جنتلمن، آدمحسابی، دلسوز، آیندهنگر، مردمی. برشمردن صفات مهدی مهدویکیا، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس، آنقدر زیاد است که میتوان صفحات زیادی در وصفش سیاه کرد. او در زمره برترینهای تاریخ فوتبال ایران محسوب میشود و در بین لژیونرهای موفقی که توانستهاند نام ایران را در جای دیگری از دنیا زنده نگه دارند، نقش پررنگی دارد.
مهدویکیا پس از درخشش در پرسپولیس، در روزهای جوانیاش راهی بوخوم در آلمان شد و سپس با حضور هشتسالهاش در باشگاه هامبورگ، تبدیل به یکی از این اسطورههای باشگاه آلمانی شد. مهدویکیا به قدری در هامبورگ درخشان ظاهر شده بود که کمتر کسی بین آلمانیها تصور میکرد او از جای دیگری به این باشگاه پیوسته است. داستان عاشقانه مهدی و هامبورگیها تا سالها پس از خداحافظیاش از دنیای فوتبال و به عبارتی تا همین چند ماه پیش هم ادامه داشت.
آنها بیخیال مهدویکیا نمیشدند و با سپردن وظیفه مربیگری در تیمهای پایهای این باشگاه به ستاره روزهای نهچندان دور فوتبال ایران، از پرورش بازیکنان جوانشان رضایت داشتند. چنین شد که مهدویکیا، همین چند وقت پیش، پس از هشت سال حضور به عنوان بازیکن و ۹ سال فعالیت به عنوان مربی در باشگاه هامبورگ، از این باشگاه و البته آلمان جدا شد تا به ماجراجوییاش در جای دیگری از دنیا، این بار مشخصا امارات ادامه دهد. هامبورگیها با صدور بیانیهای از این نوشتند که مهدی قصد دارد به دوبی برود تا از نزدیک به روند رو به رشد آکادمی کیا که مهدویکیا با خون دلهای فراوان تأسیس و حفظش کرده است، بپردازد.
آکادمیای که در این شهر از سال ۲۰۱۵ پایهگذاری شد. اندکی بعد، اما خبر رسید که مهدی سرمربی تیم الحمرای امارات در دسته دوم این کشور شده و قرار است به طور همزمان اشراف بیشتری هم به آکادمیاش در دوبی داشته باشد. برای صحبتکردن از مهدی مهدویکیا و کارهایی که برای فوتبال ایران کرده هم نیاز به مجال بیشتر و قلمزنیهای متعدد است. او در این عصر که غالب بازیکنان شاغل در لیگ، در چشم بههمزدنی وسوسه مربیگری در رده بزرگسالان به سرشان میزند، مقاومت کرد و با طیکردن مدارج درست و صحیح مربیگری، کارش را از تیمهای پایه شروع کرد. کم نبودند شایعاتی که هر روز خبر از این میدادند که او قرار است به ایران برگردد و هدایت پرسپولیس یا تیم ملی را برعهده بگیرد.
بااینحال، دغدغه مهدویکیا در فوتبال، فعالیت در تیمهای پایهای بوده و در این زمینه کمک شایانی به فوتبال ایران کرده است. آکادمی کیا حالا دیگر نام شناختهشدهای در فوتبال ایران محسوب میشود؛ نامی که اعتبارش را از مهدویکیا دارد. او زمانی که پی برد فساد و درآمدزایی در فوتبال پایهای ایران اجازه رشد استعدادهای واقعی را نمیدهد، این آکادمی را راه انداخت تا با کمک به افراد کمبضاعتتر و رشد واقعی استعدادهای موجود در فوتبال ایران، خدمت بزرگی در این زمینه کند. دقیقا به همین دلیل بود که آکادمی کیا، فعالیتهای انجامشده در این زمینه و استعدادهای معرفیشده به فوتبال ایران از این طریق، همواره جنس متفاوتی داشتند.
نگاه مهدویکیا به فوتبال پایه، نگاهی حرفهای مبتنیبر اخلاق و کمک به رشد فوتبال در ایران بوده و قاعدتا از آنجا که روحیات او تغییری نکرده، همچنان همین نگاه را خواهد داشت. با وجود چنین زیربنایی، اما کموبیش اتفاقاتی در سالهای اخیر رخ داده که اسم آکادمی کیا را در جایی که دوستش نداریم پررنگ کرده: از شایعه استفاده از بازیکنان غیرمجاز گرفته تا بعضا سهیمبودن در اتفاقات زشتی که در رده پایه رخ میدهد.
تازهترین آنها همین ماجراهای تلخ دیدار تیم جوانانشان با پرسپولیس است. دیداری که با تساوی یک-یک به پایان رسید، ولی آنقدر اتفاقات زننده پس از به صدا درآمدن سوت پایان داشت که آدمی را شرمنده از توصیف و نگارشش میکند. برای در جریان قرارگرفتن مختصر موضوع همین بس که دو تیم به جان یکدیگر افتاده و تا توانستند با مشت و لگد به سر و صورت همدیگر زدند. عجبا که یک پای این اتفاق تیم مهدویکیا با آن پیشینه و هدف اخلاقمداری است و پای دیگرش باشگاه پرسپولیسی که عنوان فرهنگی- ورزشی را سالهاست یدک میکشد. مشخص نیست چه چیزی کبریت اولیه این آتش بزرگ بیاخلافی را کشیده و چرا مربیان دو تیم در ضعفی آشکار و مدیریتی ضعیف، اجازه شعلهورشدن چنین ماجرایی را دادهاند، ولی برای مهدی مهدویکیا، حتی اگر کیلومترها دور از تهران و زمین بعثت باشد، نقطه تاریکی محسوب میشود. آیا تیم جوانان این روزهای او، با شعار و هدفی که مهدی در روزهای نخست در سر داشت، یکی است؟ دیگر نیاز نیست به باشگاه پرسپولیس هم در این زمینه پرداخت که وقتی پای ادعا در میان باشد، همیشه میخواهد شماره یک باشد، اما در عمل، سرزدن چنین رفتارهای زشتی از بازیکنانی که قرار است آینده را بسازند، به غیر از شرمساری چیزی ندارد.