از سال گذشته که کیانوش عیاری در پاسخ به سوال یک خبرنگار گفت: ویلای ساحلی را به خاطر پول ساختم، میشد حدس زد که این شتر به زودی در خانه باقی فیلمسازان باسابقه نیز میخوابد. فیلمسازانی که نگاهی کوتاه به کارنامه کاری آنها نشان میدهد روزگاری تا چه اندازه دغدغهمند بودند و حرفی برای زدن داشتند.
سعید سهیلی پنج سال پیش در اعتراض به پدیده ریشهدار، اما در آن روزها ترند آقازادگی، روبهروی دوربین تلویزیون نشست و گفت: با ژن خوک به این پدیده انتقاد کردم و پای آن نیز میایستم. پدیدهای که در همین فیلم اخیر کارگردان نه تنها نگاه انتقادی به آن نشده و تنفری نسبت به آقازادهها در دنیای این فیلم وجود ندارد، بلکه تمام شخصیتها با هم مسابقه گذاشتند تا در نمایش آقازادهبودن از دیگری سبقت بگیرند. آخرین ساخته سهیلی، کمدی فاقد محتوایی است که بر مبنای همان فیلمهای دختر و پسری دهه ۸۰،ای بسا عقبتر از آنها مثلت پول، عشق و فقر را دستمایه قرار داده است. هر سه این مفاهیم نیز به قدری سطحینگرانه پرداخت میشوند که به ورطه ابتذال میافتند
شاید سهیلی فرصت نداشته باشد پاسخ سوالی که از عیاری پرسیده شد را درباره پول و پارتی بدهد، اما نام فیلم، خود پاسخی مسجل است. گویا پول و پارتی قرار بود به سیاق کلاشینکف و ژن خوک در میانه ساخت سری گشت ارشادها، مجال تنفسی باشد و اندک تغییری، تا سهیلی روی هدف بعدی خود یعنی گشت ارشاد۴ سرمایهگذاری کند.
با این حال کلاشینکف و ژن خوک اندکی دغدغهمندی سالهای دور سهیلی را یدک میکشیدند و میشد درباره آنها صحبت کرد، اما افسوس که پول و پارتی جایی برای نوشتن باقی نمیگذارد.
آخرین ساخته سهیلی، کمدی فاقد محتوایی است که بر مبنای همان فیلمهای دختر و پسری دهه ۸۰،ای بسا عقبتر از آنها مثلت پول، عشق و فقر را دستمایه قرار داده است. هر سه این مفاهیم نیز به قدری سطحینگرانه پرداخت میشوند که به ورطه ابتذال میافتند.
آنچه بیش از همه در این فیلم دمدستی فرض شده، مفهوم زن و خانواده است. چه کسی چنین بازنمایی از خانواده ارائه داده که کارگردان تصور کرده برای هر تصمیمگیری شخصی، تمام اعضای خانواده باید حق نظر و رای داشته باشند؟ آن هم قماری که نتیجه آن، اختلال در سلامتی یکی از اعضاست و نتیجه آن به هیچ کجای چنین درامی که تکلیف رئال یا فانتری بودنش با مخاطب روشن نیست، نمینشیند.
طعمه «پول و پارتی» برای مخاطب چیست؟
از دیگر سو، در فیلم سه زن ایفای نقش میکنند؛ دنیا با بازی پردیس احمدیه، خواهر شاهد با بازی آزاده زارعی و زن پدر شاهد با بازی نیوشا ضیغمی. هر سه ویژگیهای مشترکی دارند؛ طمع پول، شهوت و دیدهشدن. ضیغمی که هیچ نکته اضافهتری نسبت به بازیهای گذشته خود ارائه نداده، زنی وابسته است که حجم آرایش و پروتز صورتش نشان میدهد کجای مثلت قرار میگیرد. آنچه بیش از همه در این فیلم دم دستی فرض شده، مفهوم زن و خانواده است. در فیلم سه زن ایفای نقش میکنند و هر سه ویژگیهای مشترکی دارند؛ طمع پول، شهوت و دیدهشدن
زارعی نیز همان لحن لاتگونه آوای باران را بدون هیچ تغییری به اینجا آورده تا برای چندمینبار به همه ثابت شود که بازیگران میتوانند در اولین نقشهایی که موجب شهرت آنها میشوند، بمانند و همانجا هم تمام شوند. تنها در صورتی این رویه اصلاح میشود که کارگردانهای بعدی با ابتکار عمل بتوانند این شمایل را اندک اندک تغییر داده و از او بازی جدید بگیرند؛ که در اینجا این اتفاق نمیافتد.
دنیا با بازی احمدیه، اما از دو گونه پیشین که ذکر شد، قابلتاملتر است. او در واقع دو نقش را ایفا میکند؛ دختر پولدار آقازاده و دختر فقیر سرایدار یک خانه. او برای رسیدن به پول هر تقلایی میکند و ابایی از چیزی ندارد. لحن لاتگونه زارعی در او نیز نمایان است و این در نقاط اوج فیلم به شدت توی ذوق میزند. گویی فیلمساز جز مثلثی که ذکر آن رفت، هیچ شمایل دیگری برای زنان در زندگی خود ندیده بوده است.
از آنجایی که فیلم درباره مسائل فنی نیز جایی برای صحبت باقی نمیگذارد، باید گفت شعاری که فیلم با آن در تبلیغات جولان میدهد نیز در خلال قصه، ضد خودش عمل میکند. مخاطبی که با برچسب کمدی رمانتیک، توقع تماشای یک عشق رمانتیک را دارد، به قدری در جایجای فیلم رکب میخورد و در صندلی فرو میرود که اگر سهیلی مراسم عروسی شاهد و دنیا را نیز در انتها برگزار میکرد، نمیتوانست آنچه را که در یکساعتونیم گذشته به خورد مخاطب داده را حتی به میزان اندکی جبران کند.