کد خبر: ۱۰۱۶۶۱۲
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۰

چرا ایده جذاب پیمان دفاعی ایران با عربستان و پاکستان نشدنی است؟

اگرچه اغلب کشور‌های خاورمیانه به‌طور فزاینده‌ای اسرائیل را تهدید مشترک جدید خود می‌دانند و دکترین جدید دفاع پیش‌دستانۀ اسرائیل - که بر اساس آن به خود اجازه می‌دهد حاکمیت سایر کشور‌ها را هر زمان که بخواهد نقض کند- تقریباً همه دولت‌های منطقه را ناامن کرده است؛ در حال حاضر چنین تهدید مشترکی، حداقل از نظر ریاض وجود ندارد که در کنار ایران قرار بگیرد.
چرا ایده جذاب پیمان دفاعی ایران با عربستان و پاکستان نشدنی است؟
آفتاب‌‌نیوز :

مسعود رضائی، پژوهشگر ارشد مهمان در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه: در جریان سفر شهباز شریف به ریاض و ملاقات با محمد بن‌سلمان در ۱۷ سپتامبر، «توافقنامه دفاعی متقابل استراتژیک» میان پاکستان و عربستان به امضا رسید. این پیمان که همکاری‌های امنیتی و دفاعی چند دهه‌ای عربستان و پاکستان را رسمی‌تر و عمیق‌تر می‌کند، شامل تعهدی فراگیر در حوزۀ دفاع متقابل است؛ تا جایی که برخی مقام‌های دو طرف – از جمله وزیر دفاع پاکستان – تلویحاً اشاره کردند که توافق نوعی بازدارندگی هسته‌ایِ گسترده را نیز دربرمی‌گیرد.  
 
از نظر مقام‌های سعودی، این پیمان دفاعی معلولِ نگرانی فزاینده از گسترش دامنۀ تهاجم‌گرایی اسرائیل و بی‌میلی آمریکا به محدود کردن آن، رقابت دیرینه با تهران و آشکار شدن قدرت تخریب موشک‌های بالستیک آن، ابهام در سیاست‌های واشنگتن درباره تهدید حوثی‌ها و آیندۀ برنامه هسته‌ای ایران، آگاهی از غیرقابل پیش‌بینی بودن سیاست دولت ترامپ در خاورمیانه و البته، اقدامی در راستای تنوع‌بخشی به شرکای امنیتی است. انگیزه‌های پاکستان نیز در این خصوص قابل تأمل است: وابستگی بیش از حد اسلام‌آباد به چین پس از سقوط کابل (۲۰۲۱)، انزوای نسبی ناشی از کاهش کمک‌های آمریکا و نزدیکی هند به کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس، امید یه نهادینه شدن حمایت مالی پایدار از سوی ریاض، اثرگذاری بر تعامل روزافزون عربستان با هند پس از رونمایی از ابتکار IMEC، ایجاد اهرم فشار بر هند در بحران‌های آتی و نمایش استقلال و تنوع شرکا به افکار عمومی داخلی و خارجی است.
 
پس از این توافق و در کمال شگفتی، سرلشکر یحیی رحیم‌صفوی - فرمانده پیشین سپاه و مشاور عالی فرمانده کل قوا - با اشاره به انعقاد این پیمان دفاعی میان عربستان و پاکستان، تأکید کرد: «این پیمان را مثبت ارزیابی می‌کنیم. پاکستان اعلام کرده کشور‌های دیگر هم می‌توانند به این پیمان بپیوندند و پیشنهاد می‌کنم ایران هم به این پیمان بپیوندد.» این اظهار تمایل، یادآور پیشنهاد محمود احمدی‌نژاد در اجلاس شورای خلیج فارس در آذر ماه ۱۳۸۶ به منظور تأسیس «سازمان همکاری‌های امنیتی» است که البته هیچ‌گاه با پاسخ مثبت کشور‌های جنوب خلیج فارس همراه نشد. آرزویی که همچنان فاصلۀ زیادی با مرز‌های واقعیت دارد.
 
پس از سال‌ها تلاش نافرجام جمهوری اسلامی ایران برای ورود به اتحاد نظامی با روسیه و چین، چشم‌انداز مبهم سیاست نگاه به شرق و روشن شدنِ محدودیت سازمان همکاری شانگهای -که تهران با آگاهی دیرهنگام، واقعیت‌های ناخوشایند آن را پس از حملۀ اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه با بی‌تفاوتی این دو عضو شورای امنیت و همچنین ناتوانی محور مقاومت در حمایت از‌ام‌القری، به تلخی درک کرد- این‌بار به دو قدرت منطقه‌ایِ پاکستان و عربستان متوسل شده و تقریباً از موضع نابرابر (به‌واسطۀ تضعیف جدیِ متحدان نیابتی، خسارت‌های عینی و اعتباریِ حمله اسرائیل و همچنین فعال شدن مکانیسم ماشه)، آشکارا پیوستن به پیمان دفاعی دو کشور رقیبِ همسایه را مطرح کرده است. این پیشنهاد سرلشکر صفوی در شرایطی مطرح شده است که پس از حملۀ امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، پاکستان نشان عالی این کشور را به فرمانده سنتکام اهدا کرد و عربستان سعودی نیز به عنوان متحد ایالات متحده، احتمالاً در انتظار تعیین تکلیف جنگ غزه، به منظور گفت‌و‌گو پیرامون عادی‌سازیِ روابط خود با اسرائیل (در چارچوب توافق ابراهیم) است.
 
فارغ از این مصادیق روشن و سابقۀ جهت‌گیری‌های رقبای منطقه‌ایِ ایران در شرایط بحرانی، نخست باید به این مهم توجه داشت که کشور‌ها تنها زمانی که با یک یا چند تهدیدِ مشترکِ قوی مواجه‌اند، «در زمان جنگ» ائتلاف تشکیل می‌دهند و «در زمان صلح» به سمت اتحاد یا پیمان دفاع متقابل گام برمی‌دارند. اما این انتخاب تابعِ منافع متقابل قابل‌اطمینان و دغدغه‌های امنیتیِ مشترک است. ایران و عربستان حدود نیم قرن است که به‌عنوان بازیگران اثرگذار منطقه‌ای، درگیر رقابتی پیچیده، چندوجهی و هژمونیک‌اند؛ چه در حوزه ایدئولوژیک (شیعه–سنی، نظم منطقه‌ای) و چه به لحاظ ژئوپلیتیک (نفوذ در عراق، سوریه، لبنان، یمن، بازار انرژی و حتی موضوع امنیت خلیج فارس و تنگۀ باب‌المندب). مهم‌تر اینکه در شرایط کنونی، ایران در جنگ مستقیم با اسرائیل و آمریکا قرار دارد. از این منظر، دولت‌های عربستان و پاکستان حاضر نیستند در شرایط بحرانی و جنگی، با رقیب ساختاری خود وارد «ائتلاف دفاعی» شوند؛ مگر اینکه تهدیدی موجودیتی و بسیار بزرگ‌تر از دامنۀ رقابت‌های آنها، منافع و امنیت آنها را خدشه‌دار کرده باشد.  
 
اگرچه اغلب کشور‌های خاورمیانه به‌طور فزاینده‌ای اسرائیل را تهدید مشترک جدید خود می‌دانند و دکترین جدید دفاع پیش‌دستانۀ اسرائیل - که بر اساس آن به خود اجازه می‌دهد حاکمیت سایر کشور‌ها را هر زمان که بخواهد نقض کند- تقریباً همه دولت‌های منطقه را ناامن کرده است؛ در حال حاضر چنین تهدید مشترکی، حداقل از نظر ریاض وجود ندارد که در کنار ایران قرار بگیرد. به‌رغم حملۀ اسرائیل به قطر به عنوان هفتمین کشور هدف حمله اسرائیل از زمان حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، محمد بن‌سلمان از مارس ۲۰۲۲ و نشست امنیتی نقب با اتخاذ عملگرایی تاکتیکی و همکاری امنیتی با تل‌آویو، تاکنون از حمله‌های اسرائیل علیه لبنان، سوریه، یمن و تضعیف ساختار موشکی و تأسیسات هسته‌ای ایران سود برده است. از طرفی، پادشاهی سعودی طی سال‌های اخیر مناسبات خود را با آمریکا، اسرائیل و هندوستان (در بخش‌های امنیتی و اقتصادی) بازتعریف کرده و اهداف متنوعی را دنبال می‌کند؛ در نتیجه، وارد کردنِ ایران به یک پیمانی دفاعی که ریاض آن را شکل داده است (حتی پس از تنش‌زدایی تهران-ریاض در مارس ۲۰۲۳ با میانجیگری پکن)، منافع ژئواکونومیک و ملاحظات امنیتیِ عربستان سعودی را به خطر می‌اندازد و این کشور را در مقابل متحدانِ خود قرار می‌دهد.  
 
