کد خبر: ۱۰۹۵۴
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۸۴ - ۱۱:۵۹
ایرادهایی که به احمدی نژاد وارد نیست

«مردان امنیت» از خاتمی تا احمدی نژاد

آفتاب‌‌نیوز : پیشاپیش لازم می دانم که یادآور شوم که نتیجه ی این مطلب این نیست که آقای احمدی نژاد با آقای خاتمی یا دیگر روسای جمهور فرقی ندارد یا به اصطلاح همه سر وته یک کرباس اند. چنین تحلیلی به گمان من (با حسن تعبیر) ساده سازانه و آسان طلبانه است و گرهی از مشکلات نظری نمی گشاید. ضمن اینکه از یاد نمی بریم همین جند هفته پیش آقایان احمدی نژاد، خاتمی، میرحسین موسوی، رفسنجانی در حضور مقامات عالی نظام برای فکّ پلمب از تأسیسات هسته ای و ادامۀ غنی سازی تصمیم گرفتند. خبری که بسیاری از اصلاح طلبان زیر سبیلی رد کردند بخصوص آن ها که سال هاست تبلیغ می کنند آقای میرحسین موسوی (رییس فرهنگستان هنر ایران) قهر کرده و در جلسات مجمع تشخیص مصلحت هم شرکت نمی کند. 

1. بی تجربگی مدیریتی و ناشناخته بودن وزراء اولین انتقادی است که از همه سو به کابینه وارد می شود. کسانی که روزهای پس از معرفی کابینه ی آقای خاتمی در سال 1376 را به یاد دارند، احتمالاً یادشان می آید که همه ی اصلاح طلبان بزرگترین ایرادشان به کابینه این بود که این وزراء همان ها هستند که بیست سال گذشته همه ی کارها را در دست داشته اند. آن ها نوشتند "سالی که نکوست از بهارش پیداست" و برای اولین بار مطبوعات "خودی" از اصطلاح "کاست حکومتی" استفاده کردند و نوشتند این وزرا از میان کاست 200 نفره ای انتخاب شده اند که پس از انقلاب مناصب را در دست داشته اند. منتقدان امروزین بی تجربگی آن روزها شعار "جوانگرایی" و "روی کار آمدن نیروهای کمتر شناخته شده و وفادار به انقلاب" را می دادند. 

ثانیاً اگر از وزرایی که سرقفلی همه ی کابینه های بعد از انقلاب بوده اند صرف نطر کنیم، مقایسۀ بعضی موارد خاص آموزنده است. یکی از وزارتخانه هایی که پس از دوم خرداد در انتظار اصلاحات پرپر می زد وزارت مسکن و شهرسازی بود. بخصوص که وزیر پیشین آن آقای آخوندی داماد آقای ناطق نوری کاندیدای شکست خورده  رییس جمهوری) بود و همه ی کارکنان وزارتخانه فکر می کردند چه گلستانی می شود دوران اصلاحات. آقای عبدالعلی زاده (با سابقه ی استانداری) کاری کرد که در همان هفته ی اول همه گفتند صد رحمت به همان کفن دزد اولی. بخشنامه های صادر شده از جانب وزیر محترم به عنوان جوک دست به دست و بر روی فاکس ها می چرخید. بعدها کار بی کفایتی این وزیر به استیضاح هم کشید و با زد و بندی اصلاح طلبانه در مجلس توانست تا پایان کار طاقت بیاورد. کاش منتقدان امروزی به شرح مذاکرات مجلس در آن جلسه استیضاح مراجعه کنند. 

آقای مظفر وزیر آموزش و پرورش دوره ی اول آقای خاتمی حتما نمونه ی خوبی از تجربه و کاردانی است؟ اگر ایشان را هم وزیر "بفرموده" ی جناح راست بدانیم، دومین وزیر آموزش و پرورش آقای حاجی مثال بهتری است؟ مگر نه اینکه تمام هنر ایشان در سازماندهی ستاد انتخاباتی آقای خاتمی در سال 1376 بوده است؟ جالب اینکه تا پایان عمر وزارت آقای حاجی هیچ یک از اعضای کابینه، مجلسیان و حتی زیردستان ایشان در وزارتخانه آقای حاجی را جدی نگرفتند و مشکلاتشان را از طریق آقای خاتمی و دفتر ایشان حل می کردند.

 قدرت و کفایت وزرا در ایران در رابطه شان با مراتب فوقانی قدرت تعریف می شود. به همین دلیل است که آقای زنگنه که در جلسه ی مجمع تشخیص مصلحت به نفع لایحۀ آقای خاتمی رای نداده می تواند از موضع بالا از حیف و میل های وزارت نفت دفاع کند یا آقای خاتمی مجبور می شود برای رسیدگی به وضعیت زندانیان آقای شریعتمداری وزیر بازرگانی اش را مأمور کند که سابقاً معاون وزارت اطلاعات بوده و معتمد طرف مقابل است ودر واقع از وزیر اطلاعات آقای خاتمی وزیر اطلاعات تر است. 

پرسش جدی تر این است که تجربه و سابقه ی مدیریتی کلان وزرای پیشین چه گرهی از کار فروبسته ی کشور گشود؟ در "دورۀ 16 ساله اصلاحات" (به قول آقای قوچانی) کدام طرح بنیادین نو برای ساماندهی مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور به کف با کفایت این مدیرانِ با کفایت اجرا شدکه با تورم افسار گسیخته، کشاورزی از هم پاشیده، صنعت ویران شده، نظام مالیاتی قرون وسطایی و فقر و فحشا مقابله کند؟ افسوس که سنِّ بسیاری از روزنامه نگاران کنونی قد نمی دهد که به یاد بیاورند همان سابقه ی مدیریتی آقای معتمدی وزیر ارتباطات است که سبب شده ایشان در مسائل شنود و فیلترینگ غلام حلقه به گوش باشد زیرا می داند که به اشاره ای می توانند پرونده های مالی مدیریت ایشان در سازمان پژوهش های علمی و صنعتی را زنده کنند. دراین صورت بی تجربگی وزیر کنونی جندان غبطه خوردن ندارد. 

2. امنیتی و نظامی بودن انتقاد بعدی به کابینه ی کنونی است. در همانروزهای اولیه پس از انتخابات با مراجعه به سایت اینترنتی هیئت دولت و مرور زندگینامه ی وزیران آقای خاتمی (که متاسفانه دیگر در دست نیست) دیدم شش وزیر از مجموعه ی هیئت دولت خدمت در رده های بالای سپاه را در سوابق خود دارند. مگر آقای حجاریان "مغز متفکر اصلاحات" اطلاعاتی نبود؟ امیدوارم کسی یادش نرفته باشد که پس از معرفی آقای شریعتمداری (معاون سابق وزارت اطلاعات) با مدرک دیپلم به وزارت بازرگانی همه گفتند این پست به پاس نقشِ "جمعیت حمایت از ارزش ها " و نیروهای اطلاعاتی وابسته به آن ها در جلوگیری ازتقلب در انتخابات دوم خرداد به ایشان واگذار شده است. چرا چنین حقی را برای آقای احمدی نژاد قائل نباشیم؟ چرا انتصاب آقای فرهاد رهبر با سابقۀ معاونت وزارت اطلاعات (با شهرت بجا یا نابجا در مبارزه با پول شویی) در سمت معاونت رییس جمهوری نشان امنیتی شدن اقتصاد است ولی وزیر بازرگانی شدن آقای شریعتمداری نیست؟ چرا مثلاً انتصاب آقای علی اصغر خدایاری از وزارت اطلاعات به معاونت دانشگاه تهران در زمان آقای خاتمی امنیتی شدن فضای دانشگاه نبود؟ 

پس بحث به اینجا می رسد که سپاهی و اطلاعاتی بودن بد و خوب دارد و هرکس بد و خوبش را طرفدارانِ خودش می داند. 

یادمان نرود که در میان این دعواها ادعاهای آقای دری نجف آبادی در خاطراتش که آقای خاتمی گفته بود آقای کاظمی (متهم قتل های زنجیره ای) از خودمان است یکسره فراموش شد. یعنی که بعضی خوب ها هم ممکن است بد بشوند. 

کسانی که دم از فاشیستی شدن حکومت می زنند باید ریشه های نظری تحلیل خود را نشان دهند و بگویند چه تغییر بنیادین در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه رخ داده است و از چه زمانی؟ 

3. انتقاد بعدی این است که کابینه می خواهد پول نفت را سر سفرۀ مردم بیاورد و به فرمودۀ آقای رمضان زاده سخنگوی دولت سابق این کار خیانت است. کسی نیست بپرسد چرخ این مملکت تا کنون چگونه می چرخیده است؟ با تولیدات صنعتی و کشاورزی؟ درآمد جهانگردی؟ مالیات سفت و سخت از صاحبان درآمدهای کلان؟ سخنگوی محترم یادشان رفته همین دوسال پیش با چه خفت و خواری دولت اجازه گرفت تا در دقیقۀ 90 عیدی کارمندان را از حساب ذخیرۀ ارزی پرداخت کند؟ لابد می گویند بخش هایی از پول نفت صرف تأسیسات زیربنایی شد. انشاءالله یادمان نرفته که یک قلم سد پانزده خرداد چند میلیارد برای ملّت خرج برداشت و سرانجام معلوم شد که سد قابل استفاده نیست.

یک نکتۀ مهم تر نیز در اینجا وجود دارد. آنچه از زبان آقای احمدی نژاد و یارانش می شنویم جلوگیری از حیف و میل پول نفت و انحصار آن است.امری که روابط عمومی وزارت نفت در عرض پنج دقیقه تکذیب کرد. من شخصاً ذره ای اعتقاد ندارم که آقای احمدی نژاد (حتی اگر بخواهد) قادر باشد پول نفت را از حلقوم نفت خواران بیرون بکشد، اما همۀ آن ها که ادعای اصلاح طلبی می کنند باید در برابر این ادعای احمدی نژاد موضع بگیرند. اصلاح طلبی به گمان من تلاش برای بازتوزیع قدرت و ثروت است و نفت منبع اصلی ثروت در کشور ماست. روزنامه ای که ادعای حرفه ای بودن دارد باید یادش باشد که روزنامه نگاران حرفه ای دست راستی بودند که واترگیت را ساختند. حرفه ای بودن الان به این معناست که یقۀ رییس جمهور را بگیریم و قولی که داده را لحظه به لحظه به رخش بکشیم که پس چه شد؟ پول نفت کجا می رفت که حالا نمی رود وعوضش کجا خرج می شود؟ آن شرکت های دولتی و شبه دولتی که می گفتید در دوبی و جاهای دیگر تأسیس شده و پول ملت را بالا می کشد کجا هستند و سرنوشتشان چه شد؟ 

