مصطفی هاشمی طبا در روزنامه شرق نوشت: حضور رئیسجمهور کشورمان در رأس یک هیئت دیپلماتیک در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل متحد به پایان رسید. برخی میاندیشیدند یا چنین تظاهر میکردند که این حضور لزوما باید با موفقیتهایی برای کشورمان همراه باشد و صد البته خود میدانند که توفیقها و توافقها، آنهم با وجود توطئهها و سوابق نهچندان مفید، یکشبه صورت نمیگیرد، مگر آنکه تصویری باشد از تسلیم بلاشرط.
در این سفر رئیسجمهور بار دیپلماسی را بر دوش کشید اما آیا میتوان انتظار داشت که دیپلماسی جای میدان را بگیرد؟
به نظر میرسد دیپلماسی همان معنی مدارا را میدهد که حافظ فرمود «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» و شاید هم بتوان شیوه مدارا را از قرآن آموخت که خداوند به حضرت موسی میفرماید «اذهبا الی فرعون انه طغی و قولوا قولا لینا»، «به سوی فرعون که طغیان کرده، برو و با او با سخن نرم روبهرو شو» و البته این مدارا در خارج، در داخل به مروت تبدیل میشود. از سویی اگر دیپلماسی را «مداراگری» تعبیر کنیم، که فارسی را بیشتر پاس بداریم، باید همراه آن و با اولویت بر آن به میدان نیز بیندیشیم.
اما برخلاف آنچه بدواً به ذهن میرسد که میدان فقط میدانهای جنگ و نبرد در برخی نقاط خارج از کشور است، دامنه بسیار وسیع دیگری نیز دارد. اگر «مداراگری» در صحنه جهانی است، در کشور به «مروتورزی» تبدیل میشود و اگر میدان در برخی نقاط خارج از کشور به معنی جهاد و تلاش در آن مکانها باشد، میدان واقعی در محدوده ایران است؛ محدودهای که در آن میدان باید از مرزها دفاع کرده و در داخل میدان (کشور) تمام تلاش و کوشش و تدبیر را برای حفظ و نگهداری و ارتقای آن به کار بست و اتفاقا اگر «مداراگری» در خارج با سیاستگذاری مقامات بالا و اجرا با وزارت خارجه و رئیسجمهور باشد، میدان به معنی واقعی آن در دستان رئیسجمهور است،
با این تفاوت که معلوم نیست «مداراگری» در خارج به چه نتیجهای برسد اما نتیجه «میدانداری» در داخل به کمک مردمان کشورمان که باید از مروت برخوردار باشند، حتما به نتایج نیکو ختم میشود، به شرط آنکه رئیسجمهور «میدانداری» کند و میدان را به حال خود رها نکند. شاید اگر بگوییم رئیسجمهورهای ما کلا میدانداری نکردهاند، کمی اغراق کرده باشیم، زیرا رئیسجمهورهای ما متفاوت بودهاند اما اگر بگوییم برخی رئیسجمهورهایمان مانند احمدینژاد میدان را تخریب کردهاند، سخنی به گزاف نگفتهایم.