پاکستان نیز از زمان استقلال و بر مبنای پروتکل تاریخی ۱۹۸۲، روابط تنگاتنگی با پادشاهی سعودی ایجاد کرده است و امنیت انرژی و مالی خود را به ریاض گره زده است. اسلام‌آباد ترجیح می‌دهد تعهداتش را نسبت به منبع اصلی منافعش (ریاض و نیز ایجاد موازنه با آمریکا و چین) حفظ کند تا اینکه وارد پیمانی پرهزینه با ایران شود. به عنوان مثال، در میانه التهاب جنگ ایران و اسرائیل، ادعای جنجالی سرلشکر محسن رضایی درباره حمایت هسته‌ای پاکستان از ایران، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها یافت. فرمانده پیشین سپاه پاسداران، در یک گفت‌و‌گوی تلویزیونی مدعی شد که «پاکستان به تهران وعده داده است که اگر اسرائیل علیه ایران از سلاح هسته‌ای استفاده کند، پاکستان نیز متقابلاً به نفع ایران از بمب هسته‌ایِ خود استفاده خواهد کرد.» تنها یک روز بعد، وزیر دفاع پاکستان اعلام کرد کشورش چنین تعهدی به ایران نداده است. خواجه محمد آصف در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «توان هسته‌ای ما برای رفاه مردم و دفاع از کشورمان در برابر نقشه‌های خصمانه دشمنان است.» ضمن اینکه نباید از یاد برد که پاکستان یک کشور دارای سلاح هسته‌ای است که خارج از معاهدۀ NPT عمل می‌کند. در نتیجه هرگونه ترتیبات دفاعی رسمی با جمهوری اسلامی ایران که تصورِ انتقالِ قابلیت یا تضمین متقابلِ دفاعی و هسته‌ای را ایجاد کند، واکنش‌های منطقه‌ای (هند، اسرائیل) و بین‌المللی (آمریکا، اروپا و نهاد بین‌المللی خلع سلاح) را برمی‌انگیزد و اقدامی مخاطره‌آمیز قلمداد می‌شود. همزمان، مقام‌های اسلام‌آباد به خوبی از حساسیت آمریکا و متحدان غربی در مورد هرگونه اتحاد نظامی‌ای که موازنۀ قدرت را در سطوح منطقه‌ای دستخوش تغییر کند، آگاه هستند؛ به‌ویژه اگر این اتحاد برداشت تهاجمی یا افزایش خصومت با اسرائیل را القا کند. این ملاحظات ظاهراً در نگاه برخی از فرماندهان عالی‌رتبۀ نظامی ایران مغفول مانده است.
 
