تصور برد راحت استقلال در خرم آباد و عبور بحران از بحران با حضور سرمربی جدید، طبعا یک خیال باطل بود. استقلال آنقدر در یکی، دو سال گذشته بحرانهای مختلف را پشت سر گذاشته که به همین سادگی نمیتواند خودش را جمع و جور کند.
بی تعارف، نسخهای شفابخش هم در حال حاضر برای علاج وجود ندارد. استقلال حتی اگر به تردستی هم اعتقاد داشت و سراغ دیوید کاپرفیلد میرفت، نمیتوانست یک شبه با حضور پیتسو موسیمانه یک تیم متفاوت مقابل خیبر بسازد. شکست در خرم آباد حق مسلم استقلال بود.
اما این تیم پس از همین شکستِ به زعم بعضیها غیرمنتظره، کورسویی از امید را هم دید؛ این دریچه هر چند کوچک را هیچ کس به جز موسیمانه باز نکرد. سرمربی تازه وارد استقلال، همان کاری را پس از شکست کرد که مربیان ایرانی و استقلالی پیش از او باید انجام میدادند که در این مسیر سخت، متاسفانه کوتاهی کردند. آنها مدام به دنبال راهی برای فرار از شکست و انداختن تقصیرات بر گردن دیگران بودند.
موسیمانه این بار در روشی متفاوت، گناه باخت را به داور مسابقه پیوند نزد، مدیران باشگاه را به باد انتقاد نگرفت و فدراسیون فوتبال را مقصر اصلی قلمداد نکرد. موسیمانه برای جراحی استقلال، مستقیما قلب این تیم را شکافت و ارزش پیراهن تیم را یادآوری کرد. موسیمانه با اینکه میتوانست تازه وارد بودنش در استقلال را چماق کند، خیلی راحت گفت نمیخواهد بهانه بیاورد و بگوید فقط دو جلسه تمرین با تیم داشتم. ما هیچ تاکتیکی نداشتیم. ما خیلی بد بودیم. موسیمانه تشخیص داد که درد استقلال را باید در خود تیم جستجو کند و به عوامل خارجی و خیالی نهیب نزند. او درست گفت که سومین مربی استقلال در این فصل است؛ چهارمی هم باید بیاید؟
ساده بگوییم که برکناری این مربی، دیگر برای باشگاه استقلال مقدور نیست. موسیمانه تا پایان فصل میهمان این تیم است. استقلال یا به زودی درست میشود و به رقابتهای لیگ برمی گردد، یا تا آخرین روز چوب همه ندانم کاری هایش را میخورد. با موسیمانه به هر ترتیب و با هر روش و شیوهای باید ساخت و جلو رفت؛ این میراثی است که در استقلال به جا مانده و باید درستش کرد؛ جز این هیچ راه دیگری وجود ندارد.