آفتاب: فتوای وحدت بخش مقام معظم رهبری از دو جنبه مفهوم شناسی ولایت فقیه (از منظر حاکمیت فقیه و مجتهد جامعالشرایط) و مفهوم التزام به ولایت فقیه (با عنوان حکم حکومتی) قابل توجه و بررسی است. فتوایی که محتوای آن بارها و بارها از سوی امام (ره)، سایر مراجع عظام و مقام معظم رهبری، مورد توجه و تاکید قرار گرفته و تاکیدی است بر آنچه در قانون اساسی بر آن تصریح شده است.
آنچه در پی میآید گفتو گوی مهر با شهردار تهران برای کاوش در ابعاد مختلف این فتوا است:
آقای دکتر قالیباف؛ پاسخی که مقام معظم رهبری به یک استفتاء درباره معیار التزام به ولایت فقیه دادند نگاههای جنجالآفرین رسانههای معاند اعم از نوشتاری و مجازی از یکسو و سکوت عدهای از مدعیان داخلی را از دیگر سو به دنبال داشت. جالب اینکه رسانههای بیگانه فتوای رهبری را بدعتی در احکام صادره از سوی مرجعیت شیعه جلوه دادند و بر تاریخ پر افتخار مرجعیت و فقه پویای شیعه در این باب چشم بستند. لطفا از منظر یک سیاستمدار و یک مسئول اجرایی برداشت خود را مطرح کنید.
در فتوای رهبر معظم انقلاب هیچ حرف جدیدی در این حوزه نسبت به نگاههایی که حضرت امام به این موضوع داشتند وجود ندارد. نه تنها موضوع جدیدی مطرح نشده، بلکه احساس میکنم شاید نگاه فقهی حضرت آقا در حوزه ولایت مطلقه فقیه نسبت به حضرت امام (ره) یک ملاحظه مکرری در مورد انطباق اختیارات شخص ولی فقیه از جهت موازین فقهی فراهم کرده است.
من خاطرم هست وقتی اصل ولایت فقیه در قانون اساسی در اصل 110 آمد، حضرت امام یکجا به این موضوع این گونه اشاره کردند که درست است که در قانون اینگونه آمده است، که من هم قبول دارم، اما اختیارات ولایت فراتر از بحث قانون است و عین همان ولایت رسولالله و ولایتمطلقه است.
از جهت فقهی حضرت امام(ره) یک نکته دیگر هم مطرح کردهاند. نگاه فقهی حضرت امام که مبنای انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی است. حضرت امام بر این اعتقاد هستند که حتی ما مکلفیم برای بهدست آوردن قدرت مثل وقتی که قدرت در اختیار ما هست تلاش بکنیم. چون امام در اختیار داشتن قدرت سیاسی را مقدمهای مهم برای اقامه احکام الهی میدانستند. اصلا فلسفه انقلاب اسلامی به رهبری امام هم از همین جا نشات گرفت.
مقایسه دیدگاه امام و فتوای مقام معظم رهبری نشان از انطباق و بسط نظریه امام در این باب دارد. این خود سندی بر پویایی فقه و اجتهاد شیعی است. به نظر میرسد جوسازی رسانههای غرب و اپوزیسیون در این زمینه حمله به اصل و سابقه تاریخی تفکر شیعه به عنوان یک فرصت وحدتآفرین است. نظر شما چیست؟
بله؛ واقعا هیچ اتفاق یا فتوای متفاوتی از دیدگاه امام و حتی سایر مراجع بزرگ شیعی چه در قرن اخیر و چه قرنهای سابق نیفتاده است. حتی برخی مراجعی که نقدهایی بر نظریه ولایت فقیه هم داشتهاند، خود قائل بودهاند که هرگاه مجتهد عادل جامعالشرایطی در جایگاه حاکمیت قرار گرفت، حکم او (و نه فتوا در حوزه احکام فردی و شرعی مقلدین) برای همه لازمالاتباع است. فتوای حضرت آیتالله مکارمشیرازی هم در همین باب است. من نمیخواهم از جهت شرعی موضوع را مورد بررسی قرار دهم زیرا وظیفه متخصصین این عرصه است، اما از جهت سیاسی دیدگاه خودم را میگویم که به نظرم رهبر معظم انقلاب قائل به اختیاراتی خارج از چارچوب موازین فقهی نیستند و سقف این اختیارات نیز صرفا تحکیم حدود شرعی، رعایت مصلحتها، حفظ نظام اسلامی و منافع عمومی است.
غرب انسجام و اتحاد ملت مسلمان ایران را نمیخواهد و این یک نکته کاملا روشن است و شاید به دلیل واقف بودن به قدرت نفوذ ولایت فقیه به عنوان رکن اساسی اعتقادات شیعه به موضوع این فتوا و شبههآفرینی دامن زدند. این حمله آنها به فتوای رهبری شاید از قبل قابل پیشبینی بودند اما چرا هجمه در این وسعت صورت گرفت و ادامه یافت. به نظر میرسد برخورد عدهای در داخل و دشمنان خارجی نظام باید واکاوی شود.
خارجیها وضعیتشان روشن است. این نظام اسلامی که ایستاده و محور وحدت و حرکت انقلاب اسلامی است از روز اول مورد هجمه این گروه بوده است. بنابراین برخورد این گروه کاملا طبیعی است و بیش از یک جوسازی نابخردانه و ناجوانمردانه از آنها توقعی نیست. من سئوال شما را به گونهای که اهمیت بیشتری دارد پاسخ میدهم؛ فتوای حضرت آقا از دو جهت مورد کم محبتی و بیمحتبی قرار گرفت که واکاوی آنها بسیار مهم است. اولین جفا از سوی نیروهای خارجی و در واقع اپوزیسیون نظام و مخالفان نظام ولایی صورت گرفت که البته از آنها که پز روشنفکری و دلسوزی هم میدهند جز این انتظاری نیست. این گروه یک موضوعی که طبیعی بوده و نسبت به گذشته هم بسط بیشتری پیدا نکرده را به غلط جنجالی، دیکتاتورآمیز، مخالف دموکراسی و مبانی جمهوریت مطرح کردند و غیر عقلانی و عجولانه به پاسخ رهبری به استفتاء درباره "التزام به ولایت فقیه" واکنش نشان دادند و آن را مورد هجمه قرار دادند تا بهره برداری سیاسی کنند.
و گروه دومی که معتقدید فتوای رهبری را مورد کم محبتی قرار دادند چه کسانی هستند؟
- متاسفانه بعضی در داخل کشور و نظام که خود را هم در دایره دفاع از حکومت دینی و ولایت میبینیند، عکسالعملی مناسب و روشنگرانه، نه خودشان و نه رسانههایشان نسبت به این فتوا و جنجالهای گروه اول نشان ندادند.
علت این سکوت چیست؟
این افراد همانهایی هستند که به عنوان مثال در جاهای مختلف تا یک حرفی و صحبتی مطرح میشود با شتابو پر سروصدا میگویند فلانی ضدولایت فقیه است. حضرت آقا با فتوای اخیرشان در واقع خیلی شفاف و روشن برای خیلی از دستگاهها از جمله شورای نگهبان و آنهایی که میخواهند اظهارنظر سیاسی کنند مانند احزاب و گروهها نظر فقهی خودشان را صریح اعلام کردند و میزان اینکه شخصی طرفدار ولی فقیه هست یا نیست را خیلی روشن مطرح کردند. ایشان در این فتوا خیلی شفاف اعلام کردند که میزان، صرفا تبعیت از حکم حکومتی ولایت فقیه است. این خیلی نکته مهمی است.
یعنی اگر فردی از احکام حکومتی رهبری اطاعت کرد ولی بنا بر استدلال و برهان عقلی و شخصی نتوانست این رهنمودها را از دید خودش بپذیرد، با توجه به فتوای خود رهبری نمیتوانیم مصداقا به او بگوییم که ضد ولیفقیه است. در واقع رهبری تاکید کردند این میزان و ملاک نیست. کسانی را ما میتوانیم ضد ولایت فقیه بدانیم که مخالف با حکم حکومتی ولی فقیه باشند نه همه دیدگاههای رهبری. فتوای ایشان ضامن حقوق یک شهروند نظام اسلامی است و لذا شخصی که مقلد مرجع دیگری است ملزم به تبعیت از فتاوای همان مرجع است.
آنچه شما مورد تاکید قرار دادید در واقع حاکی از آن است که بر اساس فتوای مقام معظم رهبری منظور از التزام به ولایت فقیه تبعیت از دستورات حکومتی است و اگر عدهای از طرف خود موضوعی را به رهبری مرتبط کنند هیچ سندیتی در این باب ندارد. ضمن اینکه مقام معظم رهبری با این فتوا برداشتهای سلیقهای را حذف و شرط التزام را به روشنی بیان کردهاند که چون دایره ملتزمان به ولایت را گسترده و جذب حداکثری را فراهم میکند به مذاق عدهای خوش نیامده است. این برداشت صحیح است؟
ایشان با این نگاه در واقع عمق و گستره بیشتری به جغرافیای خودیها دادند و این از جهت سیاسی همین نکتهای است که شما به آن اشاره کردید. من زمانی خدمت ایشان بودم که بحث خودی و غیرخودی مطرح شد و فرمودند عدهای از دوستان ما بحث خودی و غیرخودی را بد تفسیر کردند و بد فهمیدند. ما حالا میفهمیم که این بحث خودی و غیرخودی که آقا میفرمودند به چه معنی است و چه شعاعی دارد. حالا در مییابیم و باور بیشتری پیدا میکنیم که راهبرد حکومتی ایشان جذب حداکثری است.
چرا جذب حداکثری نباید به مذاق عدهای که خود را در دایره نظام و ولایت میبییند خوش بیاید؟!
این به نظرم از آن نکاتی است که ما در داخل متاسفانه میبینیم. نه تنها عدهای از مدعیان اصولگرایی و طرفداری از ولایت، بلکه طیفی از مدعیان اصلاحطلب پیروی از خط امام هم هستند که این نوع فتوا به ذائقه شان خوش نمیآید و احساس میکنند آن نگاههای بسته و زمختی که خودشان دوست دارند به نوعی به خطر افتاده است. این مدعیان پس از فتوای مقام معظم رهبری درباره "التزام به ولایت فقیه" هیچگاه به میدان نیامدند تا موضوع را به درستی برای جامعه مخصوصا برای جوانان باز کنند که واقعا فقه شیعه، نگاه حکومت دینی، نظر فقهی حضرت امام و نظر فقهی مقام معظم رهبری چقدر عرصه سیاسی و جمهوریت را باز میکنند. حال آنکه حکم حکومتی را همه میپذیرند. همه مراجع حکم حکومتی صادر شده از ولایت مجتهد جامعالشرایطی که قدرت در ید دارد را بدون استثناء در عصر غیبت حکم نافذ میدانند.
به نظر میرسد این فتوای مقام معظم رهبری آن قدر صریح است که هیچ ابهام را بهجای نمیگذارد و شاید همین امر باید ملاک بسیاری از قضاوتها و ارزیابیهای عرصه سیاسی باشد.
به نظر من این فصلالخطاب شد برای خیلی از کسانی که در عرصه سیاسی و در عرصه اجرایی در سطوح مختلف فعال هستند و خدایی نکرده همراه با دشمنان انقلاب اسلامی نسبت به تضعیف حکومت الهی گام بر میدارند. البته ما توقعمان این بود که همه رسانهها که به هر حال مدعی دفاع از افکار امام (ره) هستند و آنهایی که مدعی دفاع از افکار ولایتند یکپارچه به میدان بیایند و دفاع کنند که متاسفانه اینگونه نشد و مورد دستاویز دشمنان خارجی و افراد فرصتطلب در داخل قرار گرفت. دشمنانی که سروصدایی بیخودی بهراه انداختند و یک موضوع روشن مسلم فقهی را که از قبل بوده و حتی به عبارتی دامنه آن از حوزه نفوذ قدرت محدودتر هم شده است را با جوسازی نادرست وارونه جلوه دادند.
این حد نصاب حداقلی برای التزام به ولایتفقیه که دایره شمول ملتزمان به ولایت را بسیار گسترده میکند و در جهت جذب حداکثری و دفع حداقلی است، در موقعیت فعلی چقدر میتواند وحدتآفرین باشد.
اگر این فتوا به درستی برای جامعه ما باز شود و واقعا مورد بحث همه صاحبنظران از جهت شرعی، سیاسی و ساختاری قرار گیرد نقطه عطفی است برای وحدت ملی ما و برای درک مخصوصا نسل امروز انقلاب از اختیارات ولی فقیه و از پویایی فقه سنتی ما که فقه سنتی شیعه چقدر پویا است و این همان نکته ای است که حضرت امام نیز بر روی آن تاکید داشتند.
شما هجمه خارجیها را با توجه به مخالفت غرب با انسجام ملت ایران طبیعی برشمردید اما بیشترین گلایه خود را از بعضی افراد در داخل کشور مطرح کردید. چقدر گلایه شما به تنگ نظری عدهای از مدعیان بر میگردد. تنگنظرانی که وسعت نگاه امام و مقام معظم رهبری را نادیده میگیرند و در سلیقه سیاسی خود را گاه به عنوان نظر رهبر انقلاب تفسیر میکنند و ...
گلهمندی ما از برخی دوستان در داخل است. من نمیخواهم پیش داوری کنم اما شاید فتوای اخیر برای بعضیها که سکوت کردند، از بعد سیاسی خوش نیامد. آنهایی که تا امروز به هر کسی فورا برچسب ضد ولیفقیه میزدند و بر این مبنا هم تصمیمگیری میکردند، به افراد در عرصه سیاسی اجازه ورود میدادند یا بر این اساس افرادی را در افکار عمومی تقویت و برخی را تضعیف و حذف میکردند.
شنیدهام شخصی به این مضمون به حضرت امام (ره) گفته بود که فلانی شما را قبول ندارد که امام (ره) فرمودند مگر من اصول دین هستم که من را قبول دارد یا ندارد که مبنا قرار میدهید. رهبری نیز چندی پیش در صحبتی که با دانشجویان داشتند فرمودند چه کسی گفته از ولایت فقیه انتقاد نکنید. چه کسی همه آنچه شخص ولی فقیه میگوید الا و لابد باید مورد پذیرش قرار گیرد. این سخنان از تلویزیون هم پخش شد و گواه دیدگاه والای ایشان در ترویج فرهنگ نقدپذیری است.
امام و مقام معظم رهبری اینقدر موضوع را باز میبینند اما یک قشر اندکی در حوزه سیاسی میخواهند مرتب با این حربه آدمها را از درون نظام حذف کنند، آنها استفاده ابزاری کنند. ما در واقع از این بخش و از اینگونه رفتارها گلهمندیم و آسیب میبینیم.
این فتوا باید ملاک همه دستگاههای حکومتی قرار گیرد. بر اساس این فتوا میزان برای تشخیص طرفداران ولیفقیه و ضد ولایت فقیه که راحت از این ابزار استفاده میشود تبعیت از حکم حکومتی است. تنها کسانی را میتوان ضد ولی فقیه دانست که عملا تابع حکم حکومتی ولیفقیه نباشند. رهبر انقلاب یکبار در حرم حضرت امام (ره) این مورد را تاکید کردند که مصداق منافق بودن و مصداق ضد ولیفقیه بودن به این راحتی نیست که عدهای بیان میکنند. این ابعاد گستره خودش را دارد که فکر میکنم در فتوای اخیر رهبری به خوبی و روشنی مشخص شد.
تکلیف مردم و آحاد جامعه و حتی خواص نسبت به رهنمودهای رهبری بر اساس این فتوا چیست؟ آیا این فتوا معیار روشنی برای بصیرت سیاسی نیست؟
دوست داشتن نسبت به یک امری یا میل داشتن ولایت فقیه نسبت به یک کاری مادام که حکم حکومتی نیست، حجیتی شرعی برای انجام آن کار بوجود نمی آورد. اگر ایشان دستور حکومتی دادند آن موقع برای همه حجیت پیدا میکند و همه مکلف میشویم آن را اجرا کنیم. در موارد عادی انتظار رهبری این است که ما باید به عقلمان، تحلیلمان، نگاهمان و به آن چیزی که فردای قیامت و امروز جامعه از ما سئوال میشود رجوع کنیم. معنای فتوای رهبری پویایی عقلانیت است نه تعطیلی آن. ما باید بیندیشیم تا پاسخی داشته باشیم که با چه حجتی این کار را انجام دادهایم. این نکته خیلی مهمی است یعنی ما از این فتوا این را برداشت می کنیم که فقه شیعه واقعا چقدر پویا است.
رهنمودهای رهبری بر اساس پاسخ ایشان به استفتاء درباره التزام به ولایت فقیه تکلیف شرعی برای افراد نیست که اگر انجام ندادند ضد ولایت فقیه یا حتی به تعبیر عدهای خاص مرتد خوانده شوند. گرچه طبیعتا نظر و رهنمود سیاسی نظر مقام معظم رهبری کاملا متفاوت است با نظر هر فرد دیگر و لذا این رهنمودها نیز کاملا ارجمند، قابل احترام و لازم الرعایه و توجه است.
تاکید کردید که علاوه بر خواص موضوع اصل مترقی ولایت فقیه باید برای جریانات فکری نسل جدید مخصوصا جوانان هم مطرح شود. چرا و چگونه؟
برای آنهایی که شاید با مبانی انقلاب آشنایی ندارند واقعا این بهترین موضوع بود که مورد بحث قرار گیرد. ضمن اینکه این موضوع از موضوعاتی است که باید در کرسیهای آزاداندیشی دانشگاهها و محافل روشنگری که مد نظر ایشان است مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا ابعاد اصل مترقی ولایت فقیه روشن شود. نباید دشمنان انقلاب فرصت یابند و القا کنند که اصل مترقی ولایت فقیه یک اصل شبیه به دیکتاتوری است. این تعبیری از دشمنان غرب است که در خیلی از رفتارهای سایتهای خارجی، در نگاهها و تحلیلهایشان مشاهده می کنیم. این همان جنگ نرم علیه باورهای ماست و متاسفانه عده ای بیتحرک فقط نظاره گر آنند.
و توصیه و تاکید شما در ادامه راه ...
نکته ای که من در ذهنم بود و میخواستم باز بگویم این است که یک سکوتی در داخل و یک هجمه ناجوانمردانه از خارج نسبت به این موضوع صورت گرفت. خوب است که رسانهها و صاحبنظران این را مورد بحث و بسط قرار دهند. این فرصت مناسبی است که از اصل مترقی ولایت فقیه به درستی مخصوصا در حوزه سیاسی دفاع شود.