کد خبر: ۸۴۸۹۸
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۳:۱۷
ایران و پیامدهای انتخابات شوراها در عراق

تقویت ملی‌گرایی در عراق؛ فرصت یا تهدید برای ایران؟

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب -دکتر کیهان برزگر *: نتایج قطعی انتخابات استانی در عراق حکایت از پیروزی حزب مالکی نخست وزیر فعلی عراق دارد. عموم تحلیلگران نتیجه این تحول سیاسی را تقویت «ملی‌گرایی» و جریانهای مستقل در ساخت قدرت و سیاست عراق در نظر می‌گیرند. این امر چه تاثیری بر آینده روابط ایران و عراق خواهد داشت؟ آیا فرصت است یا تهدید؟ درک بهتر این مسئله بستگی به شناخت سیاستهای مالکی و همچنین تقاضاهای امنیت و منافع ملی ایران دارد. 

حزب مالکی، اکثریت آراء را به دست آورد{کلیک کنید}

عمده تجزیه و تحلیلها در غرب و در جهان عرب پیروزی نسبی جریان مالکی در انتخابات اخیر را به گونه‌ای تضعیف نقش ایران در عراق قلمداد کرده‌اند. این دیدگاه‌ها محور سیاست خارجی ایران در عراق را اساساً «ایدئولوژیک» و مبتنی بر حمایت از احزاب شیعی نزدیک به ایران همچون «مجلس اعلا» در نظر گرفته و لذا عدم موفقیت نسبی این حزب در این انتخابات را به ضرر منافع ایران در عراق در نظر می‌گیرند.

اما برخلاف این دیدگاه‌ها، سیاستهای ایران از آغاز بحران در عراق بیشتر «واقع‌گرایانه»، مبتنی بر کار کردن با گروه‌های سیاسی مختلف و برای دسترسی به اهداف استراتژیک و رفع تهدیدات فوری امنیتی از سوی آمریکا، به خصوص در دوران بوش، بوده است. 

البته وجود برداشتهای متضاد فوق در نتیجه حضور دو دیدگاه اصلی در ایران در چگونگی برخورد با تحولات سیاسی –امنیتی عراق است؛

دیدگاه اول که به نوعی تاکید بر «یکپارچگی سرزمینی» دارد، معتقد است که سیاست ایران باید در درجه اول مبتنی بر اتحاد و حفظ یکپارچگی عراق متمرکز باشد و از این لحاظ تاکید بیش از اندازه بر حمایت از گروه‌های شیعی، تعادل سیاسی قدرت در عراق را بهم می‌زند. این امر در نهایت می‌تواند زمینه‌های حرکت عراق به سوی تجزیه را فراهم کند و متعاقباً امنیت ملی ایران را به خطر اندازد. 

دیدگاه دوم تاکید بر مسائل «ایدئولوژیک و مذهبی» داشته و معتقد به حمایت از گروه‌ها و احزاب سیاسی دوست و شیعی در جهت تقویت نقش شیعیان در ساختار قدرت عراق و از آن طریق جلوگیری از تهدیدات فوری امنیتی آمریکا می‌باشد. این دیدگاه به خصوص در دوران ریاست جمهوری بوش بیشتر مورد توجه بوده است.

از یک نگاه استراتژیک نقطه تامین منافع و امنیت ملی ایران تاکید بر ترکیبی از دیدگاه‌های فوق است. به عبارت دیگر، یک عراق یکپارچه، مستقل، شیعی و دوست ایران در سطوح مختلف سیاست ملی و منطقه‌ای به نفع ایران است. 

در سطح ملی، یک عراق متحد با توجه به ژئوپلتیک قومی –مذهبی این کشور، یعنی حضور کردها، سنی‌ها و شیعیان در مناطق منفک جغرافیایی که هر آن خطرات تجزیه را در خود دارد، همواره به نفع امنیت ملی ایران است.

همچنین تصور یک عراق در مجموعه‌های کوچکتر و ضعیفتر، زمینه‌های نفوذ بازیگران دیگر منطقه‌ای همچون اسرائیل در مناطقی همچون کردستان عراق را فراهم می‌کند. تقویت فدرالیسم نیز مقدمه‌ای برای تجزیه عراق است.

در سطح منطقه‌ای، یک عراق مستقل می‌تواند توازن قوا در منطقه به خصوص در حوزه خلیج‌فارس را به نفع ایران بازتعریف کند. در گذشته عراق به عنوان عنصر متعادل کننده نقش منطقه‌ای ایران تعریف می‌شد؛ امری که انرژی سیاسی- امنیتی ایران را صرف رفع تهدید یک رقیب متعارف نظامی در منطقه می‌کرد. 

یک عراق مستقل و شیعی که همانند سابق در مجموعه جهان عرب تعریف نشود ناچار به نزدیکی به ایران برای تقویت نقش خود در این منطقه خواهد بود. نهایتاً یک عراق شیعی و دوست ایران، نقش‌آفرینی و توان بازیگری ایران در منطقه و در روابط با آمریکا را افزایش می‌دهد. 

اگر چه پذیرش یک عراق دوست ایران برای مجموعه جهان عرب و آمریکا بسیار سخت است، اما به هر حال تحت واقعیتهای سیاسی-امنیتی موجود ترجیح آنها به تقویت یک عراق «مستقل» خواهد بود که در یک روند همکاری جویانه، نقش و نگرانی‌ها و منافع تمام بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را همزمان در نظر بگیرد. 

خوشحالی ناشی از پیروزی جریان مالکی در آمریکا و در جهان عرب ناشی از همین طرز تفکر است که تقویت یک جریان مستقل در عراق نهایتاً منجر به تقویت منافع فراجناحی و ملی و نهایتاً برقراری ثبات و امنیت در کشور خواهد شد.

تحقق چنین امری به نفع منافع و امنیت ملی ایران نیز باشد. بدین معنی که ایران ضمن حفظ نقش متعادل خود در عراق، مانع از بروز تضادهای استراتژیک یا رقابتهای جدید در روابط خود با جهان عرب می‌شود و همزمان از شکل‌گیری «معمای جدید امنیتی» در روابط خود با آمریکا در منطقه نیز جلوگیری می‌کند. 

البته جهت‌گیری‌ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ‌آغاز بحران عراق نیز کم و بیش بر مبنای دستیابی به اهداف فوق بوده است. 

به عبارت دیگر ایران با حمایت از گروه‌های سیاسی شیعی و دوست، سعی در رفع تهدیدات امنیتی در شرایط «خاص ناامنی» در دوران ریاست جمهوری بوش داشته، همزمان نیز با تاکید بر حفظ یکپارچگی سرزمینی عراق تلاش کرده تا آثار سوء ناشی از شکافهای ایدئولوژیک، مذهبی و قومی در عراق بر امنیت ملی ایران را رفع کند. از این لحاظ، ایدئولوژی به عنوان یکی از ابزارهای مهم قدرت ملی در خدمت منافع ملی و رفع تهدیدات امنیتی عمل کرده است.

در حال حاضر و از میان احزاب شیعی طرفدار ایران، جریان مالکی به طور همزمان ویژگی‌های مورد نظر برای تامین منافع استراتژیک ایران در تقویت یک عراق متحد، مستقل شیعی و دوست ایران را دارد. 

مجلس اعلا علی‌رغم نزدیکی بیشتر به ایران، خواهان «منطقه‌گرایی» در عراق است. هر چند جریان صدرخواهان یکپارچگی عراق استَ، اما روابط آن با ایران بیشتر تاکتیکی، گذرا و در جهت تقویت منافع گروهی در ساخت قدرت عراق تعریف می‌شود؛ ضمن اینکه این جریان با دارا بودن اندیشه‌های قوی ناسیونایستی عربی و افراطی ایدئولوژیک نمی‌تواند دوست ایران در بلند مدت تلقی شود. 

جریان جعفری نیز بیشتر به مسائل اقتصاد و سیاست داخلی عراق متمرکز شده تا مسائل منطقه‌ای و استراتژیک که مورد توجه ویژه ایران در شرایط فعلی است. جریانهای سکولاریستی نیز به دلیل وابستگی به آمریکا، اساساً اعتقادی به نقش ایران ندارند.

اکنون که با روی کار‌آمدن اوباما ماجراجوئیهای نظامی آمریکا در منطقه و علیه ایران تا حدود زیادی رفع شده، ایران نیازمند به‌کارگیری یک استراتژی بلندمدت برای حفظ امنیت و منافع ملی خود در عراق است. 

از این لحاظ، بازتعریف نقش جریان مالکی در سیاست خارجی ایران می‌تواند منجر به تقویت روابط ایران و عراق شود؛ امری که می‌توان از آن به عنوان «استراتژیک کردن عنصر شیعی» در سطح روابط دولتهای ایران و عراق یاد کرد. 

بر این مبنا، ایران روابط خود را نه براساس منافع زودگذر و ایدئولوژیک گروه‌های سیاسی شیعی در عراق، بلکه براساس تقویت روابط در سطح دولتها و تقویت یک حکومت مستقل شیعی بر مبنای «ملی گرایی متعادل»‌ استوار خواهد کرد.

احزاب و گروه‌های سیاسی شیعی عراق دارای منافع گروهی در جهت تثبیت و نهادینه کردن سهم، نقش و قدرت خود در دوران گذار هستند. منافع آنها در نزدیکی با ایران با توجه به شرایط و معادلات قدرت داخلی و روابط با قدرتهای خارجی از جمله آمریکا دچار تغییر می‌شوند و الزاما پایدار نیستند. 

ایران دارای منافع استراتژیک و بلندمدت در عراق از جمله اجرای قرارداد مرزی 1975 الجزایر است. هر دولت عراقی با هر ماهیت سیاسی، قومی یا مذهبی اعم از کرد، سنی و شیعه به مسائل موجود میان ایران و عراق به صورت یک مسئله «ملی» می‌نگرد. 

ایران نیز باید با یک «دیپلماسی فعال» و با مدیریت جریانهای سیاسی در قالب مسائل استراتژیک موجود و در چارچوب منافع و امنیت ملی خود روابط خود با عراق را بر مبنای یک استراتژی بلندمدت بازتعریف کند. 

*پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات استراتژیک
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین