«کارزار» ساخته شهرام اسدزاده و با بازی امیر آقایی که از ۱۵ شهریور روی پرده رفته، شروع بسیار بدی در گیشه داشته و تا امروز حدود ۸۹ میلیون تومان فروخته. درست است که تعداد سینماهای «کارزار» یکدهم تعداد سالنهای کمدیهای پرفروش است، اما این تنها دلیل شکست درامهایی نیست که از اول سال به روی پرده آمدهاند وی کی بعد از دیگری در گیشه ناکام ماندهاند.
این فیلمها از پوستر و تیزر و ترکیب بازیگرانشان معلوم است که برای شکست خوردن ساخته شدهاند؛ نه اینکه دستاندرکاران این فیلمها عامدانه خواهان شکست محصولشان در گیشه بودهاند، بلکه از داستان و گروه بازیگران و سروشکل فیلم هم میشود پیشبینی کرد که از ابتدا هم بختی برای دیده شدن و فروختن نداشتهاند. اینکه چرا سینمای ایران پر است از این فیلمها بیشتر دلایل اقتصادی دارد.
امیر آقایی همین شبها در تئاتر «نبرد رستم و سهراب» اجرا دارد با بلیت ۴۵۰ هزار تومانی که گویا همهاش هم فروش میرود و سالن مجموعه ورزشی انقلاب را پر میکند. اما چرا همزمان با این تئاتر، فیلمش شکست میخورد و از آن استقبالی نمیشود؟
«نبرد رستم و سهراب» تئاتری است برای مخاطبی از طبقهای مشخص که نیازهای مشخصی دارد. برای این طبقه، تئاتر یعنی نمایشی پر زرق و برق که عظمتش نه از اندیشه و فلسفه نمایش که از لوازم صحنه و جلوههای ویژهاش نشئت میگیرد. اما همین مخاطب به تماشای «کارزار» نمیرود، چون نیازها و تمایلات و خواستها و تصویر خودش را در آن نمیبیند.
«کارزار» در حد همان پوستر و خط داستانی و تیزری که منتشر شده، یادآور سینمایی تمامشده و متعلق به دورانی گذشته است که روح زمانه خودش را منعکس نمیکند و بر اساس تصور و انگارهای ساخته شده که رئالیسم اجتماعی را با نمایش درد و رنج یکی میگیرد. تماشاگر میخواهد این نوع درام را فراموش کند، نه اینکه به تماشایش برود.
درام اجتماعی، از این نوعش، مخاطب ندارد. در این وضعیت فروش کمدیهای بیسروته که حداقل به سطحیترین نیازهای تماشاگر جواب میدهند عجیب نیست.