دیاکو عزیزی- صدا و سیما، به عنوان بزرگترین رسانه ملی، همواره پتانسیل بیبدیلی برای شکلدهی به فرهنگ، افکار عمومی و هویت ایرانی-اسلامی مردم داشته است. اما در سالهای اخیر، این رسانه گاهی به جای ایفای نقش تمدنی و فرهنگی، مسیر آسیبزا و سطحینگر را دنبال کرده است.
یکی از مشکلات اصلی، تکیه بیش از حد بر درآمد تبلیغاتی و آنتن فروشی است. این رویکرد باعث شده برنامهها بیشتر به جذب تبلیغات و مخاطب موقتی توجه کنند تا تولید محتوای اثرگذار و تحلیلی، و در نتیجه کیفیت برنامهها کاهش یافته و پیام رسانهای به سطحیترین شکل تنزل یافته است.
واکنش دیرهنگام به مسائل و مشکلات واقعی جامعه، دیگر ضعف جدی است. این تأخیر باعث میشود رسانه نتواند نقش هدایتگر و اثرگذار خود را در شکلدهی راهکارها و تصمیمگیریها ایفا کند و فرصت مشارکت مدنی و کنشگری عمومی از دست برود.
یکی دیگر از آسیبها، افزایش بیرویه شبکهها بدون توجه به کیفیسازی محتوا، تولید سریالهای تکراری و آبکی، و تمرکز بیش از حد بر مناسبتها است. این روند، منابع محدود را هدر میدهد، مخاطب را دلزده میکند و ارتباط مستمر با جامعه برقرار نمیشود.
از منظر تحلیلی، عدم استفاده از کارشناسان و نخبگان از همه طیفهای فکری در برنامههای تحلیلی، محدودیت اساسی صدا و سیماست. دعوت از گروه محدود یا یکجانبه، مانع شکلگیری گفتمان انتقادی و چندجانبه شده و کیفیت تصمیمگیری اجتماعی را کاهش میدهد.
همچنین، عدم پاسخگویی به جامعه مدنی و ضعف در تعامل با نهادهای فرهنگی و اجتماعی، باعث کاهش اعتماد عمومی به رسانه ملی شده است.
در نهایت، همه این آسیبها نشان میدهد که صدا و سیما هنوز به رسالت اصلی خود در تقویت هویت و تمدن ایرانی-اسلامی و تولید محتوای تحلیلی و فرهنگی متعهد نشده است. حرکت به سمت اعتدال، شفافیت، تنوع دیدگاهها و بهرهگیری واقعی از نخبگان و کارشناسان همه طیفها—که در گفتمان اعتدال و توسعه منعکس است—میتواند زمینه بازسازی اعتماد عمومی و تقویت نقش تمدنی رسانه را فراهم کند.
صدا و سیما تنها زمانی میتواند جایگاه واقعی خود را بازیابد که آنتن فروشی و هیجانزدگی موقتی را کنار بگذارد، کیفیت محتوا را محور قرار دهد و به عمق مسائل و نیازهای جامعه توجه کند. این مسیر، فرصتی است برای بازسازی پیوند میان مردم و رسانه ملی و تحقق نقش اثرگذار در تمدن ایرانی-اسلامی.