نکتۀ دیگر، محدودیت‌های تحریمی و مبادلات نظامی است. بسته به وضعیت تحریم‌ها و مقررات بین‌المللی، همکاری‌های نظامیِ آشکار (خرید و فروش/تبادل تجهیزات، آموزش‌های مشترک، استقرار نیروها) می‌تواند مشمول تحریم‌های شورای امنیت یا تحریم‌های ثانویه شود. این موضوع به‌ویژه در مورد جمهوری اسلامی ایران که پس از فعال شدن مکانیسم ماشه، بار دیگر با معضل شش قطعنامه تحریمیِ شورای امنیت مواجه شده است، صدق می‌کند. از طرفی، همکاری نظامی موثر، مستلزم الگو‌ها و سازوکار‌های هماهنگ فرماندهی، اشتراک‌گذاری اطلاعات حساس و اعتماد به نهاد‌های امنیتی و دفاعی طرفین است. عربستان و پاکستان از زمان پروتکل امنیتی ۱۹۸۲ تاکنون، تا حد زیادی به این هماهنگی رسیده‌اند و بر اساس آن، دهه‌ها پیش هزاران نظامی پاکستانی برای آموزش، مشاوره و حتی مأموریت‌های عملیاتی به عربستان اعزام شدند. در شرایطی که ریاض از تهدید‌های داخلی (مانند حادثه اشغال مسجدالحرام در آبان ۱۳۵۸) و تهدید‌های منطقه‌ای (انقلاب ایران و جنگ ایران-عراق) احساس خطر می‌کرد، حضور نیرو‌های پاکستانی ضمانتی برای ثبات داخلی بود. علاوه بر آن، پاکستان آموزش نیرو‌های نظامی و امنیتی، ساختاردهی ارتش، و در صورت نیاز دفاع مستقیم را به عهده گرفت. عربستان نیز منابع مالی و نفتی را به اسلام‌آباد ارائه کرد. این همکاری باعث شد که حتی در مواقع بحرانی، مانند تهدید صدام در ۱۹۹۰ علیه عربستان، نیرو‌های پاکستانی نقش مکملی در پدافند عربستان ایفا کنند. ایران بر خلاف عربستان سعودی و پاکستان، در شیوۀ مدیریت مسائل امنیتی، دفاعی و اولویت‌های اطلاعاتی، اختلاف‌نظر‌های جدی دارد و استقلال عمل خود را حفظ کرده است؛ تا جایی که سازمان همکاری شانگهای نیز نتوانسته است سازوکار الزام‌آوری برای امنیت و ثبات مرزی میان ایران و پاکستان تعریف کند.  
 
فارغ از این مسائل، ریاض مدت‌هاست به دنبال تضمین بازدارندگی گسترده از واشنگتن بوده و تا زمانی که چنین توافقی نهایی نشود، دلایل کافی دارد که به پاکستان به‌عنوان نوعی تضمین هسته‌ای نگاه کند؛ به‌ویژه به‌عنوان بیمه‌ای در برابر اسرائیل و ایران هسته‌ای. به‌همین جهت، دستیابی به یک پیمان دفاعی سه‌جانبه، قبل از هر متغیری، نیازمند تغییری بنیادین در ادراک تهدید اعضای شورای همکاری خلیج فارس نسبت به مقاصد ایران و جلب اعتماد ریاض است؛ نه صرفِ یک اعلام تمایل از طرف تهران. بر این اساس، پاکستان و عربستان احتمالاً تنها به‌عنوان میانجی یا طرفِ منفعل در برخی ترتیبات و شرایطی که پای جنگ را به ایران باز می‌کند نقش می‌پذیرند. حتی در صورت موافقت اسلام‌آباد، مقام‌های ریاض چندان با ورود ایران به پیمان دفاعی رضایت نخواهند داشت. به فرض موافقت عربستان نیز، چنین پیمانی احتمالاً در کوتاه‌مدت همانند تجربۀ سنتو، با محدودیت‌هایی، چون فقدان بازیگر گرانیگاه، بی‌اعتمادیِ تاریخی، درجۀ وابستگی به قدرت‌های ثالثِ مداخله‌گر، تضاد منافع منطقه‌ای و نبود تضامین امنیتی مواجه خواهد شد.
 
در مجموع، ایدۀ پیوستن ایران به پیمان دفاعی عربستان سعودی و پاکستان، اگرچه در نگاهی واقع‌گرایانه منطقی و جذاب به‌نظر می‌رسد؛ اما در وضعیت کنونی با محدودیت‌ها و ملاحظات عربستان سازگار نخواهد بود و طرح آن از سوی عالی‌ترین مشاور فرمانده کل قوا، ضعف اطلاعات استراتژیک را منعکس می‌کند؛ واقعیتی که با مجموعه‌ای از محدودیت‌های نظری و عملیِ بسیار قوی مواجه است: متغیر‌ها و عواملی، چون فقدان اعتماد سه‌جانبه، برساخته شدنِ ادراک تهدید ایرانی-عربی، تضاد منافع تاریخی و مذهبی، تنگنا‌های بین‌المللی و تحریمی، فقدان دشمن مشترک، حساسیتِ متحدان غربی و همچنین پیچیدگیِ ساختار‌های فرماندهی و اطلاعاتی، تنها بخشی از محدویت‌های کنونی است که تهران برای عبور از این موانع، باید ضمن پذیرش فرا رسیدن زمان ایراگزیت و خروج از تله پلاسیبو، سیاست منطقه‌ای و فرهنگ استراتژیک خود مورد بازنگری قرار دهد.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین