همچنین دایی وی، ملک فاروق آخرین پادشاه مصر. بهدنیا آمدن شهناز تنها دختر محمدرضا شاه و فوزیه، تولدی که بهجهت اعتقاد بر شگون نداشتن دختر در خانوادههای سلطنتی بهعنوان اولین فرزند باعث خشم و بههمریختگی پهلویها شد. پس از آن بهجهت فشارها و بیمهریهایی که بهجهت این اتفاق به مادرش وارد شد، فوزیه درخواست طلاق داد و او را از ۶ سالگی بهمقصد مصر ترک کرد، بعد هم شهناز ماند و پدری که به او توجه و محبتی نداشت.
شهناز پس از این وقایع نزد یکی از عمههایش بزرگ شد و در ۱۸ سالگی به سوئیس رفت و دوره تحصیل پنجسالهاش را در پانسیون ماری ژوزه گذراند و در سال ۱۳۳۱ به ایران برگشت. شاه بهدلایل سیاسی مایل بود تا او با ملکفیصل، پادشاه عراق ازدواج کند، اما شهناز به این وصلت تن نداد و در سال ۱۳۳۵ به عقد اردشیر زاهدی، پسر فضلالله زاهدی درآمد و پس از دو سال دخترشان مهناز متولد شد. در ادامه پس از هفت سال او از اردشیر جدا شد.
مدتها شایعه ازدواج شهناز با محمود زنگنه مطرح بود و حتی با او نامزد کرد و مدتی باهم رفت و آمد داشتند؛ ولی ناگهان او را رها کرد و به سوئیس رفت. او در این سفر به جوان معتاد و بیبندوباری با نام خسرو جهانبانی فرزند سپهبد جهانبانی که مشغول تحصیل در رشته نقاشی بود، دل بست و بدون رضایت دربار با وی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک دختر و پسر بهنامهای فوزیه و کیخسرو بودند.
شهناز پیش از انقلاب اسمش را به هاجر تغییر داد و در مجالس خصوصی نیز با روسری شرکت میکرد. شاه در روزهای آخر حیات مایملک خود را بین فرزندانش تقسیم کرد، به میزان هشت درصد از ارث خود را به شهناز بخشید و دو درصد را به فرزندش (مهناز) داد. شهناز پس از انقلاب در پاریس اقامت گزید و در ۸۴ سالگی ظاهرا هنوز در این شهر زندگی میکند.