کد خبر: ۱۰۳۱۱۳
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۸۹ - ۲۱:۰۷

عماد افروغ: شورای عالی انقلاب فرهنگی تا شورای مطلوب، فاصله زیادی دارد

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: تقریبا هشت سال ازارایه طرح موضوع «مهندسی فرهنگی» می‌گذرد و آنچنان که به نظر می‌رسد با وجود فراز و نشیب‌های فراوان در شورای عالی انقلاب فرهنگی، این موضوع به کلی از دستور کار این شورا خارج شده و به لایه‌های زیرین «اتاق فکر» نظام، به عنوان پروژه‌های بلند مدت تحقیقاتی سپرده شده است.
 رسانه‌ها تقریبا مطالبه‌ای ندارند و شورا هم خودش را با عزل و نصب مدیران و تصحیح و الحاق مصوبات گذشته و برخی دعواهای روزمره فرسایشی، سرگرم کرده است. 

عماد افروغ استاد دانشگاه، معتقد است که منظور رهبری از مهندسی فرهنگی ایجاد سد در برابر شهود فرهنگی صاحبان فرهنگ و اندیشه و آثار فرهنگی نبوده است. در حال حاضر احساس می‌کنم یک نگاه مکانیکی به همه چیز می‌شود نه فقط به فرهنگ بلکه به انقلاب هم نگاه مکانیکی می‌شود و متاسفانه به جمهوری اسلامی هم نگاه مکانیکی می‌شود؛ نگاه مکانیکی که ما در مبنا آن را زیر سوال می‌بریم اما عملا آن را فریاد می‌زنیم!

خیلی‌ها معتقدند نوعی شکاف در تعریف «مهندسی فرهنگی»، تعدد دستگاه‌های فرهنگی و به تبع آن نوعی شقاق میان اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و برخی دستگاه‌ها درباره این مساله مهم، باعث شده موضوع مهندسی فرهنگی به جایی نرسد، نظر شما چیست؟

مقام معظم رهبری متولی اصلی تهیه و تدوین نقشه مهندسی فرهنگی را شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین کردند حالا اینکه آنها چه تهیه کرده‌اند و یا به اصطلاح طرحی که تهیه کرده‌اند مقبول هست یا خیر یا اینکه اصلا تا چه حد پیش رفتند و آیا این نقشه یا مهندسی به نظرخواهی گذاشته شده است و یک اجماع نظری در خصوص این نقشه بین اصحاب فرهنگ وجود دارد یا خیر، مقوله‌های دیگری است.

معتقدم قبل از اینکه ما سخن از نقشه فرهنگی یا مهندسی فرهنگی و همچنین کوتاهی و کم‌‌کاری به میان بیاوریم باید مشخص کنیم مهندسی فرهنگی یعنی چه و مراد اصلی مقام معظم رهبری از این مفهوم چه بوده است. مفهوم مهندسی فرهنگی هم می‌تواند نگاه و رویکرد خاصی را تداعی کند که چندان مطلوب نیست و هم می‌تواند رویکرد دیگری را به یک معنا و تفسیر دیگری که با رویکرد اول فاصله داشته باشد، بیان کند.

متن قبل از اینکه ایشان مفهوم مهندسی فرهنگی را مطرح کرده باشند و یا قبل از اینکه ما این مفهوم را طرح کنیم که ایشان این مفهوم را مطرح کردند؛ اگر کسی به من می‌گفت نظرت درباره مهندسی فرهنگی چیست، مخالفت خودم را اعلام می‌کردم چون این کلمه من را یاد مهندسی اجتماعی می‌اندازد و مفهوم مهندسی اجتماعی هم به گونه‌ای مرتبط با دیدگاه پزتیویست‌ها یا به تعبیری اثبات‌گرایانی مثل آگوست کنت است که من با رویکرد پزتیویستی فاصله و جهت‌گیری دارم و این رویکرد را با توجه به پیش‌فرض‌ها و مبانی و مولفه‌هایش مورد تایید نمی‌دانم.

