آفتابنیوز : آفتاب: اسلام، دیانت شاملی است که در عرصه زندگی اجتماعی بشر، آموزههای جامعی را فرا روی میگذارد.
با این حال، حرکت از این آموزهها به سوی رهیافتهای زندگی اجتماعی مطلوب، نیازمند گفتگوی پویای دیانت با پدیدارهای فرا روی است.
به عبارت دیگر، حرکت از آموزههای برخاسته از نصوص دینی، تا رسیدن به رهیافتهای منطبق بر خواستههای الهی، مستلزم گونه ای نظرورزی است.
کتاب سه جلدی «اندیشههای سیاسی اسلام» تألیف دکتر حسن روحانی، در واقع کوششی است در همین راستا و قصد دارد زیست جهان سیاسی ایران اسلامی را در حد اکثر ممکن، ارتقاء بخشد.
جلد اول کتاب به بنیانها میپردازد و در مقدمه آن چنین میخوانیم: اگر تا یک سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر کسی از نظرورزان سیاسی میتوانست گمان برد که چه رویدادی در شرف وقوع است، اکنون که سه دهه از آن رویداد گذشته، هنوز کشف راز و رمز آن (مخصوصا ً از منظر دیدگاههای مدرن)، به سرانجامی نرسیده و ابعاد نظری فهم آن، سامانی نیافته است.
اگر آن فیلسوف فرانسوی، سقوط هاوانای باتیستا را «معجزه» خواند و سراسیمه به دیدار رهبران انقلاب کوبا رفت، به خاطر آن بود که یک فئودال زاده، رهبری انقلاب را عهده دار گردیده بود؛ چرا که بر بنیان تفکر مارکسیستی، این مهم بر عهده یکی از افراد پرولتاریا باید می بود. اگر آن رویداد که به هر حال ماهیتی مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی داشت و منبعث از مارکسیسم بود، «معجزه» خوانده و «خارق عادت» تلقی شد، اینک باید چه نامی روی انقلاب اسلامی ایران بگذاریم که نقطه پایانی بر انقلابهای سنت مدرن نهاد و فصل نوینی را در تاریخ حیات سیاسی بشر گشود؟
جلد دوم که تماما ً اختصاص به سیاست خارجی دارد، 27 گفتار و نوشتار را شامل میشود و سوگیری آن در راستای دستیابی به نظریه بومی در قلمرو سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. در مقدمه کتاب، در ذکر فراز و نشیبهای سه دهه گذشته، چنین میخوانیم: اگرچه آیندگان از ژرفای سختیها و استقامتهایی که آن نسل انقلاب بر خود هموار کرد، فهمی ژرف نخواهند یافت؛ با این حال میتوان قبول کرد به سبب پیروزیهای بزرگی که ملت ما در عین غربت و تنهایی به کف آورد، شگفت زده خواهند گردید. این افتخار که برای نخستین بار در 150 سال اخیر، ملت ما جنگی را به پایان برد که در آن هیچ قطعه سرزمینی از مام میهن، جدا نشد.
نویسنده در ادامه به برکات دهه دوم انقلاب اسلامی اشاره مینماید و مینویسد: از برکات دهه دوم انقلاب اسلامی، هویدا شدن مباحثات درون گفتمانی پیرامون الگوهای سیاست خارجی، بود و خوشبختانه اکثر نیروهای انقلابی و فهیم که کوله باری از تجارب سالهای پیش و پس از انقلاب را با خود داشتند، در این گفت و شنود ها، شرکت کردند و هر چه جلوتر آمدیم، بحثها جامعتر و پربارتر گردید.
دهه دوم انقلاب اسلامی در شرایطی به پایان رسید که برگ دیگری از توفیقات نظام، ورق خورد. به رغم آن که آشفتگیهای منطقهای به اوج خود رسید و روزهای نا آرام و خونینی در آن سوی مرزهای غربی کشورمان (که دامنه آن به دهه بعد نیز کشیده شد)، رقم خورد. با این حال، مقامات کشور توانستند کشتی انقلاب را در دریای توفانی و ملتهب منطقه، قوی دستانه محفوظ دارند و به پیش ببرند.
در زمینه دستاوردهای دهه سوم، در همین جلد میخوانیم: دستاورد بزرگ سالهای میانی دهه سوم انقلاب اسلامی، یعنی دور شدن تهدیدهای نظامی و سخت از ایران و پهنتر شدن حاشیههای امنیتی ایران هم در شرق و هم در غرب کشور (این حاشیه، به بالاترین حد خود در تاریخ معاصر ایران رسید)، در حالی اتفاق افتاد که آمریکاییان با برنامههای پیش دستانه و تغییر رژیم، 180 درجه نقطه مقابل آن را برای ایران، تدارک نموده بودند. این توفیقات به دست نمیآمد، مگر در سایه هدایتهای مقام معظم رهبری.
جلد سوم به مسائل فرهنگی ـ اجتماعی پرداخته و به ویژه بر فرصتهای نهفته در سرمایه اجتماعی و فرهنگی و شیوههای ارتقای آن در جهت کسب توفیقات بیشتر نظام اسلامی تمرکز نموده است. در کند
و کاو پیرامون سرچشمههای عظمت سرمایه اجتماعی ایران اسلامی، کتاب به شکاف گفتمان انقلاب اسلامی با گفتمان مدرنیته اشاره میکند و میگوید: میدانیم که در نظرورزیهای کلاسیک، «مدینه» به «سیاست» قوام مییافت. در دیدگاه مدرن، این اقتصاد بود که سرنوشت همه کس و همه چیز را معلوم میکرد و به این ترتیب آنچه در حاشیه مانده بود، فرهنگ و مسائل اجتماعی بود. این سادهسازی مسائل جامعه، بیش از اینها تاب آوردنی نبود. در واقع، انقلاب اسلامی نه تنها نقطه پایانی بر انقلابهای منبعث از تاریخیت مارکسیستی و مادی بود، بلکه ناقوس مرگ
هر گونه تاریخیت را که مدرنیته حوالت آن را میداد (همچون جهانگیر شدن سکولاریسم) به صدا در آورد. اما اینها، تنها نوآورانگی انقلاب اسلامی نبود و شاید از اینها مهمتر، به عینیت در آوردن سرمایه اجتماعی ایران اسلامی بود که آن را در هیأت یک انقلاب کم نظیر، پدیدار ساخت. به عبارت دیگر، سرمایه اجتماعی ایرانی تا به آن درجه از سرشاری و لبریزی رسید که یک انقلاب عظیم در تاریخ معاصر را رقم بزند.
کتاب در بیان سرچشمههای این سرمایه و نقش حضرت امام خمینی (ره) در بازجوشش آن نیز میگوید: از منظر اجتماعی باید گفت در کشور ما همواره سرمایه عظیمی در درون تشکلهای دینی وجود داشته است. این سرمایه اگر چه با فراز و فرودهای فراوانی مواجه بود ولی
هر گاه این تشکلها توانستهاند با نهاد روحانیت به گفتگویی مفاهمهای و دو سویه دست یازند، دست به ایفای نقشهای تاریخی زده و در روند تبادل، انرژیهای عظیمی را آزاد نمودهاند. امام خمینی (ره) توانست با رویکرد احیای دین، این مفاهمه دو سویه را برقرار سازد. در واقع، این راهبرد به مدد سرمایه عظیم اجتماعی نهفته در نهادهای مردمی ـ دینی توانست یک رویداد بزرگ را رقم بزند. اگر بخواهیم با واژگان «ماکس وبِری» سخن بگوییم، باید بگوییم در پیامد آن مفاهمه و ادراک شرایط زمان، امام
خمینی (ره) نوع نگاه به جهان و تلقی از مذهب و انتظارات از آن را تغییر داد.
مجموعه سه جلدی «نظریه های سیاسی اسلام» را نشر کمیل منتشر نموده است.