تابستان امسال، مرد جوان افغانستانی به کلانتری ۱۵۸ کیانشهر رفت و هنگامی که مقابل افسر نگهبان قرار گرفت، گفت: با خانواده به یکی از پارکهای جنوب تهران رفتیم، اما در این میان دختر نوجوانم که ۱۳ سال سن دارد به بهانه خرید از پارک خارج شد و فرار کرد؛ نگرانش هستم، لطفا کنید.
پس از ثبت شکایت و تشکیل پرونده، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ با دستور بازپرس جنایی وارد عمل شدند و در نخستین گام از پزشکی قانونی و بیمارستانهای تهران استعلام گرفتند، اما اثری از دختر نوجوان به دست نیامد.
تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد، خانواده این دختر نوجوان به پلیس آگاهی آمدند و اطلاع دادند، از فرزندشان پیامکی تحت عنوان "همه شما را دوست دارم، نگرانم نباشید. من به دنبال پسر مرد علاقهام و عشق زندگیام" دریافت کردند که همین موضوع شک تیم جنایی را بر انگیخت.
کارآگاهان جنایی در ادامه با اقدامات گسترده اطلاعاتی متوجه شدند دختر گمشده آخرینبار در بومهن حضور داشته و با مرد ۴۰ سالهای دیده شده است که در این شاخه از تحقیقات، متهم بازداشت شد.
متهم پس از انتقال به شعبه یازدهم دادسرای جنایی هنگامی که مقابل قاضی موسی رضا زاده قرار گرفت در جریان جلسه بازپرسی قصد داشت تا با اظهارات ضد و نقیضی مسیر پرونده را تغییر دهد، اما پس از مواجه با ادله موجود به ارتکاب جنایتی هولناک اعتراف کرد و گفت: چند شب پیش به خانهام بازمیگشتم که دیدم چهار زن با دختر نوجوان دعوا کرده و در حال کتک زدن او هستند که خیلی زود او را از دستشان نجات دادم؛ فهمیدم با پسری دوست شده و برای دیدن او از خانهشان در تهران فرار کرده است؛ میخواست به رستورانی که آن پسر کار میکرد برود، اما پولش تمام شده و نشانی او را به درستی پیدا نکرده بود. بهخاطر اینکه جا و مکانی نداشت، او را به خانه بردم.
مرد جنایتکار ادامه داد: مادر، همسر و فرزندم در خانه بودند. آنها میگفتند باید موضوع را به پلیس را اطلاع دهم تا نزد خانوادهاش برود؛ دختر نوجوان ترسیده بود و نمیخواست نزد خانوادهاش برود؛ او فقط میخواست مرد موردعلاقهاش را ببیند که پس از چند ساعت ناگهان فرار کرد، دنبالش رفتم که سرکوچه او را یافتم. کمی پول به حسابش واریز کردم و خواستم آواره نماند، او را سوار موتورم کردم و با خودم بردم تا تحویل جوان مورد علاقهاش دهم که وسوسه شده و تغییر مسیر دادم.
متهم گفت: او را سمت بیابانهای رودهن بردم که به این رفتارم اعتراض کرد که توقف کردم؛ پیاده شد و دعوایمان شد. مدام به من فحاشی میکرد. عصبانی شدم و چوبدستی از خورجین موتورم برداشته و دو ضربه به گردن او زدم. او بیهوش شد و افتاد. سراغش رفتم، اما فهمیدم نفس نمیکشد! در آن حوالی درهای بود که جسد را آنجا انداختم تا جنایتم فاش نشود و به خانه بازگشتم. به خانوادهام گفتم او را تحویل خانوادهاش دادم.
پس از این اعترافات هولناک، کارآگاهان مأموریت یافتند تا به همراه متهم راهی صحنه جنایت شوند و با تجسسهای تخصصی جسد مقتول را کشف کنند.
با دستور قاضی موسی رضازاده از شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی، پرونده با قرار عدم صلاحیت به دادسرای مربوطه در بومهن ارجاع داده شد و متهم برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفت همچنین تلاشها برای کشف جسد ادامه دارد.