با شروع فصل کنسرتها، یک نکتهای برای دوستداران پروپاقرص موسیقی جلوهگری ویژهای میکند و آن، درگیری داخلی چند خواننده با تهیهکننده خود است. برخی از این درگیریها به رسانهها کشیده شده و بسیاری از کم و کیف جریانات آن تاحدودی مطلع هستند و برخی دیگر در سکوت، در سودای برگزاری کنسرتهای مستقل خود هستند.
به گزارش ایرنا، این داستان البته که موضوع جدیدی نیست و به چندین سال قبل برمیگردد. جایی که سیروان خسروی پس از یک روند فرسایشی، ترجیح داد تا کنسرتهای خود را به صورت مستقل برگزار کند. سیروان تا مدتها در نوک پیکان شکستن این تابو قرار داشت و این حرکت او در تمام این سالها، موافقان و مخالفان بسیاری داشت.
امروز، اما این اتفاق در حال تبدیل شدن به یک جریان عجیب است بهطوریکه طی یک سال گذشته، تلاشهایی از جانب خوانندگانی، چون محسن یگانه، رضا بهرام، آرمین زارعی، محسن ابراهیمزاده، آرون افشار و چند خواننده دیگر در جریان است تا بتوانند کنسرتهای خود را خارج از دایره مشارکت با کمپانی، به صورت مستقل برگزار کنند. برخی از این چهرهها، در حال سپری کردن مراحل مختلف قضایی هستند و برخی دیگر، چون محسن ابراهیمزاده، با برند خود به شکلی مستقل، از ابتدای امسال در حال برگزاری کنسرت در تهران و شهرستانها است.
مشخص بود آن جریانی که یک روز توسط سیروان خسروی به شکل مستقل آغاز شد، خیلی زود توسط خوانندگانی دیگر اشاعه داده میشود. این رویکرد اگرچه اجتنابناپذیر مینماید و قطعا به همین موارد محدود نخواهد شد، اما لطمات بسیاری را به حیات نرمال صنعت موسیقی کشور وارد خواهد آورد.
اینکه خوانندگان ما در لوای یک کمپانی تخصصی به فعالیت مشغول هستند، یک عرف و استاندارد مشخص و متشخص در تمام جهان است. خوانندگان زیر سایه یک کمپانی، قطعات خود را تولید میکنند، موزیکویدئوهای خود را ضبط و پخش میکنند و برنامهریزی مدونی برای اجرای کنسرت دارند. در تمام این مراحل، کمپانی است که مواردی، چون لجستیک، هماهنگی، هزینه و برنامهریزی را انجام داده و خواننده، تنها به اجرای برنامه میپردازد.
خروج یک خواننده از این دایره به معنای تقبل تمامی این مراحل است. فارغ از آنکه خواننده با این تصمیم، خود را در معرض انواع حواشی و روند فرسایشی قرار میدهد بلکه هیچگاه نمیتواند تجربه و روابط کمپانی با نهادهای مختلف را در فعالیت جدید خود اعمال کند. همین روند سبب میشود تا علاوه بر استهلاک بیشتر خوانندگان در طی کردن این روند، آن نتیجه بهینه نیز از کلیت فرآیند به دست نیاید.
در سادهترین محاسبه سرانگشتی مشخص میشود که تعداد نوبت اجراهای یک خواننده با همکاری کمپانی، بهمراتب بیشتر از اجراهای مستقل آن خواننده است و این روند، حتی اگر علت درگیری، قدرالسهم خواننده از هر اجرا باشد، باز هم به نفع خواننده تمام نخواهد شدهمه اینها را هم که کنار بگذاریم، به رابطه مدیریت فضای موسیقی کشور با کمپانیها میرسیم که طی آن، بسیاری از منویات فرادستانه مدیریتی، اعمال و مشکلات احتمالی مرتفع میشود. اتفاقی که سبب میشود تا حراثت از جامعه موسیقی کشور، حداقل از این بابت، بهنوعی تضمین شود. این قابلیت موسیقی سبب شد تا بسیاری از شاکلههای هنری کشور نظیر سینماگران نیز در طول سالیان اخیر، تلاشهای بسیاری به خرج دهند تا با الگوبرداری از این اکوسیستم حوزه موسیقی، مشکلات زائد خود را حذف و هنرمند عرصه خود را بیهوده وارد چرخه حواشی فرسایشی نکنند.
این اکوسیستم حوزه موسیقی، امروز بیشتر از هر زمان دیگری دستخوش تخطئه قرار دارد. تاریخ موسیقی پس از انقلاب کشور، هیچگاه به اندازه امروز شاهد این میزان درگیری درونی فرسایشی در حوزه موسیقی نبوده و این، رهیافتی نیست که به نفع هیچیک از طرفهای درگیر علیالخصوص خوانندگان ما باشد. در سادهترین محاسبه سرانگشتی مشخص میشود که تعداد نوبت اجراهای یک خواننده با همکاری کمپانی، بهمراتب بیشتر از اجراهای مستقل آن خواننده است و این روند، حتی اگر علت درگیری، قدرالسهم خواننده از هر اجرا باشد، باز هم به نفع خواننده تمام نخواهد شد.
تورق تجارب مشابه درگیری خوانندگان با کمپانی طی دو دهه اخیر نشان میدهد که آن خوانندگان هیچگاه نتوانستند راندمان مطلوبی پس از یک سلسله درگیری با تهیهکننده خود داشته باشند. آنها یا پس از مدتی از مارکت موسیقی حذف شدند و یا هیچگاه نتوانستند آن فعالیتهای بیمحابا و گسترده قبل خود را داشته باشند؛ بنابراین ضروری به نظر میرسد تا دفتر موسیقی وزارت ارشاد، تصمیمات صریحتری در این حوزه به ثبت رسانده و فرآیند اعطای مجوز به فعالیت مستقل خوانندگانی از این دست را مورد بازبینی جدی قرار دهد چرا که مخاطرات این اتفاق، جانب همه طرفهای بازی ازجمله نهادهای مدیریتی حوزه موسیقی را خواهد گرفت.