آفتابنیوز : آفتاب - سرویس سیاسی: پیرو مطالبی که طی ماههای اخیر، آیتالله هاشمی رفسنجانی با عنوان دیدگاه در خصوص مسائل مختلف مکتوب و منتشر میکردند، متن گفتو گوی زیر به عنوان دیدگاه معظمله در خصوص لیالی قدر و عظمت امام علی(ع) میباشد.
حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی در آستانه لیالی قدر هستیم. لطفاً در خصوص معانی لغوی و محتوایی شبهای قدر توضیح بفرمایید. بسمالله الرحمن الرحیم. یکی از الطاف خداوند برای بندگانش در جهت تکامل و نزدیکتر شدن به خداوند، این است که فرصتهای زمانی و مکانی برای انسانها جهت خودسازی و تکامل در نظر گرفته که یکی از بهترین آنها شب قدر است. البته شب قدر در یکی از بهترین ماهها که ماه رمضان است، قرار دارد و کلیت ماه رمضان هم از همان نوع است. کلمه قدر معانی زیادی دارد و در قرآن هم با آن معانی استعمال شد و شاید بهترین کلمهای که معنای شبقدر باشد، بعد تقدیری و برنامهای این شب است. یعنی برنامه زندگی برای یکسال در مفهوم شب قدر خوابیده است. البته معانی دیگری نیز دارد. محبت و رحمتی از خداوند به بندگانش میباشد که در اختیار بشریت است و هرکس میتواند، استفاده میکند. آنچه از روایات و سیره ائمه(ع) و رفتار بزرگان دین و دانشمندان به دست میآید، این است که آنها چنین انتظاری از شب قدر دارند.
سابقه زمانی شب قدر از کی بود؟ یعنی از لحاظ تاریخی از کی شب قدر وجود داشت؟
بیشتر صاحبنظران شبقدر را مربوط به اسلام میدانند. یعنی همزمان با طلوع اسلام چنین موهبتی هم به وجود آمد. اما منابعی هستند که میگویند ادیان دیگر نیز چنین شبهایی دارند. البته ممکن است چیزی به نام قدر در ادیان دیگر نباشد، اما خداوند چنین فرصتهای زمانی و مکانی را به پیروان ادیان دیگر داده که برای خودسازی ویژگی دارد.
روایتی از حضرت اباذر هست که از پیامبر(ص) سؤال میکنند و این روایت نشان میدهد که در گذشته هم بود. این روایت در تفسیر برهان آمده که اباذر از پیامبر(ص) میپرسد: «این شبقدر مخصوص پیامبران است که با رفتن آنها این شب هم برداشته میشود؟» حضرت میفرمایند: «نه، این شب میماند.»
استدلالم به کلمه انبیا است. نگفته مخصوص زمان شماست. گرچه روایات دیگری داریم که با صراحت میگویند: «شب قدر با این خصوصیات مخصوص اسلام است.» بنابراین باید بگوییم که در گذشته مفهوم شب قدر همراه هر دینی بوده، منتهی با این لفظ و ویژگیها نبود. قدر مسلّمش این است که شبقدر در اسلام قرار داده شد و همیشه پیامبر(ص) و دیگر بزرگان آن را مورد توجه قرار میدادند.
چرا شبقدر در ماه رمضان است؟ اینکه چرا هست و اینکه آیا هست، فرق میکند.
اینکه شب قدر در ماه رمضان است، دلیل و مسمّای خاصی دارد؟ اول باید ثابت کنیم که آیا هست؟ از ترکیب چند آیه به این نکته میرسیم. آیهای داریم که میگوید: «انا انزلناه فی لیله القدر» این آیه در سوره قدر است. یعنی ما قرآن را در شبقدر نازل کردیم. آیه دیگر در سوره بقره داریم که میگوید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» یعنی از خصوصیات ماه رمضان این است که قرآن در آن نازل شده است. در سوره دخان هم همین مضمون هست و اسم ماه رمضان نیست و میفرماید: «در شب ماه مبارکی که قرآن نازل شد و در آن شب امور از همدیگر تفکیک میشوند و هر چیزی جای خود را پیدا میکند» این مفهومی است که برای شبقدر قایل هستیم. وقتی این آیات را با اجتهاد تفسیری نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که شبقدر در ماه رمضان هست و این خصوصیات را هم دارد.
در روایات برای شبهای دیگر هم قول داریم؟ بله، ولی از طریق روایات هم به شبقدر در ماه رمضان رسیدیم. روایات صریحی در اهل سنت و شیعه وجود دارد. بعضیها معتقدند شبقدر سیال است و میتوان هر شبی را قدر کرد. بعضیها نیمه شعبان، بیست و هفتم رجب و چند مناسبت دیگر را هم شبقدر میدانند. اما در شیعه نزدیک به اتفاق، شبقدر در ماه رمضان است و در این زمینه روایات زیادی داریم. الان درصدد خواندن روایات نیستیم. چون آنقدر زیاد است که همه مخاطبین ما روایتی را خواندهاند. در شیعه معمولاً روی سهشب، بیست و سوم، بیست و یکم و نوزدهم تکیه میکنند و ترتیب هم به همین شکل است که من گفتم. یعنی بیشتر روی بیستوسوم و در درجه بعد روی بیستویکم و کمتر روی نوزدهم تکیه میکنند.
یعنی سند، برای شب بیست و سوم بیشتر است؟ بله، قویتر است. اهل سنت عمدتاً روی بیستوهفتم تکیه کردند. البته زمانهای دیگری را هم گفتند. بنابراین براساس روایات و سیرائمه(ع) و بزرگان زمان پیامبر(ص) که مقید بودند در لیالیقدر شبزندهداری و عبادت کنند، ما هم بیشتر روی این سه شب تکیه کردیم.
حکمتش چیست که روی یک شب قطعی نکردند؟ میتوان اینگونه فکر کرد که اگر یک شب معین بود، ما هم در همان شب این برنامهها را با خیال راحتتر اجرا میکردیم. وقتی شبقدر در چند شب و حتی بیشتر از این سه شب گم میشود، مثل بیست و هفتم، شب اول و شب آخر ماه رمضان، نیمه شعبان و شبهای دیگری که در روایات هست، کسانی که میخواهند با استفاده از شبقدر به خدا نزدیکتر شوند، بیشتر به این شبها میپردازند. کسانی هستند که حال، وقت و آمادگی دارند و بیشتر میپردازند. چون هرچه انسان بیشتر به برنامههای گفته شده در شب قدر بپردازد، سعادت بیشتری به دست میآورد.
یعنی باعث شده که قدرش را بیشتر بداند؟ برای پیداکردنش بیشتر بگردیم.
بیدار ماندن و خواب ماندن در شبقدر چه مقدار اهمیت دارد؟
داریم روی فرضی با شبقدر سر و کار پیدا میکنیم که لحظاتش را ارزشمند و فرصت میدانیم. خداوند این فرصت را برای بشریت قرار داد و حد استفاده آن حتی در خواب هم میباشد. روایاتی داریم که خواب در ماه رمضان عبادت و نفس، تسبیح حساب میشود. اما وقتی خواب عبادت است، بیداری و پرداختن به کارهای خوبی که میشناسیم، بیشتر سازنده است. البته باید سعی کنیم که حال داشته باشیم. کسالت و اینکه متوجه نباشیم داریم چکار میکنیم، از کیفیت کار ما کم میکند. اول چیزی که مهم است، این است که سعی کنیم خود را آماده کنیم تا در شب قدر یا هر وقت دیگر با نشاط، عشق و علاقه عبادت کنیم. گاهی انسان خیال میکند عبادت در حال کسالت و چرت که نمیفهمد چه میگوید، همان خاصیت را دارد. خوب است، ولی آن خاصیت ندارد. خاصیت موقعی است که انسان بفهمد مثلاً در نماز و دعا چه میگوید. در موقع خواندن قرآن روی مطالبش تفکر و اندیشه کند. بنابراین بین خواب و بیداری تفاوت هست. حالت بیداری بهتر است و در بیداری هم نوع کارهایی که میکنیم، تفاوت دارند.
شب قدر در قرآن بیشتر آمده یا روایات؟
هر دو به همان کیفیتی که گفتم، آوردهاند. ولی در روایات متواتر صریحاً آمده که شبقدر اولاً خواهد بود و ثانیاً از نعمتهای الهی است.
یعنی نمیتوانیم به زمان پیامبر(ص) محدود کنیم؟ نخیر، چون محدود نبود، ما هم حق نداریم محدود کنیم.
عدهای معتقدند که شب قدر فقط برای آن دوره خاص و برای شخص پیامبر(ص) است که شما میفرمایید بحث استمرارش تا آینده هم خواهد بود. بعضیها حتی میگویند در زمان پیامبر(ص) هم یک بار بود. این حرفها نادر است. عامه مفسران، مورخان و دانشمندان چنین نمیگویند. نباید روی آن حرف حساب کرد.
