کد خبر: ۳۶۴۳۳
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۸۴ - ۱۵:۳۰

اعتماد بیش از حد به همسر،دستان مرد را به خون آلوده کرد!

آفتاب‌‌نیوز : راز اين جنايت خونين که 22شهريور سال گذشته در شهرک وليعصر يافت آباد به وقوع پيوست ، هنگامي افشا شد که ماموران کلانتري 153پس از اطلاع از نزاعي خونين در يک شيريني فروشي به آنجا رفتند و متوجه شدند کارگر شيريني فروشي به نام عبدالله با ضربات چاقوبه قتل رسيده است. 

متهم جنايت که با چاقويي خوني در انتظار ماموران مانده بود، به کارآگاهان پليس گفت : مقتول پسر دايي همسرم بوده و صبح امروز پس از آن که متوجه شدم ، او با همسرم ارتباط دارد از قزوين براي کشتن وي به تهران آمدم .با اين اعترافات ، پرونده براي صدور راي به دادگاه کيفري استان فرستاده شد. 

قضات شعبه 74دادگاه کيفري استان تهران به بررسي پرونده اين جنايت پرداختند و با توجه به آن که متهم مدعي بود پس از آن که از ارتباط نامشروع همسرش و مقتول مطلع شده ، تصميم به قتل گرفته است ، متهم را از اتهام قتل عمد تبرئه کردند، اما قضات ديوانعالي کشور با نقض پرونده ، خواستار برگزاري مجدد دادگاه شدند. 

روز گذشته 5قاضي شعبه 71دادگاه کيفري استان تهران براي دومين بار با احضار متهم و اولياي دم به بررسي اين پرونده پرداختند. متهم درباره انگيزه اش از ارتکاب این جنايت پاسخ داد: از مدتي قبل به ارتباط همسرم و پسر دايي اش مشکوک شده بودم تا اين که روز قبل از حادثه يکباره سرو کله پسردايي همسرم که در تهران کار مي کرد، پيدا شد.قرار بود او تنها ظهر پنجشنبه ميهمان ما باشد، اما تا صبح شنبه به بهانه هاي مختلف در خانه ما ماند، رفتارهاي آنها باعث شد کم کم فکرکنم آنها با هم ارتباط دارند.
صبح شنبه براي آن که واقعيت را بفهمم ، وانمود کردم سر کار مي روم و از خانه خارج شدم ؛ اما بسرعت به خانه برگشتم و به آرامي از پله ها بالارفتم و آن دو را در شرايط نامناسبي ديدم از عصبانيت کاردي برداشتم و آنها را تهديد کردم ، اما هردو در حالي که گريه مي کردند، از من خواستند آنها را ببخشم که در همين هنگام عبدالله فرار کرد و به تهران آمد. 

این متهم افزود:پس از رفتن او، از همسرم خواستم تا واقعيت را بگويد و او هم اعتراف کرد که با پسر دايي اش ارتباط داشته ، قصد داشتم تا خانه را آتش بزنم و راحت شويم ، اما او ممانعت کرد و از من خواست براي حل موضوع به تهران و محل کار پسردايي اش برويم ، با آدرسي که همسرم از او داشت ، به محل کار او در تهران رفتيم ، اما او منکر ارتباط شد و گفت : چون شاهدي نداري ، هيچ کاري نمي تواني بکني.با عصبانيت به او حمله کردم و چون تصورم اين بود که براي دفاع از حيثيتم مي توانم او را به قتل برسانم ، او را با ضربات چاقو کشتم.



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین