آیا سیاست سدسازی جواب داد؟
ایران امروز با بحران آب روبرو شده است؛ جایی که میزان مصرف منابع آبی به طور مستمر از ظرفیت تجدیدپذیری آنها فراتر رفته است. این برهم خوردن تعادل میان عرضه و تقاضا فشار شدیدی بر سدها، چاهها و سفرههای زیرزمینی وارد کرده است. مدیریت ناکافی منابع و عدم تطابق سیاستهای مصرف با نیاز واقعی جمعیت، پیچیدگی بحران را افزایش داده است. بدون برنامهریزی بلندمدت و بهرهگیری از فناوریهای نوین در صرفهجویی و بازچرخانی آب، کاهش پایدار منابع آبی ایران اجتنابناپذیر خواهد بود.
یکی از دلایل اصلی برهمخوردن تعادل بین مصرف و تقاضا، ناکارآمدی سیاستگذاری و برنامهریزی منابع آب کشور است. این سیاستگذاریها در ایران همواره شکل ثابتی نداشته و با تغییرات اجتماعی و سیاسی، دستخوش تحولات و اصلاحات متعدد شدهاند.
با توجه به اهمیت این موضوع، پژوهش ایرنا در پروندهای با عنوان «آسیبشناسی سیاستهای آبی در ایران» تلاش میکند با ارائه گزارشهای پژوهشی و گفتوگو با کارشناسان و صاحبنظران حوزه آب، به بررسی و تحلیل مشکلات موجود و ارائه راهکارهای عملی برای مدیریت بهتر منابع آبی بپردازد.
«وقتی نخستین زنگ خطر بحران آب به صدا درآمد»، «حکمرانی دولتی، آب را سیاسی کرده است» و «نسخهای که ایران را تشنهتر کرد» گزارشهایی هستند که تاکنون در ارتباط با پرونده بحران آب ایران منتشر شدهاند. در گزارش پیشرو، پژوهشگر ایرنا سیاستهای چهار دهه سدسازی در ایران را بررسی کرده است.
سیاست سدسازی پس از انقلاب؛ زمینهها و دلایل آغاز یک پروژه ملی
مدیریت آب در ایران پس از انقلاب همزمان با رشد سریع جمعیت، توسعه شهرها و گسترش صنایع با چالشهای جدی روبهرو شد. در چنین شرایطی ساخت سدهای بزرگ به عنوان راهکاری مطمئن برای ذخیرهسازی و تنظیم آب مطرح شد. در سال ۱۳۵۷ ایران کمتر از بیست سد مخزنی داشت اما در دهههای پس از انقلاب ساخت سد به یکی از محورهای اصلی سیاستگذاری در حوزه آب تبدیل شد. بسیاری از مدیران وقت باور داشتند که بدون ایجاد مخازن بزرگ امکان تأمین پایدار آب شرب و توسعه کشاورزی و صنعت فراهم نمیشود. به همین دلیل طی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۴۰۴ موج گستردهای از طرحهای سدسازی در سراسر کشور شکل گرفت.
افزون بر نیاز به آب تحولات فنی و مهندسی نیز بر شتاب سدسازی تأثیر گذاشت. ایران که در دهه ۶۰ وابستگی قابل توجهی به شرکتهای خارجی داشت از دهه ۷۰ به بعد به تدریج در حوزه طراحی و اجرای سد به خودکفایی رسید. در سالهای اخیر نیز بخش عمده سدهای جدید با اتکا به توان مهندسی داخلی ساخته شدهاند. این روند زمینهساز شکلگیری یکی از بزرگترین شبکههای سدسازی در منطقه شد شبکهای که هدف آن تأمین آب شرب، تولید برق آبی، کنترل سیلاب و پشتیبانی از توسعه کشاورزی بود.
روند تاریخی سدسازی از دهه ۶۰ تا ۱۴۰۴
ساخت سد در ایران از دهه ۶۰ آغاز شد و در دهههای بعد به اوج رسید. در فاصله ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۶ در مجموع حدود ۶۶۰ سد به شبکه آبی کشور اضافه شده است. تعداد سدهای بزرگ ایران پس از انقلاب به حدود ۵۰۰ سد در اندازههای مختلف رسیده و ظرفیت ذخیرهسازی مخازن به حدود ۵۰ میلیارد مترمکعب افزایش یافته است. در برخی دورهها از جمله سالهای آغازین دهه ۷۰، ساخت سد با سرعت بیشتری انجام شد و حتی تنها در یک دوره یکونیمساله ۱۷ سد ساخته شده است. این آمار نشان میدهد سیاست سدسازی در ایران نهتنها یک فعالیت عمرانی بلکه بخشی از راهبرد کلان توسعه بوده است.
در فاصله ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۶ در مجموع حدود ۶۶۰ سد به شبکه آبی کشور اضافه شده است. تعداد سدهای بزرگ ایران پس از انقلاب به حدود ۵۰۰ سد در اندازههای مختلف رسیده و ظرفیت ذخیرهسازی مخازن به حدود پنجاه میلیارد مترمکعب افزایش یافته است
دلایل این شتاب در دهههای گذشته را باید در سه عامل جستوجو کرد. یکی نیاز روبهافزایش به آب در بخش شرب و صنعت، دوم اهمیت یافتن تولید برق آبی در دورههای کمبود انرژی و سوم تلاش برای کنترل روانابهای فصلی و سیلابهایی که در بسیاری از نقاط کشور خسارتهای جدی به همراه داشتند. در کنار این عوامل نگاه توسعهمحور در سطح استانها نیز نقش داشت. بسیاری از مناطق امید داشتند که با ایجاد سد در محدوده خود امکان گسترش کشاورزی و ایجاد اشتغال فراهم شود.
اما روند سدسازی در دهه ۹۰ شمسی نسبت به دهههای پیشین با کاهش نسبی همراه شد. این کاهش بیش از هر چیز ناشی از بالا رفتن هزینههای ساخت و نگهداری، رشد نقدهای زیستمحیطی، پیچیدهتر شدن شرایط اقلیمی و افزایش فشار بر منابع آبهای سطحی و زیرزمینی بود. به تدریج نگاه کارشناسان و سیاستگذاران به این نتیجه نزدیک شد که سدسازی به تنهایی نمیتواند پاسخگوی نیازهای آبی کشور باشد.
چرا چهار دهه سدسازی؟
با وجود نقدهایی که بعدها شکل گرفت سدسازی در دهههای نخست پس از انقلاب توانست بخش قابل توجهی از نیازهای توسعهای کشور را پاسخ دهد. سدهای ساخته شده در آن دوران نقش مهمی در تأمین آب شرب شهرهای بزرگ داشتند و اگر این مخازن ایجاد نمیشد بسیاری از کلانشهرها مانند تهران، مشهد، کرج، اصفهان، شیراز و کرمان با کمبودهای جدی آب روبهرو میشدند.
در بخش انرژی نیز سدها نقشی اساسی ایفا کردند. نیروگاههای برقآبی وابسته به سدهایی مانند کارون سه، کارون چهار، کرخه و چند سد دیگر توانستند بخشی از تولید برق کشور را پشتیبانی کنند بهویژه در دورههایی که کمبود انرژی و نوسان در شبکه برق اهمیت یافت. در حوزه مدیریت سیلاب نیز برخی سدها توانستند بخشی از روانابهای فصلی را مهار کنند. نمونه بارز آن مهار بخشی از سیلابهای سال ۱۳۹۸ در حوضههای غرب و جنوب کشور است که در صورت نبود سدهای بزرگ، خسارتهای بیشتری به شبکههای شهری و روستایی وارد میشد.
توسعه مهندسی و شکلگیری صنعت سدسازی در کشور نیز از دیگر دستاوردهای چهار دهه گذشته است. شرکتها و مهندسان ایرانی توانستند با تکیه بر تجربه و آموزش ظرفیتهای جدیدی را در این حوزه ایجاد کنند و ایران در شمار کشورهایی قرار گرفت که برخی از پیچیدهترین سدهای منطقه را با توان داخلی احداث کردهاند.
چالشها و نقدهای کارشناسی؛ از کاهش جریان رودخانه تا افت آبخوانها
در کنار دستاوردهای یادشده دهههای اخیر با مجموعهای از نقدها و نگرانیها همراه بوده است. یکی از مهمترین نقدها به اثر سدها بر جریان طبیعی رودخانهها بازمیگردد. کاهش جریان در پاییندست برخی سدها موجب شده اکوسیستمهای رودخانهای توان بازسازی خود را از دست بدهند. در برخی حوضهها (آبگیر)، تالابها با کاهش ورودی آب مواجه شدهاند و این وضعیت در نهایت به کاهش تنوع زیستی، افزایش فرسایش خاک و در برخی مناطق گسترش ریزگردها منجر شده است.
موضوع دیگر تأثیر سدها بر سفرهٔ آب زیرزمینی یعنی آبخوانهاست. با ذخیرهسازی بخش مهمی از آب سطحی پشت سدها و کاهش نفوذ طبیعی به سفرههای زیرزمینی، روند افت آبهای زیرزمینی در بسیاری از دشتهای کشور افزایش یافته است. این روند که همزمان با افزایش مصرف آب در بخش کشاورزی رخ داده به یکی از اصلیترین چالشهای دولتها تبدیل شده است.
تبخیر آب در اقلیم گرم ایران نیز از دیگر مسائلی است که تصمیمگیرندگان با آن روبهرو هستند. مقدار قابل توجهی از آبی که پشت سدها ذخیره میشود در طول سال تبخیر شده و از دسترس خارج میشود. در حالی که تصور اولیه این بوده که ذخیرهسازی آب در مخازن بزرگ میتواند امنیت آبی را افزایش دهد تبخیر زیاد موجب شده بخشی از ظرفیت سدها کمتر از آن چیزی باشد که در محاسبات اولیه پیشبینی شده است.
موضوع رسوبگذاری نیز از جمله چالشهای جدی سدهای کشور به شمار میرود. در برخی سدهای بزرگ مانند سدهای حوضه کرخه و کارون، رسوبگذاری به مرور باعث کاهش ظرفیت مفید مخزن شده و عمر بهرهبرداری از این سازهها را کاهش داده است. این کاهش ظرفیت در شرایطی رخ میدهد که هزینههای ساخت سد بسیار بالا بوده و کاهش کارایی آن میتواند فشار مالی قابل توجهی بر بودجه عمومی ایجاد کند.
در کنار این چالشها اثرات اجتماعی سدسازی نیز همواره مورد اشاره کارشناسان بوده است. در برخی پروژهها روستاهایی که در محدوده مخزن سد قرار داشتند به ناچار تخلیه شدند و جمعیت محلی به مناطق جدید منتقل شد. این جابهجاییها گاهی موجب افت معیشت، کاهش دسترسی به منابع طبیعی و مسائل اجتماعی در میان جوامع محلی شده است.
آیا سد و مدیریت مصرف، چالش اصلی سیاستهای آبی ایران است؟
از نگاه کارشناسان طراحی سدها بدون در نظر گرفتن تغییرات اقلیمی جدید موجب شده بسیاری از محاسبات اولیه درباره ظرفیت ذخیرهسازی و حجم ورودی آب با واقعیتهای امروز سازگار نباشد
بخشی از نقدهای کارشناسی در سالهای اخیر به این نکته بازمیگردد که سدسازی در ایران در قالب یک سیاست «عرضهمحور» دنبال شده و توجه کافی به مدیریت مصرف صورت نگرفته است. توسعه کشاورزی آببر، گسترش صنایع نیازمند آب و نبود الگوی مصرف پایدار باعث شده است که حتی افزایش ظرفیت ذخیرهسازی نیز نتواند پاسخگوی تقاضای روبهافزایش باشد. در چنین شرایطی جریان پاییندست سدها کاهش یافته و منابع زیرزمینی در بسیاری از دشتها با افت جدی مواجه شدهاند.
گزارشهای مختلف نشان میدهد که بسیاری از سدهای کشور در سالهای اخیر با کاهش ورودی آب مواجه شدهاند. در برخی موارد میزان آب مخازن به کمتر از یکسوم ظرفیت رسیده است. این شرایط نتیجه ترکیبی از کاهش بارش، نوسان اقلیمی و مصرف بالای آب در بخشهای مختلف است. چنین وضعیتی موجب شده که برخی کارشناسان تأکید کنند سیاست آبی کشور باید از تمرکز صرف بر ساخت سد به سمت مدیریت مصرف، احیا آبخوانها، بازچرخانی منابع و تخصیص جریان زیستمحیطی به رودخانهها حرکت کند.
تأثیر تغییر اقلیم و کاهش بارشها بر کارکرد سدها
در دهه گذشته تغییرات اقلیمی اثر آشکاری بر منابع آب سطحی و زیرسطحی ایران گذاشته است. کاهش بارشها، افزایش دمای هوا و فراز و فرود چرخههای خشکسالی باعث شده ورودی بسیاری از سدها بهطور قابل توجهی کاهش یابد. از سوی دیگر تداوم خشکسالیهای متوالی کارکرد سدهایی را که بر پایه میانگینهای تاریخی بارش طراحی شدهاند تحتتأثیر قرار داده است. در چنین شرایطی حتی سدهای بزرگ نیز نمیتوانند به نحو مطلوب ذخیره ایجاد کنند و نقش تنظیمی آنها محدود میشود.
از نگاه کارشناسان طراحی سدها بدون در نظر گرفتن تغییرات اقلیمی جدید موجب شده بسیاری از محاسبات اولیه درباره ظرفیت ذخیرهسازی و حجم ورودی آب با واقعیتهای امروز سازگار نباشد. این موضوع بار دیگر این پرسش را مطرح کرده است که آیا مدل توسعه آبی باید بر اساس گذشته بنا شود یا لازم است رویکردی آیندهنگر در پیش گرفته شود.
جمعبندی
بررسی روند چهار دهه گذشته نشان میدهد که سدسازی برای ایران ضرورتی تاریخی بوده است. بدون ایجاد مخازن بزرگ تأمین آب شرب شهرها، تولید بخشی از برق کشور و توسعه برخی فعالیتهای کشاورزی و صنعتی دشوار بود اما با گذشت زمان و تغییر شرایط اقلیمی، جمعیتی و مصرف معلوم شده که اتکا به سد بهعنوان ابزار اصلی مدیریت آب کافی نیست. مدیریت پایدار منابع آب تنها در صورتی محقق میشود که سد در کنار مجموعهای از سیاستهای مکمل مانند مدیریت مصرف، بهبود بهرهوری آب، بازچرخانی پساب، احیای آبخوانها و حفاظت از اکوسیستمهای پاییندست قرار گیرد.
امروز بسیاری از کارشناسان تأکید میکنند که سیاست آبی ایران باید از مرحله گسترش صرف سازههای بزرگ عبور کرده و به سمت رویکردی چندبعدی حرکت کند رویکردی که در آن نهتنها میزان آب ذخیرهشده، بلکه پایداری منابع زیرزمینی، سلامت اکوسیستمها، آینده اقلیمی و تابآوری مناطق مختلف کشور مورد توجه قرار گیرد. این تحول میتواند در آینده جایگزین مدل توسعهای شود که در دهههای گذشته بر ساخت سدهای بزرگ استوار بود.