یک سؤال خصوصی دارم. خودتان شبقدر را چگونه میگذرانید و چه برنامههایی دارید؟ من هم مثل بقیه مسلمانان عمل میکنم. اگر کاری داشته باشم، مخصوصاً وقتی مسئولیتی داشته باشم، باید مسؤولیتم را انجام دهم. فرض کنید برنامهای به خاطر مسئولیت مربوط به مردم و نظام است که باید انجام دهم. از آنکه بگذریم، وقت خود را به کارهایی اختصاص میدهم که براساس روایات بهتر است در چنین شرایط زمانی انجام شود. خودم بیشتر به مطالعه قرآن میپردازم. در طول سال نکاتی درباره قرآن به ذهنم میآید که یادداشت میکنم تا در فرصتهای معین روی آنها تحقیق کنم. شاید بیشترین کاری که میکنم، تحقیق در قرآن است.
بعد از آن دعاهای مأثور مخصوص شبقدر را میخوانم. یعنی دعاهایی که مشخصاً مخصوص آن زمان است.
منظور از دعاهای مأثور چیست؟ دعای مأثور، یعنی دعاهای روایت شده. مثلاً زیارت عاشورا در زمانهای معینی بیشتر فضیلت دارد. یا دعای کمیل را در شب جمعه میخوانیم یا دعای ابوحمزه را معمولاً وقت سحر میخوانند. البته همیشه میتوان خواند. اینکه عبادتی را برای زمان معینی گفتند، مطمئناً در آن زمان فضیلت بیشتری دارد. البته شاید دلیلی دارد که ما نمیدانیم. به همین جهت آداب و رسوم ادعیه شبهای مخصوص را در همان زمان انجام میدهیم. به هر حال نماز شب و اگر بتوانیم نمازطولانی 100 رکعتی را میخوانم. هرمقدار وقتم اجازه دهد، استفاده میکنم. عبادات مستند و قابل قبول به اندازه کافی برای شبهای قدر و همه شبهای ماه رمضان وجود دارد.
جناب آقای هاشمی به شب ضربت خوردن مولایمان علی(ع) نزدیک میشویم و به خاطر این واقعه اسفبار محزون هستیم. میخواستم بپرسم که علت خاصی داشت که خوارج این شب را برای این عمل وقیحانه خود انتخاب کردهاند؟ نمیتوانم بگویم بیعلت به این شب رسیدند. شاید چون جزو شبهایی بود که به خاطر توجه بیشتر به عبادت، مسجد شلوغتر میشد و محافظان و دیگران دچار غفلت میشدند. همین الان هم کسانی که میخواهند اینگونه کارها را بکنند، از این گونه لحظات استفاده میکنند. چون آسانتر است.اینکه در عالم غیب و در تقدیر الهی چه چیزهایی است، مطلبی ندیدم که کسی این حادثه را به شب قدر مرتبط کند. ولی نمیتوانیم نفی کنیم.
شاید اگر کسانی با این نظر تحقیق کنند، به نکاتی برسند. فکر میکنم باید به صورت تصادف یا فرصتی مناسب برای تروریستها بدانیم که بهتر استفاده کردند.
آیا این احتمال هست که خوارج که خود را بندگان خاص خدا میدانستند، برنامهریزی کرده باشند که این برنامه را در چنین شبی اجرایی کنند تا بیشتر به درگاه خدا مقرّب شوند؟
احتمالی مطرح کردید که روی آن فکر نکرده بودم و در جایی هم ندیدم.
چون اینها در کنار خانه خدا با هم بیعت کردند که این کار را بکنند تا صبغه الهی به کارشان بدهند. کاملاً محتمل است. با روحیهای که الان از القاعده و دیگران سراغ داریم، میتوانند چنین مناسبتی را برای خود طراحی کرده باشند. ولی چون سندی ندارم، نمیتوانم صریح بگویم. اما به عنوان فرضیه میتوان روی آن حساب کرد.
از طرف دیگر میتوانیم بگوییم که شخصیتی مثل حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ضربت میخورند و در شب بیست و یکم به شهادت میرسند و هر دو شب جزو محتملات شب قدر هستند. نظر شما چیست؟ چون شیعیان و خیلی از مسلمانان غیرشیعه از این حادثه حالت معنوی پیدا میکنند، شاید این حرف درست باشد. ما به خاطر احتمال شب قدر بودن به شب نوزدهم توجه داریم و به خاطر اینکه در این شب حضرتعلی(ع) ضربت خوردند، توجه دیگری داریم. نوع اول را به صورت برکت و لطف خدا و شاید فضای شادی بخش میبینیم. نوع دوم حزن انگیز و تأثر است. شاید ترکیب این دو حالت آثار اضافی برای کسانی داشته باشد که به هر دو نوع توجه دارند. باید جواب این سؤال را روانشناسان بدهند. یک بحث روانی را باز کنید و از روانشناسان بپرسید که ترکیب حالت حزن و امید و جشن که خداوند با بازکردن دربهای آسمان برکاتش را برای انسانها میفرستد، چه نتیجهای دارد؟
حتی برای امید میتوانیم به حدیث «فزت برب الکعبه» استناد کنیم. از یک منظر در واقع لحظه باشکوهی است. شهادت برای مردانی مثل علی ابن ابیطالب(ع) نقطه اوج تکامل است. شهادت راه میانبری است که انسان را به خدا میرساند. اگر انسانهای معمولی هم توفیق شهادت پیدا کنند، شهادت آنها را از راه دوری که باید بپیمایند، نجات میدهد و از راه میانبر خیلی ساده و آسان به خدا میرسند. دربعضی از روایات آمده که شهیدان از قتلگاه خود روی بال فرشتگان به بزم اولیا میروند. این حالت فوز عظیمی است. مخصوصاً اگر در شب قدر باشد که فوز مضاعف دارد.
اگر با این دیدگاه به شب قدر نگاه کنیم، نیازی به حزن و اندوه نیست. شاید استغاثه و خواسته انسان با اشک همراه شود، ولی هیچ تأکیدی نداریم که این شب با حزن و اندوه باشد. حزن در حالت طبیعی اتفاق میافتد. در روایات داریم که وقتی امام حسین(ع) متولد شد، جبرئیل از طرف خداوند آمد تا به پیامبر(ص) تبریک بگوید، گفت: «نمیدانم به خاطر مسایلی که در قضا و قدر الهی برای این مولود هست، تبریک بگویم یا تسلیت.» حالتی که پیدا میکنیم، طبیعی است. برای شهادت حضرت علی(ع) محزونیم و حقیقتاً برای اینکه در فضایی هستیم که معتقدیم الان درهای رحمت خداوند به سوی ما باز هستند و فرصتی است که سعادت خود و جامعه را از خداوند بگیریم، فضای شادی است. ترکیبی است، یعنی با چشمی گریه میکنیم و با چشم دیگر میخندیم. این گونه حالت در زندگی انسانها فراوان است. بد نیست، خوب است.
در صحبتهای خویش به ادعیه مأثور اشاره کردید و توضیح دادید. راه درست دعا کردن چیست؟ برای دعا نمیتوان برای همه نسخه یکسانی پیچید. دعاهای مأثور سرمایه کار ماست. اما انسان باید حال، نیاز و گذشته خود را درنظر بگیرد. اگر آلودگی و کمبود دارد و تقصیری از خود در پیشگاه خداوند و مردم میبیند و احساس میکند که نتوانست حقوقی را ادا کند، فکر کند و در ذهن خود بیاورد. اگر نیازی به گذشته میبیند، توبه کند. توبه یعنی به راه حق برگردیم. اصل توبه برگشت از راه انحرافی است. باید از خدا عذرخواهی کند. چون بین انسان و خدا چیزی مخفی نیست. اگر نعوذبالله پرونده بدی دارد، به آن نگاه کند و از خدا بخواهد که اینها را پاک کند و تصمیم بگیرد دیگر کارهای بد را نکند. اگر میخواهد بازهم کارهای بد را بکند، توبه معنا ندارد. نمیتواند بگوید تا اینجا را ببخش تا من باز هم ادامه بدهم. البته اگر انسان 10 بار هم خطا کند، چون خداوند رحیم است، میبخشد. این گونه نیست که بعضیها حالت خشنی برای خدا متصوّر میشوند. ولی بهترش این است که وقتی انسانی میفهمد دارد خطا میکند، تصمیم بگیرد و اشتباهاتش را تکرار نکند. خدا خیلی عظیم است. وقتی دعای جوشن کبیر را میخوانیم و به اسامی خدا برمیخوریم، میبینیم که خیلی عظیم است. معنای آن آسان است و اگر کسی بفهمد، متوجه میشود که چقدر خداوند عظیم، عالم، علیم و رحیم است و چقدر به ما محبت دارد و چقدر میخواهد که ما خوب باشیم. اینها را انسان در دعا خیلی خوب میفهمد. مضامین خوبی در ادعیه داریم. کسانی که اهل دعا هستند، مسلطند و وقتی شروع میکنند، برایشان روشن است که کجا هستند.
عرض کردم که باید خود را آماده کنیم که پاکتر زندگی کنیم. هر مقدار که خوب باشیم، باز خودمان میدانیم که آلودگیهای فکری، ارتباطی، عملی، اخلاقی و .. داریم. انسان باید سعی کند آن حالت را به صورت طبیعی داشته باشد. یعنی یک موجود ضعیف در مقابل ذات عظیمی که در همه جا و همه چیز هست و ما سایهای از او هستیم و در مقابل او چیزی نیستیم. انسان باید چنین حالتی را تصور کند و خواستههایش را بخواهد. البته ارتباط قلبی مهم است. الفاظ هم هستند، اما همه چیز نیستند. انسان باید دل خود را به خداوند نزدیک کند. اگر میخواهید از دنیا فارغ شوید، چشمتان را ببندید و دعا کنید که حالت نزدیکی به خداست. در درجه اول همین دعاهای مشخص را بخوانید. بیشتر از قلب خود استفاده کنید. خواستههای واقعی را اگر بر زبان هم نیاورید، مرور ذهنی کافیست. خداوند میداند که شما دارید چکار میکنید.
اگر بگویند شما در شب قدر یک دعای مستجاب دارید، آن دعای شما چیست؟ فکر میکنم فوز نهایی است. عاقبت به خیری و به خداوند نزدیک شوم و بتوانم رضایت خدا را طلب کنم. از قرآن و دعاها هم استفاده میشود که چیزی بهتر از این نیست که انسان احساس کند خدا از او راضیست و او هم از خدا راضی باشد. وقتی خداوند در چند آیه سورههای مختلف نعمتهای بهشت را تعریف میکند، آخرش میفرماید: «و رضوان من الله اکبر» یعنی «رضایت خداوند از همه چیز بزرگتر است» «رضی الله عنهم و رضوا عن» بهترین حالتی است که بشر میتواند داشته باشد. من اگر بتوانم، دنبال این حالت میروم.
جناب آقای هاشمی، فرمودید؛ اگر شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم را لیالی قدر بدانیم، براساس روایات و مستنداتی که هست، ترتیب و اهمیت آنها اول؛ شب بیست و سوم، دوم؛ شب بیست و یکم و سوم؛ شب نوزدهم میباشد. میخواهم بپرسم که اساساً نامگذاری این سه شب به عنوان شب قدر چیست؟ قدر در لغت عربی چند معنا دارد و همه معانی با این مسمّا صدق میکند. یک معنایش سرنوشت و تقدیر و یک نوع برنامهریزی برای زندگی است. دوم به معنای عظمت و منزلت است و در زبان فارسی هم بکار میبریم. سوم به معنای تقسیم و سهم است که این تعبیر در زبان عربی است. چهارم به معنای تنگی و مضیقه است. در مواردی بهکار میرود که تحت فشار و جا کم باشد. در قرآن هم آیاتی داریم که کلمه قدر این معانی را دارد. همه این معانی میتواند در شب قدر باشد.
اما مهمترین مطلبی که ما دنبال آن هستیم، این است که شب برنامهریزی برای سالی است که در پیش داریم. عظمتش به خاطر این است که دربهای رحمت الهی باز میشود و قرآن در چنین شبی نازل شده است. به معنای سهم است، چون طبق روایات در این شب سهم انسانها و همه موجودات برای یک سال تعیین میشود. اینکه به معنای تنگی است، براساس روایات میباشد. گفتهاند؛ آن قدر ملائکه و روح که موجود عظیمی در بین همه مخلوقات عالم است، در این شب به زمین میآیند که حضور آنها اگرچه جسم نیستند، جا را برای ما تنگ میکند. خواستند تشبیه کنند که از بس میآیند، فضا پر از فرشتگان میشود. بنابراین هر چهارمعنایی که برای قدر در لغت میبینید، میتوانید برای شب قدر بکار بگیرید.
ولی به نظر میرسد مهمتر از همه معنای اول یعنی برنامهریزی و سرنوشتسازی است.
رابطهای با قضا و قدر الهی دارد؟ بله، هر دو کلمه از یک ریشه هستند. قضا کلیتر و قدر به زمان محدودتری مربوط است. همه مخلوقات جهان در پوشش قضا و قدر زندگی میکنند. در شب قدر بخشی از قضا و قدر را داریم که طبق روایات از شبقدر شروع میشود و تا شب قدر سال آینده ادامه دارد. درست مثل بودجهریزیهایی که الان رسم است که مینشینند بودجهای برای یکسال مینویسند که در طول سال اجرا و گاهی کم و زیاد میشود. میتوان همین حالت را تشبیه کرد.
تناقضی با اختیار ما پیدا نمیکند؟ نه، در بحث کلی قضا و قدر میگنجد. قضا و قدر طولانیترین بحث مشاجرات دنیای اسلام است. از زمان پیامبر(ص) تا الان اهل کلام و دیگران درگیر هستند و نظرات هم مختلف است. شیعه نظر مشخصتری دارد و امر بین امرین میگوید. یعنی هرچه را که حساب کنید، انسان سهمی در تحقق آن دارد و سهمی را هم خداوند ایفا میکند. مثال روشنی میزنم که در قرآن در سوره واقعه هم هست. باغ را در نظر بگیرید. باغبان، زمین را شخم میزند، بذر میپاشد، آبیاری میکند، هرس میکند و برداشت میکند که باغ محصول و نتیجه زحمات باغبان است. ولی این در شرایطی حاصل میشود که خداوند خاصیتی را در نور، ظلمت، زمین، هوا، آب، حرارت، برودت، بذر و قانون حاکم بر کشت و کار قرار میدهد. اگر هرکدام عمل نکنند، به جایی نمیرسد. بنابراین اختیار ما در کارهایی که به ما مربوط میشود، مؤثر است و قرآن میفرماید: «لیس للانسان الّا ما سعی» یعنی «ما نتیجه زحمات خود را میگیریم» بقیه لطف خداست، یعنی سرمایهای است که خداوند در اختیار ما گذاشته است. اختیار ما سلب نیست. مثلاً میتوانید نماز بخوانید یا نخوانید. میتوانید کار زشتی را انجام دهید یا ندهید. هر تصمیمی را خود انسان میگیرد. خداوند زمینه را فراهم کرد و مسبب الاسباب است. خودمان سببها را فراهم میکنیم و خداوند قدرت سبب را به ما داده است.
اگر بررسی کنیم، میبینیم افقهای متعددی در جهان داریم که شاید متضاد باشند. یعنی ممکن است قسمتی از زمین شب و در همان لحظه قسمتی دیگر روز باشد، مفهوم شب قدر باتوجه به افقهای متعدد برای جاهای مختلف چگونه است؟ معمولاً این گونه جواب داده میشود که این شب در دور کره زمین حرکت میکند. در هر نقطه که خورشید غروب میکند و شب شروع میشود تا طلوع فجر یا طلوع خورشید که هر دو میتواند ملاک باشد، شب قدر میشود. همانطور که جلو میرود، آغاز و پایان را شامل میشود. مثلاً اگر امروز در اینجا فلان ساعت غروب شد و در آمریکا 8 یا 10 ساعت بعد غروب شد، شروع شب قدر آنجا از همان زمان است. منظور این است که در زمانی شب و روز به امر خداوند یک دور به گرد زمین تحقق پیدا میکنند، در آن قطعه برای آن زمان خاصیت تبارکی، مبارکی و برکت قرار دارد.
بین شیعه و سنی در شبهای قدر اختلاف هست یا هر دو مکتب به شبهای خاصی اعتقاد دارند؟ اختلاف هست. در خود شیعه و بین شیعه و سنی هم اختلاف است. این کار که دلیل عقلی ندارد تا با عقل و استدلال ثابت کنیم که این قطعه زمان قدر است. نقلی است که بیشتر به منابعی برمیگردد که شیعه و سنی دارند. ما بیشتر روایات خود را از ائمه(ع) میگیریم که از پیامبر(ص) گرفتند. اهل سنت هم از صحابه میگیرند که صحابه هم از پیامبر(ص) گرفتند. در زمان خودتان هم اگر در جلسهای نباشید و کسانی بخواهند از مباحث جلسه برای شما نقل کنند، میبینید اقوال مختلف است. حتی در زمانی که ثبت و ضبط میشود و صدا و تصویر موجود است. تا چه برسد به زمانی که همه سخنان شفاهی بود و سینه به سینه منتقل میشد. در زمان پیامبر(ص) حرفهایی از اینگونه را نمینوشتند و حتی عمر و دیگر خلفا مدتی نهی کردند که کسی بنویسد.
چرا؟
گفتند اینها را وارد قرآن میکنند و شاید دلیلهای دیگری داشتند. در صدر اسلام مقطعی داریم که چیزی نوشته نمیشد و سینه به سینه منتقل میشد. البته قرآن مستثناست. چون پیامبر(ص) کاتب وحی داشتند و خودشان و برخی از صحابه حفظ میکردند. این کار با قرآن شد و با روایات نشد. خیلی دلیل هست که این اختلافات بین ما طبیعی باشد. به خصوص منبع خبر برای کسانی که تفکرات مختلف و به کسانی عقیده داشتند، مهم بود. این اختلافات جریانی که الان میبینید، آن موقع هم بود و از افراد مختلف نقل میکردند. به همین دلیل دوگونه و حتی چندگونه روایات داریم. منتهی ما در علوم روایت، درایت و... خودمان که در حوزهها تحصیل میکنیم، ملاکها و راههایی داریم که روایات صحیح و صحیحتر را انتخاب کنیم. لذا ما به این نتیجه رسیدیم که طبق روایاتی که داریم، این شبها میتواند محتمل بیشتری برای شبقدر باشد و اهل سنت به شبهای دیگر رسیدند.
آیا آن مدتی که گفتید کتابت ممنوع شده بود، برای شیعه هم اتفاق افتاد؟ نه، برای شیعه ممنوع نشده بود. ولی چون حکومت این کار را نمیکرد، شیعه هم برای نوشتن در فشار بود. حتی در زمانی که کتابت بود و مثلاً امام صادق(ع) درس میگفتند و شاگردانش مینوشتند و بعدها نقل میکردند، یکنواخت نیست و متضاد است. در بعضی مسایل تقیه است. یعنی ائمه(ع) مطالبی را میگفتند، ولی چون اگر غیر از خواسته حکومت میگفتند، آن حرف اسباب زحمت میشد. بنابراین مشکلات فراوانی داریم که منظور اصلی روایات را بفهمیم. لذا علم سختی است.
فهمش برای ما سخت میشود. چون مطمئناً در حالت تقیه سخنانشان دو وجهی بود.
بله. در جاهایی که به اختلاف فرقهای برخورد میکند، واقعاً تقیه است. همین الان هم انواع تقیه را در نقلها میبینید. بعضیها میخواهند چیزهایی را بگویند و میبینند ممکن است به جاهایی بربخورد و آن را نمیگویند یا در پرده میگویند. آن موقعها این حالت بیشتر بود و الان آنگونه تعصب نیست. لذا یکی از مشکلات دینی همین است. البته دانشمندان زحمات زیادی کشیدند و روی تاریخ روایات کار و راویان موثق را از غیرموثق جدا و راه تشخیص حق را پیدا کردند. اهل نظر کم و بیش به واقعیتها نزدیک هستند.
رابطهای را که بین ولایت امیرالمومنین (ع) و شب قدر وجود دارد، چگونه توصیف میکنید؟
خودم یک بحث اساسی دارم که نظریه تفسیری خودم است. نمیدانم دیگران چنین چیزی را گفتند یا نه. فکر میکنـم و شواهدی هم دارم که شب قدر با این دعاها و روحیهای که عبّاد خداوند پیدا میکنند، شب قدر میشود یعنی این خود انسان است که قدرساز است. به بحثی که در مورد اختیار و سرنوشت مطرح کردید، مربوط میشود. اینکه شب قدر میگوییم، به خاطر این است که شرایطی به وجود بیاید تا خودمان را بسازیم. خودمان را که ساختیم، عامل سعادت، پیشرفت و فوز میشویم.از درون خودمان درمیآید.
یک تصور این است که خداوند چیزی را برای ما تقدیر میکندو آن برای ما پیش میآید. عیبی ندارد و در مواردی این گونه است. اما میتوان معنایی درست کرد که با الفاظ و مبانی ما و هم با اختیار انسان همخوانی داشته باشد و همه جوانب را ببیند و آن، این است که به خاطر شرایطی که از لحاظ روحی، زمانی و مکانی برای ما فراهم میشود، آن شب خود را اصلاح میکنیم و تبدیل به انسانی میشویم که خالی از عیب و با اراده و نشاط جدید برای سال آینده وارد صحنه میشود. پس تقدیر و برنامهریزی میشود، ولی در وجود خودمان است. یعنی نرمافزاری در وجود خودمان خلق میکنیم که در طول یکسال در زندگی ما کار میکند و اثر دارد. اگر با این تفسیر به شب قدر نگاه کنیم، شخصیتهایی مثل حضرت علی(ع) مصادیق بزرگ میشوند. چون ما تحت تأثیر ارشادات حضرت علی(ع) و انفاس قدسیة ایشان در زمانی که حضور داشتند و انسانها را تربیت میکردند، به سراغ شب قدر میرویم. یعنی ایشان در طول عمر خود کاری با انسانها میکردند که شب قدر میکند. همان کاری که از قرآن و جاهای دیگر انتظار داریم، حضرت علی(ع) برای پیروانشان خلق و انسانها را تربیت میکردند.
بنابراین میتوانیم در کانون مسأله قدر، تقدیر و سرنوشت، رهبری مثل علیابن ابیطالب(ع) را مجسّم کنیم که در پیرامون او انسانهای صالح خلق میشوند و وقتی خودشان نیستند، از انوار ایشان در روایات و نهجالبلاغه(ع) و تربیت و بعدها از طریق شاگردانشان به تدریج به ما میرسد، در زندگی انتخاب میکنیم و الگو قرار میدهیم که برای زندگی انسانها تقدیر کننده و سرنوشتساز است. اصولاً این روایات به ما شکل میدهد. در قرآن آمده است: «کل یعمل علی شاکله» عمل همه انسانها با شکلی که خودشان یا رهبران و معلمانشان برایشان درست کردند، تطبیق میکند. اگر این را معنا کنیم، حضرت علی(ع) یکی از کانونهای قدرساز است.
حتی یک شب؟ یک شب لازم نیست. قدر همیشگی ماست. وقتی محتوای شبقدر را میبینیم، با محتوای رسالت علی ابن ابیطالب(ع) تطبیق میکند.
زندگی مظلومانه حضرت علی(ع) بر همه ما روشن و واضح است. چه در 25 سال سکوتی که داشتند و چه حدود 5 سالی که بر مسند حکومت بودند، مظلومیت ایشان برای ما مشهود است. اگر تاریخ را ورق بزنیم، این مظلومیت را به وضوح میبینیم. ولی من میخواهم بدانم در 5 سال آخر، باتوجه به شرایطی که حاکم بود، مولا علی(ع) در چه شرایطی حکومت میکردند و چه سختیهایی را متحمل میشدند؟ از دید ما مسأله اینگونه است که پیامبر اکرم(ص) جامعه منظم مدینه را ساختند و عروج کردند و امت اسلامی یک جامعه منظم را با اصول مرتب در شرایط مناسب تحویل گرفتند. در چنین شرایط میراث خوار زیادی پیدا میشود. در همه انقلابها اینگونه است. آن وضع برای حضرت علی(ع) پیش آمد که مظلوم شدند. کاری را ایشان میبایست ادامه دهند، دیگران خواستند ادامه دهند و ایشان را منزوی کردند. فکر میکنم چند سالی که منزوی بودند، از لحاظ شخصی برایشان راحتتر بود. یعنی تا موقعی که مسؤولیت پذیرفت. موقعی سراغ حضرتعلی(ع) رفتند که به بنبست رسیدند. یعنی شرایط بهگونهای شد که مردم مصر، مکه، مدینه و جاهای دیگر بر خلیفه وقت شوریدند و آن شرایط برای آن خلیفه پیش آمد و به در خانه حضرت علی(ع) آمدند. ایشان اگرچه محق بودند، ولی میدیدند که چه اتفاقاتی میافتد! با شرایطی که درست شده بود و سالها از مبدا وحی فاصله گرفته بودند، ایشان میبایست از نو شروع میکردند. لذا یکی از اولین خطبهها که فکر میکنم خطبه شانزدهم باشد، تعبیری دارد و میفرماید: «قدعادت کهیئتها یوم بعث الله نبیکم» بار دیگر همانند روزگاری که خداوند، پیامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمایش واقع شدهاید.
یعنی به اول برگشتیم؟ بله، یعنی به نقطه صفر برگشت. آن همه مشکلاتی که پیامبر(ص) تحمل کرد و جامعه را آنگونه تحویل داد. یکی از خطبههای نهجالبلاغه اینگونه شروع میشود. ایشان با آن همه مشکلاتی که در اداره حکومت بود، شروع کرد. رقبای فراوانی خلق شده بود. از پیش معین شده و پیامبر(ص) به ایشان گفته بود و خود ایشان هم میدانستند که سه گروه قاسطین، ناکثین و مارقین علاوه بر مشکلات فراوان داخلی در مقابل ایشان صفبندی خواهند کرد. این گروهها سه جنگ بزرگ را بر ایشان تحمیل کردند که حقیقتاً دوره سختی برای علیابن ابیطالب(ع) بود. ایشان میخواست هم دوباره الگویی از جامعه اسلامی ارائه دهد و هم میبایست جنگهای داخلی کند. جنگهای خارجی برای حضرت علی(ع) مشکل نبود. ولی وقتی مسلمانان در مقابل هم قرار بگیرند، بسیار سخت است که میتوان از کلمات ایشان فهمید. فکر میکنم مظلومانهترین قطعه زندگی علیابن ابیطالب(ع) از مکه تا مدینه همین دورهای بود که در کوفه به صورت ظاهر خلیفه و حاکم بودند و این مسایل پیش میآمد. بعضیها تفسیر میکنند که عبارت «فزت برب الکعبه» به معنای راحتی است. یعنی راحت شدم. شاید معنایش همین باشد.
در جنگ جمل بسیار بر مولا علیابن ابیطالب(ع) سخت گذشته است. چون اقوالی را شنیدند و حتی بر جسد طلحه گریه کردند. کسانی که زمانی با هم همدوش بودند، الان چه اتفاقی افتاد که علی(ع) با چنین حالتی بر جسد ایشان گریه میکند؟! طلحه که شخصیت متشخّصی بود. همان سربازان عادی هم که کشته میشدند، بچه مسلمانانی بودند که از دو طرف کشته میشدند و همه اینها برای حضرت علی(ع) خون دل بود. همان خوارج که با آن خشونت و خشکی برخورد میکردند، حضرت علی(ع) کلماتی در مورد آنها دارد که نشان میدهد بسیار برایشان سخت گذشته است.
واقعاً چقدر سخت است و چقدر از صدر اسلام تا الان تکرار میشود که حقایق وارونه و یا از زاویه دیگری به آن نگاه میشود و این خود جنجال و هیاهو بپا میکند. جالب است که آن 5 سالی که علی(ع) در مسند حکومت بودند، اوج روایتها و اقوال مختلف بود وچه سختیهایی را متحمّل شدند. به خاطر اینکه خوارج کسانی بودند که بر پیشانیهای آنها جای مُهر بود و صبح و شب در حال عبادت بودند. مبارزه با این گروه از مبارزه با معاویه سختتر میشود. همینگونه است. یکی از مواردی که حضرت علی شکوه میکند، میفرماید: «الدهر انزلنی، ثّم انزلنی حتی قیل علی و معاویه» یعنی «دهر آن قدر مرا پایین آورد که باید با معاویه مقایسه شوم. من زمانی با کسانی مقایسه میشدم که در تاریخ اسلام افتخارات فراوانی داشتند و الان با ایشان مقایسه میشوم.» داستان این روایات جعلی که شما اشاره کردید، در دوره معاویه خیلی عجیب بود. یعنی یک فن و تکنولوژی شده بود که کسانی روایتی را جعل میکردند و جا میانداختند و جایزه میگرفتند که بیشتر در جهت مخالفت با حضرتعلی(ع) بود.
که بیشترین ضربه بر پیکر اسلام میخورد. بله، به مبانی و عقاید برمیخورد. یک وقت انسان میجنگد که یا شهید میشود یا نمیشود. ولی یک موقع میبیند معارف و مبانی آسیب میبیند، کسی مثل حضرت علی(ع) در این مسایل خیلی مشکل دارد.
ایام سوگواری امیرالمومنین را خدمت همه مسلمانان بخصوص صاحب عزای اصلی ایام، حضرت ولیعصر(عج) تسلیت میگوییم. میخواهیم از حداکثر توان خود در شبهای قدر استفاده کنیم. فکر میکنم بهترین کار همان است که معصومین انجام میدادند. اطلاع دارید که سنت ائمه معصومین در این شبها چه بود؟ هرکاری را که فکر میکنیم ارزشمند هستند، میتوانیم در شبقدر انجام دهیم. عبادت، مطالعه، امساک، تحقیق، حسن خلق، روابط دوستانه و ... میتواند از اعمال شب قدر باشد. در روایات داریم که پیامبر(ص) دهه آخر رمضان رختخواب خود را جمع میکردند و کنار میگذاشتند.
یعنی در آن دهه اعتکاف میکردند؟ بله، یا درباره ائمه(ع) میگویند وقتی شبهای قدر میآمد، زن و بچه را در عبادات شرکت میدادند. حتی میگویند روز بچهها را خواب میکردند که شب بتوانند بیدار بمانند یا غذاهایی میدادند که توان بیشتری داشته باشند. خودشان آماده میشدند که بهتر عبادت کنند. اگر میخواستند آن شب انفاق داشته باشند، مضاعف میکردند. خانههایی را شناسایی میکردند و به دوستان و خدمه خود دستور میدادند که به آن خانههای بروند و به امورشان رسیدگی کنند. انتخاب کار بهتر مخصوص شب قدر نیست. هرکاری را که در اسلام ارزش میدانیم، برای شب قدر خوب است. کسانی میتوانند قرآن مطالعه کنند. حتی کسانی برای کشور تحقیقات علمی میکنند.
مطمئناً منزلت دارد.
بله، برکت میآورد. آن حالت به انسان توان بیشتری میدهد. بنابراین فقط دنبال کار خوب نگردید که مخصوص این شب باشد. میتوان هرکار خوبی را انجام داد.
میتوان گفت، کارهایی را که باقیات الصالحات است و اثرات درازمدت دارد، از آن شب شروع کنیم؟ نمیخواهم بگویم حتماً در آن شب شروع کنید. اگر کسی شروع کرد، میتواند در آن شب ادامه دهد. این نشان از تقدیر است. یعنی اگر انسان توفیق پیدا کند که کار جدیدی را در آن شب شروع نماید، معلوم میشود که توفیق جدیدی از خداوند گرفت. اگر این گونه فکر کنید، معنایش این میشود که دارید از تقدیر الهی استفاده میکنید. به هر حال انتخاب اصلح در شرایط مختلف با راهنماییهایی که در مدارک داریم، باخود مکلّف است.
شاید بیشترین موفقیت ما در شبهای قدر این باشد که آن لحظه را برای خود به وجود آوردیم. اگر توصیهای به مردم دارید، بفرمایید. یکی از کارهای خوب اسلامی اجتماعات دینی است. وقتی به صورت انفرادی عبادت میکنیم، شاید حال عمیقتری پیدا کنیم که ارزش دارد. اما اینکه در اجتماع باشیم، حتی اگر آن حال به انسان دست ندهد، ولی ارزش حضور در اجتماع و کار دستهجمعی و ایجاد ارتباط با دیگران بسیار ارزشمند است. ممکن است نیازها و امکانات در سخنان مبادله شود که خیرات زیادی دارد. معمولاً این حالت در مسجد، در مواقعی که روحیات خدایی است، مشهود میشود و آثارش مضاعف میگردد. فکر میکنم بهتر است مردم از اجتماعات ماه مبارک رمضان، به خصوص شبهای مقدس قدر استفاده کنند و دعاها و عبادات دستجمعی داشته باشند. مخصوصاً اگر در اجتماع در کارهای خیر شرکت کنند، ثواب زیادی میبرند.
موضوع اصلی گفتو گوی ما درباره ارزش لیالی قدر بود که در این بین موضوعاتی دیگر هم به گفتو گو اضافه شد. لطفاً باز هم درباره منزلت و جایگاه شبقدر برای ما صحبت کنید.
خداوند با رحمت واسعهای که دارد و با محبتی که به مخلوقاتش دارد و انسان را به عنوان عالیترین موجود خلق کرده، از ما خواسته که راهی پیدا کنیم تا واقعیت وجودی خود را نقد و خود را به او نزدیکتر کنیم. تنها مخلوقی که میتواند به خداوند نزدیک شود، انسان است. حالات ربوبی پیدا میکند. راههای زیادی برای ما گذاشت و یکی از آن راهها عبادت است. خداوند عبادت را سطح وسیعی گرفته که همه زندگی ما را شامل میشود. اگر با قصد قربت و برای خدا و درست انجام دهیم، حتی کارهای روزمره ما عبادت است. علاوه بر اینها مقاطعی مثل ماه رمضان، شبهای قدر و روزها و شبهای دیگر را درنظر گرفته و به آنها ویژگی داده است. حدس میزنیم که این ویژگیها در ذات زمان نیست. زمان از چرخش منظومه مشخصی درست میشود. شاید حکمتی باشد که برای ما قابل کشف نیست. خاصیتی در زمانهای خاص قرار داده و آنها را به ما معرفی کرده تا خود را بهتر به خداوند نزدیک کنیم، به خصوص شبقدر که خداوند درباره آن میگوید «ما ادراک ما لیله القدر» این شب آن قدر بزرگ است که تو نمیتوانی درک کنی، یعنی از درک شما بالاتر است.
اگر مخاطبش پیغمبر(ص) باشد که این شب باید خیلی بزرگ باشد و اگر ما انسانها باشیم، باید این قدر عظمت داشته باشد که ما با فهم فعلی نمیتوانیم بفهمیم.
تعبیر دیگر قرآن «سلام» است. یعنی، با مبالغه میگوید برکت و خوبی است. نمیگوید سلامت در این شب است. میگوید خودش سلام است. یعنی برای انسان مجسم سلامت است.
نکته دیگری که در سوره قدر است، این است که ملائکه و روح در شب قدر نازل میشوند. ملائکه برای خیلی چیزها، منجمله برای آوردن قرآن نازل میشوند. روح خیلی مهم است. وقتی کلمه روح در قرآن آمد، از پیامبر(ص) پرسیدند: «روح چیست؟» پیامبر(ص) جواب نداد تا خداوند هدایتش کند و خداوند هم ماهیت روح را مشخص نکرد و فرمود: «روح من امر ربّی» یعنی موجود ویژهای است. بعضی میگویند از عالم امر است که عالم عجیب و غریبی در عرفان است و یا موجودی است که به امر خداوند کار میکند. آن شب روح و ملائکه همه چیز را پوشش میدهند. ما ارزش قدر را از آیات و روایات میفهمیم. قدرت نداریم که در تحلیل مادی روح را معنا کنیم. از این میفهمیم که رحمت بینظیر است.
جناب آقای هاشمی در سخنان به سوره قدر اشاره کردید. به این سوره که نگاه میکنیم، بعضی چیزها هست که برای انسان ایجاد سؤال میکند. مثلاً خیر من الف شهر از کثرت است، یا این عدد حقیقی است؟ سؤال دیگر اینکه منظور از «سلام هی حتی مطلع الفجر» یعنی چه؟ در مورد «خیر من الف شهر»، مفسران هر دو مطلب شما را آوردند. قرآن هم با تأمل هر دو مطلب را دارد. یعنی این «الف شهر» میتواند هم عدد برای هزار شب مشخص و هم میتواند به معنای کثرت باشد. در عرف ما هم هست که میگوییم هزاران و دهها هزار نفر.
این نوع کثرت گویی تقریباً در ادبیات همه ملل هست. هردو که با هم باشد، عیبی ندارد. اینکه گفتند هزار شب به خاطر این است که در شأن نزول این آیات میگویند؛ پیامبر(ص) خواب دیدند که قومی ـ بعدها مشخص شد که بنیامیه هستند ـ در منبر پیامبر(ص) رفت و آمد میکردند. پیامبر(ص) پس از بیداری متأثر شدند که آیه «وشجره الملعونه» نازل شد.
اگر امکان دارد خواب را توضیح دهید. پیامبر(ص) در رویای صادقهای دیدند که میمونها و حیوانات عجیب و غریبی در مسجد پیامبر(ص)، منبر ایشان را بازیچه قرار دادند. در قرآن هم آمد که خوابی را به تو نشان دادیم. تعبیر میکنند که «شجره ملعونه» است. وقتی دوران بنیامیه را نگاه میکنیم، متوجه میشویم که نزدیک هزار ماه است. بعضی از شأن نزولها گفتند: «بین این خواب و الف شهر ارتباط است. یعنی همان یک شب برای امت شما این قدر ارزش دارد و از این مسایل زیاد است و غصه نخور.» بعضیها گفتند: «یک مجاهد بنیاسرائیلی بود که هزار ماه لباس جهاد را از تن خود بیرون نیاورد و یا هزار ماه عبادت میکرد.» پیامبر (ص) گفتند: «کاش در امت من هم از این نوع انسانها پیدا میشدند.»
اینها شأن نزول نیست و من به عنوان مستند روی اینها حساب نمیکنم. ولی این حرف میتواند به ذهن نزدیک کند که هزار ماه میتواند عدد باشد. ولی ظاهرش کثرت است و میخواهد بگوید خیلی عظمت دارد.
درباره «سلام هی حتی مطلع الفجر» هم باید بگویم که ملائکه و روح برای امور شرّ به زمین نمیآیند. بلکه برای امور خیر میآیند. گرچه پایه امور شر هم در برنامه یکساله ریخته میشود. یعنی کسانی که در مسیر خیر نباشند، در مسیر شر میروند. اما رسالت فرشتگان این است که سعادت بشر را در این شب ترسیم کنند. چون سعادت میخواهند، خیر است. سلام به معنای سلامتی و سعادت و جزو بهترین شعارهای امتهای اسلامی است که برای امت ما هم درنظر گرفته شد.
برای طرف مقابل طلب آرامش میکنند. در این سلام معانی بسیاری از سلامتی، آرامش، سعادت و ... خوابیده است. یعنی همه برکات شب قدر در لفظ سلام است. مجموعهای از خیرات است. البته دو نوع معنا میکنند. بعضیها سلام را به قدر وصل میکنند و بعضیها هم میگویند: «این سلام تا مطلع فجر است.» در مقابل کسانی میگویند: «اینها نازل میشوند بکل امر سلام.» یعنی برای کارهای مفید، مثبت و مبارک میآید.
درباره سوره قدر فرمودید؛ ملائکه و روح در شب قدر من کل امر میآیند. اولاً بفرمایید برچه کسانی نازل میشوند؟ ثانیاً کارشان چیست که نازل میشوند؟ اول باید بگوییم که منظور از ملائکه چیست. در این کلمه دو بخش داریم. یک بخش اشخاص ملائکه مثل جبرئیل، میکائیل، عزرائیل و اسرافیل هستند.
آیا ممکن است منظور از روح، روحالامین باشد؟ روایتی میگوید آن نیست و منظور جبرئیل است. البته بعضیها میگویند میتواند روحالامین باشد. ملائکه بخشی از مخلوقات خداوند هستند و تفاوت آنها با انسانها این است که ملائکه فقط در جهت خیر حرکت میکنند و انسان اختیار دارد که راه کج هم برود. یعنی ملائکه راه کج نمیروند. عظمت انسان در این است که با اختیار به خداوند میرسد. یعنی انسان با مخلوقاتی که به طور طبیعی و یا از روی اجبار عبادت میکنند، خیلی فرق دارد. انسان انتخاب و مجاهدت میکند تا به خدا برسد. پس ملائکه بخشی از مخلوقات خداوند هستند. تعبیراتی در قرآن و روایات هست که از قوای طبیعی جهان و روابطی که در طبیعت حاکم است که مأموریت خود را انجام میدهند، در بندبند وجود موجود است و در سلولها به صورت رابطه هستند که قدرت بالایی دارند، تعبیر به ملائکه شدند.
یا همراه هر یک ملکی مأمور است. بله، ولی میتواند یک ملک طبیعی یا از نوع دیگر باشد. هر دو هم میتوانند باشند. بنابراین اینکه میگویند فرشتگان امروز نازل میشوند، شاید منظور قوای طبیعی باشد. البته میتواند به مخلوق مشخصی اشاره کند که به نظر من هر دو میباشد. پس ملائکه را اینگونه بشناسیم.
اما اینکه در شب قدر نازل میشوند، اگر اشاره به قرآن باشد که قرآن را میآورند، بر پیامبر(ص) نازل میشوند. ولی در قرآن عبارت «من کل امر» آمده است. حتی نوع جمله به گونهای است که به بعد هم اشاره میکند. یعنی در زمانی که پیامبر(ص) هم نیست، نازل میشوند. چون فعل مضارع است، ادامه دارد. بنابراین برای ما و هرکس که خود را در معرض این کار قرار میدهد، نازل میشوند. برای امور عمومی هم نازل میشوند. برای طراحی حرکت انسان در یک سال آینده و برنامههای نرمافزاری یک سال هم نازل میشوند. ممکن است خود قوا عمل کنند یا از طریق انسانهایی که ساخته و مرکز تقدیر میشوند، عمل کنند. یا حتی ممکن است مقدرات را تعبیر کنند. همه این فرضها هست. پس تأکید میکنم که مخاطب آنها فقط پیامبر(ص) نیستند، بلکه ایشان هم جزوی از کل هستند.
اینکه ما میگوییم ملائکه همیشه خدمت امام زمان(عج) نازل میشوند و ایشان امر را
تأیید میکنند، به چه صورت است؟ در روایات این هم هست. یعنی خداوند، امام زمان(عج) را در این زمان و قبلاً معصومین دیگر را ولی امر جهان قرار داد و مدیریت جهان را در بخش انسان به آنها داده است. طبعاً امام زمان (عج) محور کار است و ملائکه با آن نقطه هم سر و کار دارند. این نوع روایات قابل توجیه هستند.
جناب آقای هاشمی، در صحبتهای خویش، فرمودید: «از جهت ترتیب شب بیست و سوم مستندات بیشتری برای شب قدر دارد.» چرا شب بیست و سوم در میان علمای شیعه به عنوان شب قدر برجستهتر است؟ چرای آن را کسی نمیداند. از روایات میفهمیم که احتمال این شب از شبهای دیگر برای لیلهالقدر بیشتر است. از لحاظ عقلی و تحلیلی دلیلی ندارم.
اگر برای قرآن قایل به دو نوع نزول تدریجی و دفعی باشیم، کدام یک در شب قدر اتفاق افتاد؟ آیا میتوانیم بگوییم نزولش از شب قدر شروع شد و ادامه پیدا کرد؟ احتمال قویتر این است که نزول دفعی و یکباره در شب قدر بوده است. چون اگر بخواهیم بگوییم نزول تدریجی از شب قدر شروع شده است، با بعضی از مستندات مسلّم نمیسازد. مثلاً خیلی برای ما نزدیک به واقعیت است که شروع نزول آن در روز بعثت باشد.
سوره علق؟ بله، این سوره در 27 رجب نازل شده است. این احتمال از لحاظ تاریخی و روایات ما خیلی قوی است. لذا نمیتوانیم احتمال نزول تدریجی را مختص شب قدر بدانیم. ولی این را هم گفتهاند.
در همان بحث که این آیه را مطرح میکنند، میگویند شاید منظور این آیه و آیاتی که در سوره دخان و سوره بقره است، این است که شروع نزول تدریجی نیست. نزول دفعی و جملگی قرآن است. میگویند قرآن یکبار از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد و بعد بر قلب پیامبر(ص) نازل شد.
البته بعضیها میگویند بیت العمور همان قلب پیامبر(ص) است. علائم زیادی داریم که این احتمال را تأیید کند. قرآن یکباره نازل شد و پیامبر(ص) مجموعه را میدانست. منتهی بعدها تنظیم شد که آیات مناسب در هر حادثهای مطرح و وارد زندگی انسانها شود. اگر این گونه باشد، فکر میکنم احتمال قویتر این است که مجموعه قرآن یکباره در شب قدر نازل شده است.
این نزول به خاطر شب قدر بود یا عظمت شب قدر به خاطر نزول قرآن است؟
به خاطر عظمت شب قدر بود. گفتم که احتمالاً شب قدر از ازمنه قدیم به نوع دیگر بود. البته میتواند عظمت شب قدر به خاطر نزول قرآن باشد. یعنی وقتی قرآن نازل شد، معنای قدر محقق شد. چون در تعریف قدر گفتم که در این شب تقدیر و سرنوشت مشخص میشود و تأثیر قرآن هم در سرنوشت بشر بسیار بالاست. اصلاً محور حرکت ماست. هرچه داریم، به قرآن برمیگردد. لذا هر وقت که قرآن نازل شده باشد، معنای قدر برای آن لحظه مصداق پیدا میکند. پس میتوان گفت که به خاطر نزول قرآن شب قدر در اسلام تعبیه شده باشد و یا گفت که شب قدر به صورت مستقل ارزشمند است و قرآن هم در این شب نازل شده است. این را باید از روایات بفهمیم. از مواردی نیست که با استدلالات عقلی به آن برسیم، مگر اینکه با چنین تعبیراتی که گفتم، با مسأله برخورد کرد.
در ادامه بحث نزول قرآن، سؤال این است که نزول قرآن در شب قدر به چه معناست؟ یعنی قرآن بر ما نازل شد یا پیامبر اکرم(ص) و انسانها به آن حد میرسند؟ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به این قضیه اشاره کردهاند. اصل مسأله این است که واقعیت معارف قرآن در سطح بسیار بسیار بالایی است که از فهم و درک ما بالاتر نازل میشود. یعنی به این معنا که سطحش را پایین میآورند و با ادبیات خاص این مطالب بیشمار عالی را به انسانها عرضه میکنند. اینکه قرآن تأویلهایی دارد، تا حدودی به این امر برمیگردد. چون سطح اصلی و بطن قرآن خیلی بیش از آن مقداری است که الان از آن میفهمیم. نزول به این معنا یعنی سطح مطالب قرآن از صقع ربوبی تنازل پیدا میکند تا به صقع درک بشری برسد. حتی برای پیامبر(ص) که میخواهد دریافت کند، این گونه است.
صقع یعنی چه؟
یعنی عالم ربوبی تا عالم بشری. این نظریهای است که معمولاً عرفا بیشتر روی آن تکیه میکنند. ممکن است نزول به این معنا باشد. ممکن است عادی باشد. اینکه آسمان چیست؟ ما عادت کردیم که آسمان را بالای سر خود ببینیم. اینکه آسمان بالاتر از ماست، درست است. یعنی از لحاظ موقعیت و حقیقت عالم، پایینتر هستیم. جبرئیل قرآن را از آن مقام به پیامبر (ص) میدهد. پیامبر(ص) در این مورد واسطه است که میگیرد و به بشریت میدهد. بنابراین در هر صورت نزول است. البته خود پیامبر(ص) هم باید تکامل و ترقی داشته باشد تا ظرفیت دریافت وحی را داشته باشد. همه کس که نمیتوانند به صورت مستقیم حرف خدا و جبرئیل را بشنوند و یا چشمش به گونهای باشد که جبرئیل را ببیند. اینها احتیاج به تکامل انسان دارد. بنابراین در بحث نزول قرآن، هم تنزل و هم ارتفاع داریم. این از آن بحثهای عارفانه است که برای عرفا خیلی شیرین و معنادار است.
در بعضی از تفاسیر روایی آمده که منظور از نزول در شب قدر، وجود حضرت زهرا(س) یا امام زمان(عج) است. نظر شما چیست؟ این همان مصداق گویی است که در بحث قبلی گفتم. یعنی اگر منظور از ارزش شب قدر، قدر آفرینی و تأثیر در رشد و کمال انسان و انسان سازی باشد، هرکس که چنین نقشی داشته باشد، میتوانیم از آنها تعبیر به قدر کنیم. یعنی مصداق هستند. نه اینکه آن شب باشند، یعنی آنها نقش شب قدر را ایفا میکنند. حضرت زهرا(س) ام الائمه هستند و خیرات و برکات زیادی از طریق ایشان به امت اسلام رسید و حضرت امام زمان (عج) باید خارستان دنیا را گلستان کند. این از مواردی است که از شب قدر انتظار داریم. پس اینها مصداق روشن شب قدر هستند. به بقیه ائمه هم میتوانیم بگوییم.
آیا شناخت آنها شامل «ما ادراک ما لیله القدر» هم میشود؟ ما که آنها را شب قدر نمیدانیم، مصداقی از شب قدر میدانیم. البته شناخت ائمه(ع) آسان نیست. چون مقام آنها خیلی از ما بالاتر است. ما در مقابل آنها خیلی کوچکیم و اصلاً قابل مقایسه نیستیم. حتی علمای بزرگ ما خاک پای آنها نمیشوند.
جناب آقای هاشمی، شبهای فقدان مولا علیابن ابیطالب(ع) را پیش رو داریم. شما چه تصویری از خانه امیرالمومنین(ع) و نجف اشرف دارید؟ انصافاً فضای سنگینی است. حضرت علی(ع) گفتند: «فزت برب الکعبه» اما فضای پشت سر ایشان اندوهبار است. بعد از شهادت کوفه و خانه ایشان آن نور مقدس را ندارند. تأثر بیشتر این است که به خاطر نگرانی از تحرکات دشمنان، قبر ایشان هم معلوم نبود. در جایی دفن شده بود که کسی نداند. با این کار میفهمیم که چه شرایطی در آن فضا حاکم است. کسانی که تحت حمایت و در سایه حضرت علی(ع) بودند، تازه میفهمند که چه اتفاق مهمی با این شهادت افتاده است. فکر میکنم جزو تلخترین ایامی است که کوفه در آن زمان به خود دید. وضع خانه حضرت علی(ع) از وضع کوفه شدیدتر بود. چون شرایط سختی برای شیفتگان علی(ع) پیش آمده بود. از این نظر باید جزو تلخترین شبهای تاریخ باشد. ولی اگر آن شب برای شیعیان شب قدر بود، مشغول راز و نیاز با خدا بودند و دلشان را با دعا گرم میکردند.
«اگر فرض کنیم نسخه اجرایی خداوند برای رسول اکرم(ص) جمله «لیظهره علی الدّین کلّه» بود، این نسخه در زمان رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) و بقیه معصومین(ع) عملی نشده است. الان که در دوران غیبت هستیم هم این نسخه اجرایی نشده است.» این اتفاق باید در بهترین ظرف زمانی و مکانی بیفتد و فرض هم بر این است که مجری این نسخه هم باید از آن سلاله باشد. اگر توضیحی در این خصوص دارید، بفرمایید. البته علائم زیادی برای ظهور امام زمان(عج) در شب بیست و سوم داریم. آیه «لیظهره علی الدّین کلّه» در زمان خود پیامبر(ص) شروع شد. در خود مدینه پیروان ادیان دیگر هم بودند که دین اسلام آنها را تحت الشعاع قرار داد که خیلیها مسلمان شدند. در اطراف مدینه تا شعاع زیاد و حتی تا نزدیک روم این حالت بود. کل جزیره العرب تحت تعالیم اسلام قرار گرفت. اما بحث بر سر این است که وقتی «علی الدّین کلّه» میگوییم، باید خیلی بیش از اینها باشد که اتفاق نیفتاده. اسلام بعدها در زمان خلفا توسعه پیدا کرد و شعاعش به اروپا، آفریقا و عمق آسیا تا قفقاز رسید و به تدریج توسعه پیدا کرد و در زمان هارون به جایی رسیده بود که وقتی او دعای باران میخواند و باران نمیبارید، به ابرها میگفت: «هرجا بباری، در دولت من میباری» ولی این معنای درست کلمه ظهور نیست. منظور از ظهور در این آیه این است که مردم اسلام را هضم کنند و این دین حاکم واقعی شود. الان در بین ما هم اینگونه نیست. در جامعه اهل تشیع هم نمیتوانیم بگوییم اسلام واقعی حاکم است. ولی به طور نسبی حاکم است. انتظاری که ما داریم، این است که در زمان امام زمان(عج) این وعده الهی محقق شود و یک پرچم، یک قانون و یک دولت بدون مرز بر دنیا حاکم خواهد شد و موعودی که انتظارش را داریم، چنین مصداقی است و شاید در زمان غیر از حکومت امام زمان(عج) چنین اتفاقی بیفتد، ولی آنکه مستقر میماند، از زمان امام زمان(عج) به بعد است.
دنیا هم به این سمت میرود. شاید برداشتن مرزها در اروپا و حرکت جهان به سوی جهانی شدن در این مسیر باشد و نوید چنین روزگاری را میدهد. درست است؟
این مسأله ربطی به اسلام ندارد و آنها بانی کوچک شدن دنیا هستند. اما آنچه ما فکر میکنیم، این است که کار آنها میتواند مقدمهای برای پذیرش حقانیت اسلام باشد. واقعاً اسلام مکتب جامعی است و تا به حال این موقعیت پیش نیامده که مباحثه عمیقی بین صاحبنظران ادیان بشود تا یک دین را انتخاب کنند. من اینگونه میبینم که ظرفیت اسلام میتواند همه را قانع کند. نقاط مثبت همه ادیان را به علاوه نقاط مثبت اختصاصی خود دارد. البته زمان این را ما نمیتوانیم تعیین کنیم. باید خداوند روزی محقق کند. آن زمان براساس آثار شیعه و اهل سنت و حتی آثار عهدین، موجود مقدسی این کار را انجام میدهد. آنها خیال میکنند حضرت عیسی است و ما فکر میکنیم امام زمان(عج) است.
اهل سنت اعتقاد دارند که امام زمان از سلاله پاک علی(ع) است؟ نوعی میگویند. ما شیعیان شخص میگوییم. اهل سنت میگویند شخصیتی از این نسل میآید و شخص خاصی را قبول ندارند. آنها میگویند مهدی نوعی است.
یعنی اسم برای آنها مشخص است؟ بله در اسناد آنها «مهدی» آمده است. نمیتوانند منکر روایات از این نوع شوند. منجی نوعی و مهدی نوعی میگویند.
اگر فرض کنیم که در این ماه مبارک امام زمان ظهور میکند، این فرض هم گناه نیست. چون در دعای عهد میگوییم.«انهم یرون بعیدا و نراه قریبا» یعنی ما آن را نزدیک میدانیم. اگر در لیالی قدر امسال صیحه آسمانی زده شود، رابطه امام زمان(عج) را با شب قدر چگونه توصیف میکنید؟ منظور از «نراه قریبا» قیامت است. با تأویلی در دعای عهد آوردهاند. اما روشن است که منظورش قیامت است. قیامت هم که نمیدانیم کی میباشد و اگر الان باشد، خیلی برای ما خطرناک است. چون باید آماده شویم. هیچکس نمیتواند ادعا کند که امام زمان(عج) الان میآید یا نمیآید. بنا نیست کسی بداند. کسانی که این حرفها را میزنند، فکر میکنم دینفروشی میکنند. کذب الوقّاتون.
اصلاً مذمت شد که کسانی وقت تعیین کنند. ما مأموریم که اگر کسی وقت تعیین کرد، بگوییم دروغ میگوید.
اینکه گفتند صیحه ظهور از شب بیست و سوم شنیده میشود، به چه معنایی است؟ این هم یک روایت است. نمیتوانیم روی این روایات حساب جدّی باز کنیم.
فکر میکنید الان آمادهایم؟
اگر تدبیر خداوند باشد که امام زمان(عج) در زمان ما بیاید، چرا نباشیم؟ مردم ایران از شهادت استقبال و این همه مصیبت را در راه خدا تحمّل کردند. چه کسی بیشتر از این مردم استحقاق دارد در رکاب امام زمان(عج) باشد؟ ممکن است عیبهایی داشته باشیم که ایشان اصلاح میکنند. ما تابع و تسلیم خواهیم بود. مردم ما اینگونه هستند. همه ما به عنوان سرباز ایشان کار میکنیم. اگر تقدیر الهی این باشد که ایشان در زمان ما بیایند، درب بزرگ سعادت برای بشریت باز میشود.
جناب آقای هاشمی در تاریخ زندگی شما فرماندهی 8 سال دفاع مقدس از افتخارات بی بدیل است و مطمئناً 8 رمضان را در جنگ و یا در حالت فرماندهی جنگ گذراندید. اگر خاطرهای در رابطه با جنگ، ماه رمضان و لیالی قدر دارید بفرمایید. ماه رمضان با توجه به روحیاتی که به انسان دست میدهد، اوج عرفانی جبههایها بود. من هم گاهی موفق میشدم که در چنین شرایطی باشم. یکی از خاطراتی که الان به یادم آمد، این است که در یکی از قرارگاهها، نزدیک یکی از عملیاتهای سخت که نزدیک شبقدر ـ ونمیدانم کدام شب ـ بود، برنامه دعا گذاشتیم. هرکسی قرآن، شعر و دعا میخواند. یکی از کسانی که صحبت کرد، خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. او گفت: «خدایا این جمعیتی که میخواهند به میدان بروند، کسانی هستند که در این زمان فقط از دین تو دفاع میکنند. اگر در این زمان که دشمنان این همه امکانات دارند و ما دست خالی در این میدانهای پرخطر مین و انبوه گلولهها میرویم، با اتکای به تو و به خاطر توست. فکر نمیکنیم راضی باشی که این جمعیت پیروز نشود و شکست بخورد. نگذار این حرکتی که برای حمایت تو در این زمان تاریک شروع شده، متوقف شود. ما را یاری کن تا در راه تو و اهدافی که فقط به خاطر تو جان میدهیم، پیروز باشیم.» وقتی گفت: «این جمعیت جان خود را برای تو میدهد» در آن جلسه تکان خوردم.
یاد یکی از کلمات پیامبر(ص) افتاده بودم که فرموده بودند: «اگر این اصحاب شکست بخورند، چه چیزی برای دین ما باقی میماند؟ این هستی و موجودی ماست.» البته موجودی ما مثل زمان پیامبر(ص) نبود، ولی از لحاظ شرایط مکانی، در جبهه بودیم. کسانی بودند که با تمام وجودشان آمده بودند. جلسه باروحی بود و فکر میکنم دعایش مستجاب شد و موفقیت خوبی در آن عملیات به دست آوردیم. گرچه عامل اصلی آن پیروزیها اخلاص وارده مقدس رزمندگان بود.