اختلاف سلیقه و گرایش سیاسی برای یک نظام سیاسی امری مثبت است، منجر به پویایی آن میشود و تضارب آرا را به همراه دارد، اما زمانی که این اختلافات به سمت قطبی کردن جامعه حرکت کرده و تصویری صفر و صدی از گرایشهای سیاسی ارائه کند، میتوان آن را اتفاق نهچندان مطلوبی برای یک نظام سیاسی دانست که آن را به سمت افزایش اختلافات سوق میدهد. این روزها، اما دوباره جدال گفتمانی درباره دوقطبی کردن فضای سیاسی اوج گرفته است. بخش زیادی از این نزاع، اما درون جریان اصولگرایی در مواجهه با دولت جدید شکل گرفته است و البته هنوز هم ادامه دارد.
سیدمحمدعلی ابطحی، رئیس دفتر خاتمی در دولت اصلاحات نیز درباره اینکه اساسا دوقطبیسازی به چه معنی است، به تاریخچه دوقطبی انتخابی و انتصابی در دولت اصلاحات اشاره کرد و گفت: «تاریخچه دوقطبیسازی به قطب انتخاب و انتصابی برمیگردد که این دوقطبی انتصابی و انتخابی از دو دهه قبل در فضای سیاسی مطرح بود و اینکه قدرت باید در اختیار بخش انتخابی و انتصابی باشد، گاهی این اوج میگرفت، گاهی کم میشد، گاهی بخش انتخابی قدرت پیدا میکرد و بیشتر اوقات بخش انتصابی قدرت پیدا میکرد.
وی افزود: این واقعیت وجود داشت، اما این دو بخش هر دو در قانون اساسی وجود داشتند و جزئی از قوانین کشور بودند و باید ملاحظه این بخش اتفاق میافتاد و به رسمیت شناخته میشد. در دولت قبل اتفاقی افتاد که به تعبیر لاریجانی، خالصسازی درحال وقوع بود یعنی مجموعه افراد درون حاکمیت از یک تفکر و آن هم بخش افراطی آن، حضور داشتند. حالا آنچه دارد اتفاق میافتد، خالصسازی نیست و بحث وفاق مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد. بحث وفاق این است که همه یکدیگر را در چهارچوب قانون اساسی بپذیریم. وقتی یکدیگر را بپذیریم، طبیعی است که جناحهای افراطی دو طرف به حاشیه رانده میشوند و وقتی به حاشیه رفتند، قطبهای دیروزی میتوانند با یکدیگر تعامل کنند. این اتفاق الان در حال شکلگیری است. مجموعهای از جریانات افراطی علاقهمند نیستند که روند خالصسازی آنها پایان پیدا کند و همه با هم کار کنند. شعار پزشکیان وفاق بود. اگر به افراطیونی که نمیخواهند وفاق شکل بگیرد، بیتوجهی شود، میتواند دوقطبیها را پایان دهد.»
ابطحی در ادامه درباره اینکه آیا پرهیز از دوقطبی به معنی پایان عدم انتقاد است گفت: «دوقطبی یعنی دواندیشهای که حاکمند و تلاش میکنند و هرقطب میخواهد قطب دیگر را حذف کند. طبیعی است که وفاق امکانپذیر نیست مگر اینکه همه اینها بتوانند نظرشان را ارائه کنند، حتی افراطیون، اما مهم این است که افراطیون محور تصمیمگیری و محور میانه جامعه نباشند وگرنه نقد و انتقاد از اصلیترین راههای پیشرفت است و ارتباطی به دوقطبی بودن ندارد. این فضای تعاملی منجر به تقویت گروههای سیاسی میشود که هرگروه سیاسی بتواند بخشی از کشور را چه با نظرات مشورتی، چه اجرایی در چهارچوب مشترکات جامعه کمک دهد و به جای دعوا و اختلافها همراهی شکل گیرد و وقتی که احزاب و جریانات در همکاری با یکدیگر بتوانند، قوتش بیشتر از این است که تنها در مواقع دعوا و اختلافات ظهور پیدا کند.»