کد خبر: ۵۹۶۵
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۸۴ - ۱۱:۵۴

ظهور دست نامرئی اروپا در جهان

آفتاب‌‌نیوز : اروپا اميدی مبهم  اما ترسی واقعي دارد: به همين دليل است كه اتحاد اروپا مي تواند« دست نامرئي» باشد و به جاي ايجاد دولت اروپايي، قوانين مشتركي را تعريف كند. 

مجلس عوام بريتانيا، دادگاه ها و بخشهاي خدماتي همگي به كار خود مشغولند اما در عين حال مي توانند به عوامل اجرايي اتحاديه اروپا تبديل شوند. 

اروپا توانسته است با حركت در چارچوب بين المللي و بدون آنكه خصومتي برانگيزد، بالهاي خود را گسترش دهد. اگر اين اتحاديه، به نيروي قابل اعتمادي در سطح بين المللي تبديل شود، همين روند را هم مي تواند در پيش بگيرد. 

وقتي نيروهاي اروپايي به كشورهاي ديگر فرستاده مي شوند، معمولا زير پرچم ناتو يا سازمان ملل متحد خدمت مي كنند.وقتي اروپا نيروهاي حافظ صلح خود را به مناطقي مثل بوسني يا كوزوو مي فرستد، ماموريتها نه به نام اتحاديه اروپا بلكه به نام سازمان ملل متحد انجام مي گيرد. 

قدرت اروپا حتي در ابعاد اقتصادي هم جلوه زيادی نیافته است. اقتصاد اتحاديه اروپا، ابعادي درحدود اقتصاد امريكا دارد. اتحاديه اروپا هم سطوح مختلف سرمايه گذاري عظيم در اقتصاد ساير كشورها را دارد. با اين وجود، قدرت اقتصادي اروپا در برخي از ابعاد، بيشتر از امريكاست. 

جنبش هاي ضد جهاني سازي، حتي در داخل امريكا، عموما به پديده هاي ضد امريكايي ارتباط پيدا مي كنند. در مقابل، مفهوم جهاني سازي، به طور اصولي مفهومي اروپايي است. 

قدرت اتحاديه اروپا درآن است كه به يك كشور محدود نمي شود. اروپا شبكه اي از مراكز قدرت را در اختيار دارد كه سياستها و اهداف مشتركي دارند. همين اروپا را قادر مي سازد كه دسترسي كشورهاي عضو اتحاديه اروپا را به بزرگترین بازار جهان فراهم كند اما در عين حال، هويت ملي و كنترل سياستهاي مالي، بهداشتي و آموزشي و اجتماعي اين كشورها را حفظ كند. 

ساختار اروپا مانند باشگاهي است كه به آن اجازه تغيير ايده تعادل قدرت داده شده است. هر چه قدرت اروپا بيشتر شود، ديگران هم به جاي ايجاد تعادل، خواهان پيوستن به آن خواهند شد. 

اتحاديه اروپا، قصد ندارد از طريق تهديد يا حمله به كشور هاي ديگر، ساختار آنها را تغيير دهد. بزرگترين تهديد كنوني، مداخله اروپا نيست، بلكه قطع دست دوستي اروپا با كشورهاي ديگر است. 

براي كشورهايي مانند بوسني، تركيه و اوكراين، كنار آمدن با اتحاديه اروپا و تحمل شرايط آن، بهتر از عدم همكاري با آنهاست. در واقع اروپا اكنون دريافته است كه برخي از مواقع، قدرت نظامي، بهترين و شايد تنها راه حل مسائل سياسي است. در دهه 1990 ميلادي، امريكا حملات هوايي ناتو ازبالكان را رهبري كرد تا جامعه مسلمان اين ناحيه را از آشوب نجات دهد. 

اما اروپاييها دريافته اند كه راه سخت مشاركت سياسي و اقتصادي مي تواند عاملي قدرتمند براي بهبود شرايط باشد.

 اين روزها، فكر عضويت در اتحاديه اروپا، انگيزه اصلي تحولات سياسي و اجتماعي در كرواسي، مقدونيه، بوسني و صربستان و مونته نگرو است. سلاح مخفي اتحاديه اروپا، قانون است.قدرت نظامي به شما اجازه مي دهد كه تغيير رژيم در افغانستان و عراق را صورت دهيد اما اتحاديه اروپا به تغيير كلي جوامع عضو منجر شده است در اين حالت، هر كشوري كه به اتحاديه اروپا می پيوندد، بايد هشتاد هزار صفحه قوانين جديد را در خود بپذيرد. 

قدرت نظامي به شما اجازه مي دهد كه اراده خود را در هر نقطه اي از جهان پياده كنيد، اما به محض آنكه از آن منطقه روي برگردانيد، قدرت خود را نيز از دست رفته خواهيد يافت: وقتي كشورهاي اروپايي در فضاي قانون و نهادهاي مدني قرار گيرند، ديگر حاضر نخواهند شد از آن خارج شوند. 

در قلب استراتژي اروپا، تئوري انقلابي روابط بين الملل قرار دارد. بسياري از كارشناسان سياست خارجي می گویند سیاست های داخلی و خارجی اروپا كاملا با هم تفاوت دارند. 

آنها معتقدند كه سياست داخلي، حالتی متفاوت را تجربه مي كند. آنها مي گويند در سياست داخلي، هر كشوري مي تواند قانون بگذارد و آن را اجرا كند. در مقابل، سياست خارجي حالتي متفاوت و متشنج دارد. كشورهاي رقيب، شانسي براي برقراري صلح نخواهند داشت. 

با اين وجود، ايجاد چنين تصويري از سياست داخلي، درست نيست. مردم كشورهاي مختلف تمايلي ندارند اوضاع مملكت خود را آشفته بينند و به اين ترتيب، برقراري نظم را نمي توان تنها ناشي از تلاش دولتها دانست زيرا اكثريت مردم، به تامين اين هدف علاقه دارند. به همين جهت است كه مردم نيز قوانين مختلف را به صورت داخلي در مي آورند. 

بنابراين، مهمترين راه برقراري نظم، جلب همكاري مردم براي اجراي قوانين است و به اين ترتيب، ترغيب مردم به تسليم در برابر قوانين، فايده خاصي ندارد. 

اروپا اكنون به مركز توجه به سنت روابط بين الملل و برقراري صلح تبديل شده است. همانطور كه هنري ماين هم گفته است،«جنگ به اندازه تمام انسانها عمر كرده است اما صلح، مفهوم جديدي است.» مفهوم صلح كاملا با مفهوم «صلح منفي» متفاوت است، زيرا صلح منفي به معناي عدم وقوع جنگ است.
 
ظهور الگوي اروپايي، حادثه اي است كه فقط در يك كشور يا منطقه خاص صورت نگرفته است. اتحاديه اروپا پيشتر نيز450 میلیون شهروند را در خود جا داده بود اما 5/1 ميليارد نفر ديگر در80 كشور جهان، از طريق فعاليتهاي تجاري و سرمايه گذاري خارجي با اروپا مرتبط هستند. 

اما الگوي اروپا همچنان در سطح جهان تاثير گذار است و مثل ويروس پخش مي شود. كشورهاي جهان از مدل اروپايي الهام گرفته اند و نهادهاي ديگري مانند آسه آن، اتحاديه افریقايي و اتحاديه عرب هم تحت تاثير اتحاديه اروپا قرار گرفته اند. 

پنج سال پيش، اروپاييها همان الگويي را كه پانصد سال پيش هم مورد توجه قرار داده بودند، باز بيني كردند و اكنون قدرت، مفهوم جديدتري يافته است. بنابراين قرن بيست و يكم به عنوان «قرن جديد اروپا» شناخته خواهد شد. مفهوم آن، كنترل جهان از سوي اروپا نيست، بلكه به معني«اروپايي» شدن اداره جهان است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین