مصاحبه جدید بهروز افخمی با احمد طالبینژاد، مدتی است که در فضای مجازی دست به دست میشود. بهروز افخمی در این مصاحبه نیز مطابق معمول حاشیهساز شد. در بخشی از این مصاحبه، افخمی در مورد بخشی از بازیگران سینما گفت: «ما سلبریتیهایی را میبینیم که خودشان را با سیاستمدار اشتباه گرفتهاند و در مورد همه چیز هم مزخرف میگویند.» افخمی در بخش دیگری از این مصاحبه، خطاب به بخشی از منتقدانش گفت: «اونا اصلا آدم نیستند؛ گور بابای همهتون، من فیلم نمیسازم.»
عارضم که اگر آقابهروز چهار تا درشتش را هم بار ما نمیکند، ما هم وسط این دعوا یک نرخی تعیین کنیم. اِهِم، اِهِم! سعدی مدتها پیش در قطعهای گفته بود که «کمال همنشین در من اثر کرد». این ضربالمثل در مورد آقابهروز و داشمسعود هم صادق است. فقط این وسط مشخص نیست، مسعود برای بهروز بدآموزی داشته یا بهروز برای مسعود، یا بهروز و مسعود برای هم؟
بعد از اینکه مسعود فراستی تمام افعالی را که نباید به گلوی «سیاوش» بنده خدا ربط داد، آمد و به خودش یک صفر گنده داد و رفت. قبلتر از اینها، یعنی زمانی که «گلوی سیاوش با خنجر میبُرید» آقای فراستی گهگاه در مورد ادبیات هم حکمهای قطعی صادر میکرد. از وقتی که مشخص شد که گویا «گلوی سیاوش» با خنجر کارهای دیگری هم میکرده است، فراستی رفت و سینمایش را بغل کرد. یعنی در واقع ما با یک داشمسعود «پَسابِریدی» مواجه شدیم. یکی از تغییرات داشمسعود در دوران «پَسابِریدی»، این بود که حالا کمتر تلوزیون را تحویل میگرفت. به هر حال شاگرد اول مدرسه نقد ایران، حالا یک صفر گنده هم در کارنامهاش داشت.
حالا داشمسعود بود و «یوتیوب»! همه فکر میکردند که این داشمسعود با داشمسعود «پیشابِریدی» متفاوت خواهد بود؛ اما نقدهای تند داشمسعود مثل انرژی است، تمام نمیشود، فقط از حالتی به حالتی تغییر شکل میدهد.
این شد که داشمسعود حماسه بعدی را رقم زد. فیلم «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی را دانلود کرد، به صورت قاچاقی دید و گفت: خیلی زور دارد که زیر همه پلانهای فیلم نوشته میشود «به نام ایران».
بعدها گروهک رسانهایِ «به نام ایران» این عملیات را گردن گرفت و گفت: «داش مسعود، اون اسم سایت ماست!»
از آنجایی که معدل داشمسعود داشت مثل ارزش ریال پایین و پایینتر میآمد، او این بار به خودش صفر نداد. فراستی که میدانست بهترین دفاع، حمله است، تصمیم گرفت به جای عذرخواهی از هومن سیدی به مارتین اسکورسیزی حمله کند.
خب داشمسعود را کمی منتظر بگذاریم و برویم سراغ آقابهروز. آقا بهروز که خیلی هم آدم بامزهای است، حرفهای بامزه هم کم نزده است. مثلا در حوزه پزشکی و در دوران کرونا، در مصاحبهای در حاشیه جشنواره فجر، گفته بود: «تحمیل ماسک به مردم و تعطیلی مدارس و... کار بسیار غلطی است و باید با مسئولین این تصمیمات برخورد شود.» دکتر بهروز افخمی در مورد فیلمبرداری سریالش در دوره کرونا هم گفته بود که به بازیگرانش اجازه استفاده از پروتکلهای بهداشتی را نداده است تا با ابتلا به کرونا آنتیژن داشته باشند.
احسنت دکتر! حالا کار این سریال «ورود افراد سالم ممنوع» به کجا کشیده شد؟ قشنگ معلوم است شما از آنهایی هستید که موقع سرماخودگی توی صورت دیگران فوت میکنیدها!
استاد فرموده است که: «ما سلبریتیهایی را میبینیم که خودشان را با سیاستمدار اشتباه گرفتهاند و در مورد همه چیز هم مزخرف میگویند.»
الحق حرف درستی زده استاد. هر کاری آدم خودش را میخواهد. «سیاست، سیاستمدار میخواهد.» منتها یک سوالی که در ذهن ما بیسوادها به وجود میآید این است که «دکتر، سیاستمدار، منتقد، فیلمساز، همهچیزدان، بهروز افخمی خودش در مجلس چه کار میکرد؟»
خود استاد در بخشی از مصاحبهاش با احمد طالبینژاد گفت: «مجلس رفتن من که شوخی بود.» دکتر پیش از این هم در مصاحبهای در مورد حضورش در مجلس گفته بود: «حقیقتش توی رودربایستی گیر کردم.» دکتر گفته بود: «به من گفتند برای شورای شهر کاندید شو، من فرار کردم، برای مجلس سفت و سخت گرفتند و من گفتم شاید مجلس به درد فیلمسازی بخورد.»
توجیه از این بهتر؟ از مجلس بهتر کجا؟ اصلا ایراد کار سینماگران ایران این است که از همان ابتدا به جای مجلس، مثل این قرتیها رفتهاند دانشگاه؛ بعد هم هر جا که پا داده دوربینشان را پهن کردهاند. فقط دکتر حالا نمیشد برای ساختن فیلم چهار سال مزاحم حضرات در مجلس نشوی؟ با داشمسعود یک روز میرفتید و برمیگشتید خب! شما که آخر سر هم فیلمت به سرانجام نرسید!
جالب است دکتر افخمی در پارهای از بیانات گهربارش، در مورد این حرف میزند که در مجلس با گروهی دیگر از نمایندهها، نمایندهای را که در صحن مجلس مشغول سخنرانی بوده، دست میانداختهاند؛ای کلکها!
با، چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی!
استاد بهروز، شما که ما را لایق نمیدانید، اما ما به هر حال سوالهایی از شما داریم. این علم لایزال را از کجا آوردهاید؟ اصلا نام شما کی سُر خورد وسط فیلمسازان بزرگ سینمای ایران؟ نبود افرادی مانند بیضایی و نادری و تقوایی و... چقدر در اینکه شما یکی از فیلمسازان بزرگ ایران باشید نقش داشت؟
تاریخ سینمای ایران از شما بزرگتر کم نداشت استاد. جسارت این همه «منممنم» را چه چیزی به شما داد؟
خدا را شکر شما و داشمسعود در همه زمینهها حرف اول و آخر را میزنید. داشمسعود تصمیم میگیرد که گلوی سیاوش کجا ببُرد و کجا کارهای دیگری بکند؛ شما هم که اجازه دارید چهار سال توی مجلس مشق فیلمسازی بنویسید و بگو بخند راه بیاندازید. این وسط چرا فحشش را به ما میدهید؟ منتقدان شما هم مثل اسکورسیزی بنده خدا یک گوشه نشستهاند و دوغشان را میخورند.