سیما و شوهرش برای طلاق توافقی اقدام کردهاند. آنها فرزند دارند و بعد از سالها زندگی مشترک تصمیم گرفتهاند جدا شوند.
سیما و شوهرش برای طلاق توافقی اقدام کردهاند. آنها فرزند دارند و بعد از سالها زندگی مشترک تصمیم گرفتهاند جدا شوند. سیما برای ما از دلایل شکست در زندگی مشترک میگوید.
*چند سال است با همسرت زندگی میکنی؟
ما ۲۵ سال قبل ازدواج کردیم.
*بچه هم دارید؟
بله، یک پسر داریم.
*از چه زمانی دچار اختلاف شدهاید؟
ما از اول که با هم ازدواج کردیم، اختلاف داشتیم. مساله ما چیز جدیدی نیست.
*پس چرا حالا درخواست طلاق کردهاید؟
منتظر شدیم بچه بزرگ شود. اگر قبل از بزرگ شدن پسرم از همسرم جدا میشدم، حتماً بچه ضربه میخورد.
*پسرت میداند شما اختلاف داشتید؟
ما در خانه درگیری با هم نداشتیم. اصلاً با هم حرف خاصی نمیزدیم. مثل دو همخانه با هم زندگی میکردیم. وقتی پسرم بزرگ و عقلرس شد، فهمید که رابطه ما سرد است.
*حالا نظرش درباره این جدایی چیست؟
او اصلاً خبر ندارد!
*مگر میشود؟
پسرم در انگلستان زندگی میکند. بورس تحصیلی گرفته و سه سال است به انگلستان رفته و درس میخواند. ما برای اینکه به تحصیلاتش ضربه نخورد، چیزی به او نگفتیم.
*به هر حال وقتی متوجه شود به شدت ناراحت خواهد شد.
تصمیم گرفتیم وقتی پسرم ایران است در کنار هم زندگی کنیم!
*نگفتی چرا اختلاف دارید؟
یک سال از ازدواجمان گذشته بود و من باردار بودم که همسرم به من خیانت کرد. بعد از آن رابطه ما هیچوقت درست نشد. بعد هم آنقدر از هم فاصله گرفتیم که به دو غریبه تبدیل شدیم.
*بعد از جدایی چطور میخواهی زندگی کنی؟
مشکل مالی ندارم. خانه پدرم هست. ارثیه من است. خودم هم کار میکنم و حقوق دارم. به هر حال این زندگی مشترک نیست. ما هر کدام حق داریم زندگی شاد داشته باشیم. این همه سال به خاطر پسرم این کار را نکردیم و حالا که او روی پای خودش است، میتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم.