازمان وارد مدیریت این سازمان کنند.
به گفته آخانی نکته مهمتر از انتخاب فرد برای ریاست سازمان محیطزیست است، این است که سازمان حفاظت محیطزیست باید اقتدار پیدا کند. او توضیح میدهد: این سازمان اگرچه اکنون جایگاه معاونت ریاست جمهوری را دارد، اما بیشتر به دفتری در اختیار ریاست جمهوری برای توجیه خرابکاری دیگر وزارتخانهها تبدیل شده است. سازمان محیطزیست اگرچه طبق قانون وظیفه اش نظارت بر اجرای قانون طبق اصل ۵۰ قانون اساسی است، اما در عمل این سازمان طوری عمل میکند که در اکثر موارد اصل ۵۰ قانون اساسی اجرا نشود. در زمینه آلودگیها این سازمان کوتاهیهایی داشته است. در حوزه مدیریت محیط طبیعی موفق نبوده است. در زمینه تنوع زیستی ناکارآمد است و... همه اینها نشان میدهد سازمان حفاظت محیطزیست اقتدار لازم را ندارد. این اقتدار باید به این سازمان برگردد.
او اضافه میکند: نداشتن اقتدار به دو مساله دیگر برمی گردد. آیا این سازمان از نظر جایگاه و از نظر تشکیلاتی در شرایطی قرار دارد که وظیفه خود را انجام دهد؟ اگر در این شرایط نیست، این تشکیلات باید اصلاح شود. اگر این سازمان از نظر جایگاه و تشکیلاتی موقعیت مناسبی دارد، باید دید چه دستهایی در کار است که نمیگذارد این سازمان، وظیفه حرفهای خود را انجام دهد. مساله دیگر که به جنبههای اجرایی سازمان حفاظت محیطزیست که حفاظت از زیستگاه هاست برمی گردد، باید ریاست سازمان و دولت ضعفهای شدید این سازمان را بهبود دهند و از این نظر که امکانات فوق العاده کمی دارد، این سازمان را ارتقا دهند. در بحث آتش سوزی جنگلها و مناطق حفاظت شده که اکنون در زاگرس شاهد هستیم، میبینیم چقدر امکانات این سازمان و سازمان جنگلها برای مراقبت از مناطق حفاظت شده و جنگلها ناچیز و ضعیف است. به شکلهای مختلفی ثابت شده سازمان محیطزیست از امکانات و بودجه کافی برخوردار نیست. این سازمان نه نیروی انسانی کافی دارد، نه نیروی انسانی آن به درستی آموزش دیده است و نه تجهیزات و امکانات فنی لازم را دارد. این سازمان ابزارهای حقوقی کافی برای برخورد با متخلفان را ندارد. اگر پروژهای در حال اجرا و دارای مجوزهای ارزیابی زیست محیطی، از قانون ارزیابی شده تخطی کرد و کار اجرا شد و مجریان در عمل ثابت کردند که ارزیابی را رعایت نکرده و تعهداتشان دروغ بوده است، سازمان حفاظت محیطزیست، توانایی ندارد با مجری متخلف مثلا اگر کارخانه یا سازمان یا سدی است برخورد کند. تا اکنون سازمان محیطزیست نتوانسته جلوی پروژهای را بگیرد که مثلا ارزیابیها را رعایت نکرده است. همیشه زور آن طرف دیگر که همیشه هم دولتی هستند، میچربد. فردی که به ریاست سازمان محیطزیست میرسد باید به این نوع نگرش اعتقاد داشته باشد. اگر اعتقاد داشته باشد که این روش توسعه و این شکل ضدپایداری منابع، به ضرر منابع و به ضرر سرزمین است، میرود در هیات دولت و دستگاههای قانونگذاری و مانع فشار بیشتر میشود و این خلأها را پر میکند.
این استاد دانشگاه اعتقاد دارد قبل از اینکه به فرد فکر کنیم بیشتر باید به شرایط فکر کنیم. او میگوید: ما در دولت آقای پزشکیان باید بگوییم در یک بازه زمانی مشخص که این بازه میتواند ۶ماه یا یک سال باشد، موانعی که جلوی قدرت گرفتن سازمان حفاظت محیطزیست را میگیرد، برطرف شوند. اتفاقا توجیه وزرا برای رعایت موازین حفاظتی برای قدرت گرفتن سازمان محیطزیست بسیار مهمتر از انتخاب رئیس سازمان است. برای مثال اگر یک وزیر نیرو عاشق سدسازی باشد، این شخص با توجه به امکانات و بودجه بسیار گستردهای که دارد، در مقابل سازمان محیطزیست که بودجه اش بینهزار تا ۳هزار میلیارد تومان متغیر بوده، و این رقم فقط بودجه ساخت یک سد در ایران است، چگونه باید رفتار کند؟ چنین سازمانی اساسا نمیتواند در مقابل سدسازی در ایران مقاومت داشته باشد. اما اگر وزیری در وزارتخانه نیرو بر سر کار باشد که به محیطزیست معتقد باشد، آن فرد خود نمیگذارد سدهایی که مضر هستند ساخته شود. اگر وزیر نفتی بر سر کار باشد که به محیطزیست اعتقاد داشته باشد، این وزیر نفت خودش معضل اشتعال چاههای نفت و گاز و آلودگیهای این حوزه را مدیریت میکند و مثلا در تالاب بزرگ یا هورالعظیم دکل نفت نمیسازد. اگر وزیر کشاورزی داشته باشیم که به حفاظت از محیطزیست اعتقاد داشته باشد، قدر آب را میفهمد. اگر وزیر صنایعی داشته باشیم که فهم محیطزیستی داشته باشد، مجتمع فولاد یا پتروشیمی را در اصفهان و شهرهای خشک و کم آب استقرار نمیدهد. یا اگر خود ریاست جمهوری اعتقاد به حفاظت از محیطزیست داشته باشد، اجازه نمیدهد وزیر کشاورزی یا وزیر نیرو یا نفت و بقیه رفتاری خلاف اصول پایداری و حفاظت از منابع حیاتی داشته باشند؛ بنابراین مهمتر از اینکه چه کسی رئیس سازمان حفاظت محیطزیست است، مهم این است که چه کسانی سیاستگذاریهای توسعه در ایران را طراحی و چه کسانی در وزارتخانههای مهم و مرتبط اجرا میکنند و به طور کلی دولت چه نگرشی به مساله حفاظت از محیطزیست دارد.
شهرام اتفاق پژوهشگر محیطزیست هم اعتقاد دارد حل وفصل کلیدیترین مشکلات کشور در گرو اتخاذ تصمیماتی بالاتر و ورای قوه مجریه کشور است؛ بنابراین به همین نسبت میتوان این موضوع را به داخل سازمان محیطزیست نیز تعمیم داد. به این معنا که حل وفصل بنیادیترین مشکلات محیطزیست ایران در گرو اتخاذ تصمیماتی بیرون از سازمان حفاظت محیطزیست کشور است. او میگوید: با تعویض رئیس سازمان و تغییر چند معاون تحولی در مدیریت محیطزیست کشور رخ نخواهد داد. گواه این مدعا این است که در طول این چند دهه گذشته ما شاهد عزل و نصب مدیران متعددی بودیم و به رغم اینکه این مدیران در طول این سالها تغییر کردند، در حوزه محیطزیست شاهد یک افول و تباهی دائمی در همه بخشهای مربوط به آب و خاک و هوا و جنگل و... هستیم.
او میافزاید: نگاه به مساله محیطزیست، منفرد و مجزا از بقیه شاخصهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور بسیار گمراه کننده است. اگر ما روند شاخصهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و... را طی چند دهه گذشته، بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم که در همه این شاخصها چه از حیث نمرهای که میتوانیم به این شاخصها بدهیم چه از حیث روند آنها وضعیت بسیار نامطلوبی داریم. شاخص نرخ مهاجرت، شاخص سهولت کسب و کار، شاخص ریسک سرمایهگذاری، نرخ تورم، نرخ بیکاری، شاخص سرمایه اجتماعی، شاخص شدت انرژی، شاخص شدت کربن، شاخصهای محیطزیستی و هر شاخص دیگری که در طول سه دهه گذشته -هم وضعیت کنونی و هم وضعیت روند آنها- را اندازه گیری کنیم، به نتایج نامطلوبی دست پیدا میکنیم. افزون بر اینها شاخص کیفیت نظام حکمرانی نیز همین وضعیت را دارد. این نشان میدهد ما نمیتوانیم درون یک سیستم انتظار داشته باشیم یک شاخص را در میان انبوه شاخص ها، تغییر دهیم و به سمت مثبتی آن را دگرگون کنیم، در حالی که همه شاخصهای دیگر مرتبط با آن در وضعیت نامطلوبی هستند.
شینا انصاری از مدیران سابق سازمان حفاظت محیطزیست میگوید: سازمان حفاظت محیطزیست شاید در ظاهر، سازمان خیلی راحتی به نظر برسد، اما مدیریت در این سازمان ساده نیست. من به عنوان کسی که ۲۴ سال در این سازمان بوده ام باید اذعان کنم که سازمان محیطزیست سازمانی بسیار پیچیده است. سازمانی با شرح وظایف متعدد و متکثر. از رسیدگی به آلاینده ها، ارزیابی اثرات توسعه تا شناخت مناطق طبیعی و حفاظت شده، مسائل محیط بانان و بسیاری موضوعات متعدد دیگر که احاطه و اشراف به زیروبمها و پیچیدگیهای آن مهم است. هرچه رئیس سازمان حفاظت محیطزیست از فضای واقعی آن دور باشد طبیعتا زمان بیشتری صرف آزمون و خطا خواهد کرد و بالطبع محیطزیست و طبیعت کشور متضرر خواهد شد؛ بنابراین ضروری است که ریاست این سازمان از متخصصان و مدیران درون این سازمان و آشنا به محیطزیست انتخاب شود.