کد خبر: ۱۵۲۶۷
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۸۴ - ۱۸:۱۶

پيوندهاى استراتژيك يا مواضع تاكتيكى

آفتاب‌‌نیوز : ايران در اين شرايط جديد تلاش دارد كه همزمان با ايجاد بحران در روابطش با قدرت هاى غربى، دامنه مذاكرات را گسترده تر كرده، با ائتلاف و يارگيرى در بين كشورهاى خارج از حوزه سياسى غرب، ضمن حفظ پروسه كامل فناورى هسته اى، مذاكرات در اين باره را به طرز مطلوبى به پايان رساند. اين در حالى است كه كشورهاى غربى نيز با استفاده از توانايى هاى سياسى و اقتصادى خود، تلاش ديپلماتيك گسترده اى را جهت وارد آوردن فشار سياسى به ايران و مجبور كردن كشورمان به گردن نهادن به شرايط آنان و يا تن دادن به انزواى سياسى و اقتصادى مطلق آغاز كرده و ادامه مى دهند. 

در اين شرايط بررسى دقيق شرايط سياسى و ديپلماتيك طرفين منازعه در شوراى حكام و شوراى امنيت و به ويژه چگونگى طرز تلقى و تعاملات استراتژيك كشورهايى كه به نظر مى رسد ايران در اين منازعه، آنها را متحد خود قلمداد مى كند از اهميت وافرى برخوردار است .در نگاهى به مواضع فعالان عرصه سياست بين الملل در دو سال گذشته در قبال پرونده هسته اى ايران، مى توان به طور كلى با چهار گروه از كشورها با ويژگى ها، توانايى ها و مواضع مختلف برخورد كرد. 

دو گروه اولى كشورهاى واقع در حوزه سياسى موسوم به بلوك غرب است. اين گروه كه عمده ترين متحدين آمريكا در تقابل با بلوك شرق در دوران جنگ سرد بوده اند، هر چند هنوز هم همسو و همراه با آمريكا بوده و در كنار اين كشور از ابتدا توقف كامل فعاليت هاى مربوط به غنى سازى ايران را خواستار بوده اند، اما شيوه برخورد اين گروه از كشورها با موضوع اندكى متفاوت از آمريكا بوده است. بدين صورت كه در شرايطى كه ايالات متحده به همراه برخى از دشمنان شناخته شده ايران از ابتدا خواستار ارجاع پرونده ايران به شوراى امنيت و قرار دادن ايران در انزواى سياسى و اقتصادى و به طور خلاصه، محدودسازى ايران در فضايى تهديد آميز و نظامى بوده است، عمده كشورهاى اروپايى با همان هدف ولى با شيوه اى متفاوت، سعى داشته اند محدودسازى ايران را از طريق ديپلماتيك و صلح آميز پيگيرى كنند. شيوه اى كه ظاهراً به علت مجموعه تحولات چندماهه گذشته به بحران برخورده و متوقف شده است. (هر چند نمى توان از پايان يافتن آن به طور كلى سخن گفت.)

در مقابل اين جريان، كشورهايى خارج از حوزه غرب به سر مى برند كه بخش عمده اى از آنان طى اين مدت هر چند بر طبق اساسنامه آژانس خواستار رفع ابهام از فعاليت هاى هسته اى ايران بوده اند، اما در كنار آن و بنابر الزامات ان پى تى و موافقتنامه الحاقى خواستار رعايت حقوق ايران براى دستيابى به ميزان مشخصى تكنولوژى هسته اى است. اين گروه از كشورها يا همچون چين، روسيه، هند و برزيل داراى توانايى هسته اى بوده و از قدرت هاى تاثيرگذار در نظام بين الملل هستند و يا مانند ونزوئلا و يا ويتنام كشورهايى حاشيه اى در سلسله مراتب قدرت جهانى هستند. 

اما به هر حال همه اين دولت ها در زمينه ميزان مجاز تجهيز ايران به انرژى هسته اى داراى مواضع متفاوتى نسبت به مجموعه غرب به رهبرى آمريكا هستند. در اين ميان و بنا به شرايط پيش آمده، به نظر مى رسد ايران با توجه به اختلافاتش با مجموعه غرب و تصميم جمعى اين مجموعه براى اعمال فشار جدى به ايران، تلاش دارد استراتژى خود را با همراهى و همكارى كشور هاى پرنفوذ و قدرتمند خارج از مجموعه غرب به ويژه كشور هاى روسيه و چين كه به علت ويژگى هاى سياسى و استراتژيك از نفوذ قابل توجهى در تمام عرصه ها ازجمله شوراى حكام آژانس بين المللى انرژى اتمى و شوراى امنيت سازمان ملل برخوردارند، پيش ببرد. 

اين ابتكار هرچند به نوبه خود مهم و قابل بحث است اما حقيقت مهم تر اين است كه آيا اين كشور ها عزم، اراده و توان كافى براى حمايت از كشورمان را حتى در صورت تقابل با غرب دارند؟متاسفانه بايد گفت پاسخ اين سئوال از سوى اكثريت قريب به اتفاق كارشناسان روابط بين الملل منفى است.بايد براى بررسى و پيش بينى بالنسبه دقيقى نسبت به نحوه تعامل توامان كشور هاى قدرتمند غير غربى على الخصوص روسيه و چين با ايران و غرب، ابتدا استراتژى ملى اين كشورها و اولويت هاى آنان در سياست داخلى و خارجى تبيين شود. 

با تبيين اين موضوع و روشن شدن اهداف اصلى سياست خارجى اين كشورها مى توان با بررسى ميزان اهميت روابط آنان براساس اولويت هاى موجود و طراحى شده با غرب و ايران، نحوه عملكرد آنان را در صحنه هاى بين المللى تخمين زد. در بررسى با مختصات پيش گفته خواهيم ديد كه مهم ترين اولويت و استراتژى اصلى چين، روسيه و حتى كشور هايى همچون هند و برزيل در سياست داخلى و خارجى توسعه اقتصادى است. هر دو كشور چين و روسيه تلاش دارند كليه فعاليت هاى سياسى داخلى و خارجى خود را به نحوى تنظيم كنند كه بتوانند حداكثر ميزان توسعه اقتصادى را به خود اختصاص دهند. 

در حقيقت بايد گفت با توجه به اهميت قدرت اقتصادى دولت ها در دنياى معاصر و تجربه فروپاشى اتحاد شوروى به دليل ضعف بنيه هاى اقتصادى، بديهى به نظر مى رسد كه كشور هاى خارج از حوزه سياسى غرب كه عموماً از توانايى هاى اقتصادى اندكى برخوردارند، تمام تلاش خود را معطوف به رشد و توسعه اقتصادى، محو فقر، بالا بردن استاندارد هاى زندگى و به طور خلاصه هر اقدامى در جهت تقويت بنيه هاى اقتصادى كرده، اولويت هاى خود را براين اساس تعريف كنند. 

از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه در دنياى سرمايه سالار كنونى و در شرايط تفوق اقتصاد سرمايه دارى در تمام عرصه هاى روابط بين الملل بدون حمايت و همراهى دنياى غرب كه سر رشته هاى اصلى تجارت و سرمايه را در جهان در اختيار دارند، هيچ گونه حركتى به سوى توسعه اقتصادى متصور نيست. به بيان ديگر كشورهايى كه هدف اصلى خود را بر توسعه اقتصادى قرار داده اند، مجبورند براى به دست آوردن سرمايه و تكنولوژى لازم براى اين فرآيند حتماً روابط خود را با مجموعه غرب به رهبرى آمريكا بهبود بخشند تا در جهان سرمايه به سوى آنان و توسعه تجارتشان خللى پيش نيايد. 

در اين شرايط مى توان گفت روابط با غرب براى اينگونه كشورها روابطى استراتژيك است كه هرگونه خدشه بر آن مى تواند رسيدن به اهداف ملى را ناممكن سازد.اما آيا رابطه با ايران نيز براى كشور هايى همچون روسيه، چين و يا حتى در مقياس پائين تر هند و برزيل يك روابط استراتژيك است. بديهى است كه خير. كشور هايى همچون چين يا روسيه براى پيشبرد اهداف و مقاصد كوتاه مدت خود و در راستاى اهداف ملى بلند مدت خود، روابطشان را با ايران يا هر كشور پيرامونى ديگرى همچون ايران تنظيم مى كنند. 

اين روابط هرچند با توجه به اهميت سياسى، اقتصادى و استراتژيك ايران از اهميت خاصى براى كشور هاى فوق الذكر برخوردار است ولى به هيچ وجه استراتژيك نبوده و مصداق روابطى تاكتيكى است. يعنى كشور هايى همچون روسيه و چين هر چند بنا به مقاصد اقتصادى و يا سياسى به توسعه روابط با دولت هايى همچون ايران علاقه مند هستند و در موارد متعدد حاضرند براى حفظ پرستيژ خود از برخى كشورهاى پيرامونى حمايت كرده و در كنار آن اغلب در جهت تبيين مواضعشان، ديدگاه هاى متفاوت خود را كه در عرصه هاى متعددى متباين با اهداف موردنظر غرب است به نمايش بگذارند، اما هيچ گاه در موقعيت هاى حساس، حياتى و شرايط بحرانى روابط خود را با غرب به خطر نمى اندازند و در نهايت به توافق لازم با آنان مى رسند. 

در اين ميان بررسى بحران هاى بين المللى در دو دهه اخير كه به طور طبيعى در اكثريت قريب به اتفاق آنها پاى كشورهاى روسيه و چين نيز به ميان آمده، نشان مى دهد كه براى كشورهاى فوق الذكر، بيشتر از خود بحران و كشور پيرامونى موضوع بحران، مابه ازايى كه غرب در ازاى حمايت آنان مى پردازد مهم بوده و در هر شرايطى اگر غرب مابه ازاى مناسب را از نظر سياستمداران دولت هاى فوق الذكر تاديه كند، توافق مطلوب به عمل خواهد آمد. در اين ميان بديهى است هنگامى كه غرب تهديدات را عليه منافع خود واقعى و نزديك تلقى كند، در جهت حفظ امنيت خود با متحدان نزديكش امتيازات موردنظر را، در نظر گرفته و توافق به عمل خواهد آمد و در ساير موارد با بى ميلى غرب به اعطاى امتياز، اختلاف نظر نيز باقى خواهد ماند. 

در نهايت بايد به ياد آورد كه سياست و ديپلماسى چيزى به جز عمل و عكس العمل در سيستم مبتنى و متكى بر قدرت و فرآيندهاى مربوط به اين اعمال و عكس العمل ها نيست و بر اين مبنا تمام كشورهاى جهان در عرصه بين الملل مجبورند سياست ها و تعاملات خود را براساس نحوه توضيح مولفه هاى متفاوت قدرت در بخش هاى مختلف سيستم بين الملل تنظيم كرده و روابط خود را در اين بستر تعريف كنند. لذا در شرايط فعلى و در وضعيتى كه بخش اعظم قدرت جهانى در مجموعه غرب متمركز شده، كشور ما نيز مجبور است كليه سياست هاى خود را در نهايت با همراهى و يا حداقل سكوت غرب به انجام برساند و تقابل با غرب در هر زمينه مربوط به سياست خارجى، دست آخر منجر به عقيم ماندن آن حركت و آسيب ديدن منافع ملى خواهد شد. 

در اين راستا و با علم به موارد فوق و همچنين به ياد داشتن تلقى تاكتيكى قدرت هاى جهان دومى و سومى از رابطه با ايران، طراحان و مجريان سياست خارجى بايد نهايت دقت را در حفظ تعادل در رابطه با غرب و ساير قدرت هاى جهانى به ويژه در شرايط حساس فعلى به عمل آورند. در اين ميان بايد به ياد داشت كه تعامل با قدرت هاى پيرامونى تنها وقتى اثرات مفيد دربر خواهد داشت كه در راستاى روابط با غرب و در جهت تصحيح حركات اين قطب سياسى، اقتصادى طراحى شود والا اين تعاملات به هيچ روى تعاملات قابل اتكايى نخواهند بود. 

امروز بايد بدانيم كه چه بخواهيم و چه نخواهيم، در نهايت پرونده هسته اى كشورمان تنها در تعامل با قدرت هاى غربى ظرفيت آرام گرفتن و تثبيت را دارد و بايد اين واقعيت را بپذيريم كه ما در نهايت بايد مشكل هسته اى خود را با قدرت هاى غربى حل كنيم. روابط با چين، روسيه و هر كشور ديگرى، اگر در اين راستا و در جهت تعديل مواضع قدرت هاى غربى و تحريض آنان به همراهى با ايران باشد، بى ترديد مفيد خواهد بود. اما هرگونه تلقى و انتظار ديگرى از اين روابط در عمل سرانجام نامطلوبى خواهد داشت.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین