جهانیشدن وارونه؛ وقتی هزینهها جهانی میشوند اما درآمدها محلی میمانند
دیاکو عزیزی- جهانیشدن، در منطق نظری خود، به معنای همگرایی بازارها، افزایش بهرهوری، دسترسی به فناوری، و ارتقای سطح رفاه عمومی است. اما آنچه امروز در اقتصاد ایران در حال وقوع است، بیش از آنکه «جهانیشدن» باشد، نوعی جهانیشدن ناقص و وارونه است؛ فرآیندی که در آن قیمتها، هزینهها و انتظارات مصرفی با شتابی جهانی میشوند، اما تولید، درآمد و قدرت خرید، همچنان در چارچوبی محدود، فرسوده و محلی باقی میمانند.
در سالهای اخیر، خانوار ایرانی شاهد پدیدهای متناقض بوده است: کالاهای مصرفی، خدمات، مسکن، آموزش و حتی تفریح، با منطق دلاری و جهانی قیمتگذاری میشوند، اما دستمزدها و فرصتهای شغلی نهتنها جهانی نشدهاند، بلکه در بسیاری موارد از تورم نیز عقب ماندهاند. این شکاف، تنها یک ناهماهنگی آماری نیست؛ بلکه نشانهای از اختلال ساختاری در الگوی حکمرانی اقتصادی است.
از منظر علم اقتصاد، جهانیشدن زمانی پایدار و مولد است که همزمان سه مؤلفه را تقویت کند: تولید رقابتپذیر، درآمد متناسب و هزینههای قابل مدیریت. در غیاب این سهگانه، نتیجه چیزی جز انتقال فشارهای جهانی به دوش اقتصاد داخلی نخواهد بود. ما در عمل، بدون آنکه در زنجیره ارزش جهانی سهم معناداری داشته باشیم، در حال پرداخت هزینههای آن هستیم؛ از نوسانات نرخ ارز گرفته تا شوکهای قیمتی انرژی، غذا و فناوری.
مسئله زمانی حادتر میشود که این روند با ضعف مزمن بهرهوری همراه گردد. وقتی سرمایهگذاری مولد کاهش مییابد، فناوری بهروز نمیشود و فضای کسبوکار نااطمینان است، تولید داخلی توان رقابت را از دست میدهد. در چنین شرایطی، افزایش هزینهها نه از مسیر رشد کیفیت و ارزش افزوده، بلکه از کانال تورم، رانت و ناکارآمدی به اقتصاد تحمیل میشود.
پیامد اجتماعی این «جهانیشدن هزینهها» نیز قابل تأمل است. فشار مستمر بر طبقه متوسط، فرسایش پساندازها، گسترش نااطمینانی نسبت به آینده و تضعیف امید اجتماعی، همگی محصول شکافی هستند که میان مخارج جهانی و درآمدهای غیرجهانی شکل گرفته است. جامعهای که هزینههایش با استانداردهای جهانی تنظیم میشود اما درآمدش نه، ناگزیر دچار احساس بیعدالتی ساختاری خواهد شد.
راه برونرفت از این وضعیت، نه در انکار جهانیشدن و نه در تسلیم منفعلانه به آن است. سیاستگذاری عقلانی مستلزم همزمانسازی جهانیشدن هزینهها با جهانیشدن تولید و درآمد است. این امر بدون اصلاحات عمیق در حکمرانی اقتصادی، ارتقای بهرهوری، پیوند واقعی با اقتصاد جهانی، حمایت هدفمند از تولید رقابتپذیر و بازتعریف نظام دستمزد ممکن نخواهد بود.
در غیر این صورت، ما همچنان با سرعت و شتابی بالا «جهانی» خواهیم شد؛ اما نه در خلق ثروت و فرصت، بلکه صرفاً در پرداخت هزینهها.