بنابراین اگر این مهندسی فرهنگی هم بخواهد همان مهندسی اجتماعی را تداعی کند و با پدیده‌های انسانی و اجتماعی به مثابه پدیده‌های مکانیکی و شی‌گونه برخورد شود ـ یعنی ما همان طور که با پدیده‌های فیزیکی و شیمیایی برخورد مهندسی و مکانیکی می‌کنیم با پدیده‌های انسانی نیز همان برخورد را کنیم ـ این خود مورد چالش است یعنی فرهنگ با این تعریف قابل مهندسی کردن نیست.

اما مهندسی فرهنگی می‌تواند معنای دیگری هم داشته باشد؛ معنای ساماندهی؛ یعنی که متولیان رسمی فرهنگ در کشور طبق یک نقشه بسامان عمل کنند؛ کار تکراری نکنند، موازی‌کاری نکنند، کار متداخل نکنند، کارهایشان طبق یک نقشه و تقسیم کاری انجام شود و مخل یکدیگر عمل نکنند. باعث اتلاف سرمایه انسانی و مالی نشوند؛ دورنمای فعالیت‌هایشان مشخص باشد، استراتژی، تاکتیک‌ها و راهبردهایشان مشخص باشد که به نظر من این تعبیر صحیحی است.

شما زمانی که در مجلس و یا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بودید، در مورد همین تعبیر صحیح کاری انجام دادید؟

اتفاقا ما این تعبیر را در کمیسیون فرهنگی تحت عنوان «ساماندهی تبلیغات دینی» دنبال کردیم و با واکنش تمام سازمان‌های دینی هم مواجه شدیم که چرا قرار است ما برطبق یک تقسیم کار و نقشه کار عمل کنیم! همه می‌خواستند مبسوط الید باشند و دستشان باز باشد. اگر از آنها سوال می‌کردیم که کارهای مشترک در حال انجام است و اتلاف انرژی و سرمایه مالی و انسانی را چگونه جوابگو هستید با لطایف الحیلی نمی‌خواستند این پاسخ را بدهند، فقط مخالفت می‌کردند.

در آن طرح ما تمام مسئولان این سازمان‌های دینی را نقش‌پذیر کردیم و تقسیم‌کار انجام شد منتها زیر بار این طرح نرفتند، حالا همین‌ها ممکن است بیایند و در خصوص مهندسی فرهنگی داد سخن بدهند و بودجه هم بگیرند اما وقتی پای عمل می‌شود، حاضر نیستند تن به ملزومات این مهندسی فرهنگی بدهند. به نظر من تنها تعریف قابل قبول و حداقل گام اول برای مهندسی فرهنگی این است که سازمان‌های فرهنگی رسمی ما طبق یک نقشه سازماندهی شده عمل کنند.

این مهندسی فرهنگی که می‌خواهد تنظیم شود در ساحت رسمی فرهنگی مسلم است باید با مشورت و تعامل باشد البته این تعامل را هم صرفا به صاحبان قدرت رسمی در فرهنگ تقلیل ندهند بلکه به صاحبان اندیشه فرهنگی هم رجوع کنند، طرح خودشان را با آنها در میان بگذارند از مشورت آنها هم استفاده کنند تا یک طرح پخته در خصوص سازمان های فرهنگی بدست بیاید. در خصوص بخش‌های فرهنگی غیر رسمی یعنی بخش های فرهنگی غیر مدنی هم باید دقت کنیم که به نام مهندسی فرهنگی یا به نام ساماندهی فرهنگی جلو شهود و تراوشات و خلاقیت های آنها را نگیریم.

بنده شخصا عطف به نشستی که با مقام معظم رهبری داشتیم به جرات می توانم بگویم که منظور رهبری از مهندسی فرهنگی ایجاد سد در برابر شهود فرهنگی صاحبان فرهنگ و اندیشه و آثار فرهنگی نبوده است. در حال حاضر احساس می‌کنم یک نگاه مکانیکی به همه چیز می‌شود نه فقط به فرهنگ بلکه به انقلاب هم نگاه مکانیکی می‌شود و متاسفانه به جمهوری اسلامی هم نگاه مکانیکی می‌شود؛ نگاه مکانیکی که ما در مبنا آن را زیر سوال می‌بریم اما عملا آن را فریاد می‌زنیم! اینها سوالات اصلی من است و تاکید دارم که اگر به این سوالات و مفاهیم دقت نکنیم آن وقت از مفهوم مهندسی فرهنگی برخورد مهندسی با فرهنگ می‌شود و من برخورد مهندسی با فرهنگ را بر نمی‌تابم.

برای رسیدن به این تعریف واحد چه باید انجام دهند؟

این مهم است که اول بدانیم که دوستان به کجا رسیده‌اند و به چه نقشه و طرحی رسیده‌اند، اگر به ساز و کاری رسیده‌اند بر مبنای آن بر عملی‌بودن نقشه تاکید کنیم. من فکر می‌کنم طرحی که کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم داشت کاملا به این ساز و کارها اشاره کرده بود، در این طرح یک شورایی پیشنهاد شده بود که آن شورا تعیین راهبرد و اهداف می کرد و سهم هر کدام از نهادهای فرهنگی را هم مشخص می کرد و در راس این شورا هم فردی منصوب از طرف مقام معظم رهبری بود. من نفهمیدم و یکی از معماهای من در مجلس این بود که چرا آنها زیر بار این طرح نرفتند علی رغم اینکه داد دفاع از فرهنگ و مهندسی فرهنگی و … می‌زدند و می‌زنند ولی وقتی پای عمل می‌رسد احساس می کنند باید دست آنها باز باشد که به نظر من نباید این را بپذیریم.

دست هیچ نهاد رسمی نباید باز باشد باید دستشان عطف به چارچوب‌ها، قواعد، قوانین و نظارت‌ها باز باشد نه اینکه دست بازی باشد خارج از آن قیود و آن نظارت‌ها و قواعد و قوانین.

فکر نمی‌کنید دوری از همین طرح مجلس و یا کم‌کاری برای رسیدن به نقشه مهندسی فرهنگی به روزمرگی‌های شورا و حضور در مسائل جزئی و حزبی ارتباط داشته‌باشد؟

من بارها نظرم درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی را داده‌ام، در یکی از فصل‌های کتاب «هویت ایرانی و حقوق فرهنگی» هم چاپ شده است و قصد تکرار آن را هم ندارم. این موضوع را اشاره کرده‌ام که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید چگونه باشد و در حال حاضر چه حال و روزی دارد. من نمی‌خواهم وارد مباحثی شوم که برای خودم تکراری است.

فکر می‌کنم این شورا تا شورای مطلوب خیلی فاصله دارد نه به خاطر چند شغله بودن افراد در آن بلکه یکی از جهات آن این است که تا چه حد این افراد تخصص فرهنگی دارند و تا چه اندازه مبانی نرم افزاری وظایفی که به آنها محول شده است را خوب فهم و درک می‌کنند علاوه بر اینکه تا چه اندازه وقت می گذارند و تا چه اندازه می توانند وقت بگذارند.

من احساس می کنم این مسائل مورد نظر مقام معظم رهبری نیز هست. زمانی که به عنوان عضو حقوقی در شورای انقلاب فرهنگی بودم ایشان بحث مهندسی فرهنگی را در جلسه ای مطرح کردند که من در آن جلسه چند نکته را اشاره کردم مبنی بر اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی به روزمرگی افتاده است و من این روزمرگی را احساس می‌کردم اما وقتی به عنوان یک عضو حقوقی در شورا بودم از نزدیک با آن آشنا شدم و دیدم این شورا واقعا غرق در روزمرگی است و بعد به این نکته اشاره کردم که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید نظریه پردازی کند و اتاق فکر باشد.

رهبری در همین دیدار تاکید داشتند که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مهندسی فرهنگی کند اما وصل به اتاق‌های فکر باشد و بعد سال دیگر فرمودند که نقشه فرهنگی چه شد؟ و در همانجا گلایه خودشان را ابراز کردند که انتظار داشتند نقشه فرهنگی آماده باشد اما این اتفاق نیفتاده بود و مشخص است این حرف‌ها حکایت از یک نقد است. حالا نقد ما شفاف‌تر و صریح‌تر است اما طبیعتا رهبری مصالحی را درنظر دارند و درک می‌کنند که ما در جریان آن نیستیم
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین