آفتابنیوز : 
بسیاری در غرب بر این باورند که پیروزی احمدی نژاد در واقع روند مذاکرات با سه کشور اروپایی را در مورد پرونده هسته ای ایران پیچیده کرده است و موجب شده حمایت امریکا از این روند در هاله ای از تردید باقی بماند. این در حالی است که مسائلی چون حقوق بشر و تروریسم از موضوعات اصلی روابط ایران با غرب محسوب می شوند ولی مسئله هسته ای هم چنان در راس این امور قرار دارد.
در طول چند سال گذشته، سیاست های تاخیری از سوی هر دو طرف اعمال شده است و دلیل آن هم مشخص نبودن نتیجه انتخابات سال 2004 امریکا و انتخابات اخیر ایران بوده است.
تئوکرات های ایران خواستار پیروزی کری بودند که به مذاکرات مستقیم با ایران تمایل داشت و از این رو بسیار به نفع ایران بود.
دولت بوش از سوی دیگر به وضوح مایل به پیروزی هاشمی در انتخابات ایران بود هر چند وی سیاستمداری با تجربه و کهنه کار بود که هشت سال بر مسند ریاست جمهوری ایران تکیه زده بود، وی دارای توانایی های بسیاری در عرصه دیپلماسی و نیز اعتبار خاصی در میان روحانیون و سران مذهبی کشور بود. او در طول مبارزات خود آشکارا تمایل خود را به رابطه با غرب و رسیدن به راه حلی از طریق مذاکره بیان کرد ولی در نهایت نه دولت بوش و نه تئوکرات های ایران هیچ کدام به نتیجه دلخواه خود نرسیدند.
وضعیت فعلی میان ایران و غرب را می توان با بحران موشکی کوبا مقایسه کرد. ارزیابی هایی که در مورد زمان دستیابی ایران به ظرفیت هسته ای صورت گرفته از کمتر از یک سال تا پایان دهه فعلی تخمین زده شده است. ایران مایل است آنرا موضوع اصلی نداند ولی چالش ها و خطرات با گذر زمان بیشتر می شوند.
نتیجه این قضیه نه تنها آینده روابط ایران را با غرب تعیین می کند، بلکه در روابط دو نیمکره غربی و شرقی نیز تاثیر خواهد داشت. این قضیه خود به موضع ایران کمک می کند تا از تفاوت های اروپا و امریکا بهره گرفته و آنرا به نفع خود استفاده کند.
دورنمای یک ایران هسته ای می تواند به بی ثباتی منطقه موجب شود و رقابت تسلیحاتی را در منطقه آغاز کند. همسایگان ایران به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس هر چند علنا اعلام نکرده اند، ولی از این قضیه وحشت داشته و تنها به حمایت امریکا امید دارند ولی در میان آنها عربستان ایران را به دلیل حمایت از گروه های شیعیان در شرق این شبه جزیره، خطر جدی تری برای خود می داند.
اسراییل که یکی از دشمنان اصلی ایران در منطقه است بیش از سایرین نگران هسته ای شدن ایران است زیرا این کشور به وضوح اعلام کرده که خواستار ویران شدن رژیم اسراییل است.
به علاوه اروپا هم از این بحران بی نصیب نیست زیرا در دامنه یا نزدیکی دامنه برد موشک های ایران قرار دارد که خود سبب موضع سر سخت اروپا در چند وقت اخیر شده است.
علاقه ایران به انرژی هسته ای ریشه در پرستیژ این کشور دارد و بر خلاف آنچه عقل سلیم حکم می کند موضوعی ناسیونالیستی است تا مذهبی که توجه عموم ملت های جهان را جلب کرده است. ایران معتقد است که فناوری هسته ای مانع از تهاجم امریکا خواهد شد که نیروهای خود را در افغانستان و عراق، یعنی شرق و غرب ایران مستقر کرده است ولی در عین حال با از میان بردن صدام در عراق و طالبان در افغانستان، دو دشمن دیرینه ایران، در جهت منافع این کشور عمل کرده است.
به علاوه تسلیحات هسته ای اسراییل که سالها پنهان بوده اند، از سوی ایران به عنوان استانداردی دو گانه مطرح می شود و توجیهی برای توانایی هسته ای آن به شمار می آید. ایران می خواهد که در سطح جهان مشروعیت و اعتبار به دست آورد و بر این باور است که هیچ معامله ای بر سر مسئله هسته ای صورت نخواهد گرفت مگر اینکه امریکا هم، ترجیحا به طور مستقیم وارد مذاکرات شود. امریکا در مقابل اعلام کرده که همه ارتباط دو طرف بستگی به تغییر حکومت در ایران دارد.
در ماههایی که در پیش رو داریم، رییس جمهوری جدید در صورت بدتر شدن شرایط و بحرانی شدن آن احتمالا درگیر بازی هایی خواهد شد تا اعتبار جهانی و داخلی را بدست آورد.
به علاوه به علت تهدیدها و عدم قطعیت موجود در شرایط فعلی، احتمال افزایش قیمت نفت وجود دارد که خود سبب بهبود اوضاع اقتصادی و از میان رفتن سختی های معیشتی مردم خواهد شد. این موضوع خود سبب فروکاهیدن مخالفت های سیاسی به ویژه در میان اصلاح طلبان می شود. در نهایت رییس جمهوری جدید ایران ممکن است با بحرانی به علت مخالفت های عاملان بزرگترین دشمن ایران یعنی امریکا مواجه شود.
از سوی دیگر احتمال دارد رییس جمهوری جدید ایران مذاکره کننده ای سرسخت باشد ولی به تضمین سیستمی رضایت بخش گردن نهد ک هر دو طرف را برنده دانسته و وجهه هیچ یک را در جهان خدشه دار نمی کند. هیچ یک از احتمالات را نمی توان رد کرد ولی هیچ مدرکی هم برای پشتیبانی از خوش بینی فوق وجود ندارد. اکنون تنها می توان امید وار بود و منتظر ماند.
مي سوزيد نه ههههههههههههههه