کد خبر: ۱۰۱۵۸۴۰
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۲

نسلی که پشت در مانده است؛ چرا ایران از سرمایه جوانان غافل شد؟

یکی از مهم‌ترین پرسش‌های امروز کشور این است که چرا از ظرفیت عظیم جوانان تحصیل‌کرده و توانمند در عرصه مدیریت اجرایی استفاده نمی‌شود؟ این در حالی است که جمعیت جوان ایران، که روزگاری مزیت رقابتی و موتور محرک توسعه بود، اکنون یا در حال پیر شدن است و یا به دلیل بی‌برنامگی و انسداد فرصت‌ها، راه مهاجرت را در پیش می‌گیرد. برچسب‌هایی همچون «نداشتن سابقه اجرایی و مدیریتی» به ابزاری برای سرکوب و حذف جوانان از چرخه مدیریت بدل شده است؛ حال آن‌که هیچ نسلی با تجربه متولد نشده و مسیر تجربه‌اندوزی باید با ایجاد فرصت، اعتماد و واگذاری مسئولیت توسط حاکمیت فراهم شود.
نسلی که پشت در مانده است؛ چرا ایران از سرمایه جوانان غافل شد؟
آفتاب‌‌نیوز :

دیاکو عزیزی- امروز شرایط کشور به دلیل تحریم‌های گسترده جهانی و فشار‌های بی‌سابقه اقتصادی، امنیتی و سیاسی بسیار حساس است. اداره چنین وضعیتی با همان «فرمان قبلی» و با ساختار‌های فرسوده و مدیران سالخورده امکان‌پذیر نیست. برای حفظ مملکت و افزایش تاب‌آوری داخلی، نیاز به تزریق خون تازه از مسیر جوانان تحصیل‌کرده، پرانرژی و تحول‌گرا داریم؛ نسلی که بتواند با نگاه نوآورانه و انگیزه بالا، راهکار‌های جدید برای عبور از تنگنا‌ها ارائه کند و کشور را در برابر فشار‌های خارجی مقاوم‌تر سازد. بدون این تحول نیروی انسانی، هیچ اصلاح ساختاری و هیچ راهبرد کلانی نتیجه‌بخش نخواهد بود.

تاریخ معاصر خود ما گواه روشن این حقیقت است. در سال‌های ابتدایی انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، کشور به دست جوانانی اداره می‌شد که نه رزومه داشتند و نه تجربه طولانی مدیریتی. اما روحیه جهادی، انگیزه تحول و اعتماد بزرگان به آنان باعث شد نهاد‌هایی شکل بگیرند که هنوز پس از حدود نیم قرن پابرجا هستند. همان نسلی که امروز از «آسیب‌های جوان‌گرایی» می‌گوید، روزی در سنین بسیار پایین و بدون سابقه قابل اعتنا بر رأس مهم‌ترین مسئولیت‌ها قرار گرفت و موفق هم بود. اکنون وقت آن است که همان تجربه اعتماد به جوانان تکرار شود و جایگاه نسل تازه و به‌روز در مدیریت کشور باز شود.

در سطح بین‌المللی نیز نمونه‌های فراوانی وجود دارد. در بسیاری از کشور‌های توسعه‌یافته و نوظهور، میانگین سن وزرا و مدیران ارشد زیر ۴۵ سال است و حضور مدیران جوان به نوآوری، تحرک اقتصادی و افزایش بهره‌وری منجر شده است. نمونه بارز، سنگاپور و مالزی هستند که در دهه‌های اخیر با اتکا به مدیران جوان و تحصیل‌کرده، مسیر توسعه شتابانی را پیموده‌اند. حتی در کشور‌های همسایه همچون امارات، میدان دادن به نسل جوان در عرصه مدیریت، موتور پیشرفت در حوزه فناوری و اقتصاد را روشن کرده است.

اما در ایران، ساختار‌های مدیریتی گرفتار محافظه‌کاری و نوعی انحصار شده‌اند. معاونت جوانان و شورای عالی جوانان که باید نقش راهبردی در پرورش، هدایت و توانمندسازی نسل جوان ایفا کنند، یا کم‌رنگ عمل کرده‌اند و یا درگیر امور شعاری و غیرعملیاتی مانده‌اند. نتیجه آن، سرخوردگی اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی، افزایش مهاجرت نخبگان و از دست رفتن فرصت تاریخی جمعیت جوان است.

این پرسش جدی مطرح است که آیا انتخاب یک یا چند جوان در پست‌های عالی به‌تنهایی می‌تواند پاسخگوی مطالبات یک نسل باشد؟ حقیقت آن است که این اقدام بیشتر شبیه «تبلیغ و رفع تکلیف» است تا سیاست‌گذاری واقعی. پاسخ به مطالبات جوانان تنها در گرو یک نظام جامع جانشین‌پروری، اعتماد ساختاری و ایجاد مسیر‌های تجربه‌اندوزی مستمر برای آنان است.

کشور امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند انرژی، خلاقیت و جسارت جوانان است. دولتی که خود خسته و پیر شده، تنها در صورتی می‌تواند برای آینده برنامه‌ریزی کند که بپذیرد بدون جوان‌سازی واقعی و تحول بنیادین در نیروی انسانی، نه توسعه‌ای پایدار رقم خواهد خورد و نه اعتماد عمومی بازسازی خواهد شد. باز کردن راه برای جوانان، نه یک انتخاب سیاسی کوتاه‌مدت بلکه ضرورتی حیاتی برای بقا، پیشرفت و افزایش تاب‌آوری ایران در عصر تحریم‌ها است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین