چند روز پیش مردی به شعبه اول دادسرای جنایی تهران رفت و به بازپرس محسن اختیاری گفت: سال ۸۹ با مردی به نام شاهرخ آشنا شدم. در آن زمان شرایط کاریام به شدت بهم ریخته و یکی از شرکایم کلاهم را برداشته بود. همین موجب شده بود تا بدهی سنگینی بالا آوردم. درواقع ورشکست شده بودم و طلبکاران دست از سرم برنمی داشتند. شاهرخ نیز مدیر شرکتی بود و دفتری داشت در یکی از محلههای شمال غرب تهران. او کارهای غیرقانونی انجام میداد و افرادی مانند من که به بن بست رسیده بودند نزد او میرفتند تا پولهای برباد رفته شان را زنده کنند. وی ادامه داد: شاهرخ مدیر شرکت غیرقانونی، افرادی را استخدام کرده بودند که چکهای برگشتی را وصول میکرد. در جریان رفت و آمد به شرکت شاهرخ، متوجه شدم مرد تاجری که مقیم کشور انگلستان بود، ۱۰۰ میلیون دلار پولش بلوکه شده است. مرد تاجر نزد شاهرخ رفته بود تا مشکل را حل و پولش را برگرداند. شاهرخ در ازای این کارها، درصدی از پول را میگرفت. آنطور که متوجه شدم ۴۰ درصد از پول تاجر را به عنوان دستمزد میگرفت. شرایط من، اما فرق داشت، چون شریک کلاهبردارم فراری شده بود و هرچند من سعی کردم بخشی از بدهی هایم را با فروش خانه و ماشین، جور کنم، اما همچنان بدهکار بودم. حتی مدتی فراری شدم تا اینکه ۷ سال قبل، پلیس در نهایت دستگیرم کرد و به زندان افتادم.
بعد از آزادی
پس از گذشت ۷ سال از زندان آزاد شدم و مدتی قبل در یک مهمانی، شاهرخ مدیر شرکتی که کارهای غیرقانونی انجام میداد را دیدم. آن شب شاهرخ مشروبات الکلی مصرف کرد و در عالم مستی، اسرار جنایتی را فاش کرد. او گفت که زمستان سال ۸۹، مرد تاجرمقیم انگلستان را به قتل رسانده و جسدش را در بیابانهای اطراف تهران دفن کرده است. شاهرخ پس از قتل، ۱۰۰ میلیون دلار مرد تاجر را تصاحب کرده و آنطور که خودش میگفت تاکنون رازش فاش نشده است. من، اما تصمیم گرفتم این راز را فاش کنم تا وجدانم راحت باشد. از روزی که این حرفها را شنیدم، مدام به خانواده مرد تاجر فکر میکنم که ۱۴ سال است چشم انتظار خبری از سرنوشت او هستند.
به دنبال اظهارات این مرد، بازپرس جنایی دستور تحقیقات در این پرونده را صادر کرده تا ابعاد پنهان این ماجرا، آشکار شود.