4. ایراد بعدی حداکثری بودن دولت آقای احمدی نژاد در مقابل ارشادی بودن دولت های شانزدۀ سال اصلاحات است. آقای قوچانی می فرمایند " وزيران خاتمى و هاشمى در مجموع (بدون در نظر گرفتن استثنائاتى چند) سعى مى كردند حداقل وظايفى را كه به عنوان دولت برعهده داشتند انجام دهند و از گسترش مسئوليت هاى خود به عنوان تنها نهاد فعال در حوزه تعريف شده براى ايشان پرهيز كنند. دولت از نگاه عمده اين وزيران به تدريج از نهادى «جامع» به نهادى «ناظر» تبديل مى شد به گونه اى كه سيد عطاالله مهاجرانى وزير اول دولت خاتمى در همان آغاز اعلام كرد كه ترجيح مى دهد وزارتخانه خود را وزارت «فرهنگ» بنامد تا «ارشاد». همين روش كم و بيش در وزارتخانه هاى ديگر (به خصوص وزارتخانه هاى اقتصادى) نيز ادامه داشت. كاستن از حجم «دولت» و افزايش حضور «جامعه» دست كم آرمان كابينه هاى حداقلى خاتمى و هاشمى بود." (شرق 24 مرداد، بازچاپ در خبرنامه گویا) از قضا جالب است که به خصوص به وزارت خانه های اقتصادی توجه کنیم که سیاست های تعدیل ساختاری را در این شانزده سال هدایت کردند و حاصلش به خاک سیاه نشستن تهیدستان بود. همان هایی که به تحلیل آقای قوچانی و دوستانشان رأیشان را به آقای احمدی نژاد دادند. آنچه آقای قوچانی "حضور جامعه" می نامد چوب حراج زدن به اموال ملت در قالب خصوصی سازی بود. حضور دولت به نفع شرکت های دولتی و نیمه دولتی و آقازاده ها کمرنگ شد. روزنامه نگار حرفه ای کسانی بودند که نشستند و جان کندند و تحقیق کردند تا ببینند چه بر سر اقتصاد کشور می آید و هنوز تاوان مقاله های اقتصادیشان را می دهند. آمار دقیق کسانی که در 16 سالۀ اصلاحات مجوز نشر ، موسسۀ فرهنگی و مانند آن از وزارت ارشاد گرفتند موجود است. به اِندِ روزنامه نگاران حرفه ای کشور پیشنهاد می کنم بروند تحقیق کنند چه درصدی از این "حضور جامعه" مربوط به مدیرانِ سابق و لاحق ارشاد و آقازاده هاست. 

من نمی فهمم مشکل منتقدانِ آقای مسعود سلطان پور مدیر عامل " شركت مهندسى و ساخت تاسيسات دريايى ايران" چیست؟ ایشان جانشین فرزند آقای رفسنجانی شده است و به نوشتۀ روزنامۀ شرق(1 شهریور، بازچاپ خبرنامه گویا) " اگرچه در رده مديران ارشد نفتى ايران است و قراردادهاى ميلياردى امضا و اجرا مى كند، اما ظاهرى همچون ديگر اعضاى گروه انصار حزب الله دارد، محاسن انبوه با پيراهنى گاه روى شلوار. او به خوبى انگليسى حرف مى زند اما معمولاً كت و شلوار نمى پوشد." کدام یک از این موارد را باید بد بدانیم: مدیر ارشد نفتی بودن؟ قرارداد میلیاردی امضاء و اجرا کردن؟ ظاهری چون اعضای انصار داشتن؟ پیراهن روی شلوار؟ به خوبی انگلیسی حرف زدن ؟کت و شلوار نپوشیدن؟ 

این یادداشت قصد مقایسۀ دولت های سابق با دولت کنونی را ندارد. هر دولتی را باید با برنامۀ خودش ودر زمانۀ خودش سنجید. پیشتر طرحی برای سنجش "دولت اصلاحات" ارائه کرده بودم که بیشتر در قالب یک طرح پژوهشی بود. در مورد دولت آقای احمدی نژاد فعلاً فقط می توان در بارۀ فرایند انتخاب شدن ایشان سخن گفت و مشروعیت این فرایند را با فرایندهای منجر به انتخاب روسای جمهور قبلی مقایسه کرد. شکی نیست که سه گزینۀ آقای احمدی نژاد برای وزارتخانه های کشور، اطلاعات و ارشاد خیلی ها را به حق نگران کرده است. اما بد نیست به ارزیابی آقای عطریانفر سیاستگذار روزنامۀ شرق و فرمانده اسبق حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی نیز توجه کنیم. ایشان در مصاحبه با ایسنا (23 مرداد) می فرمایند 


" آقاي پورمحمدي در گذشته در سطح معاونت وزير خدمت مي‌كردند و تنها سابقه‌ي مديريتي ايشان معاونت وزارت اطلاعات بوده و نگاهشان نگاه امنيتي است اما از اين بابت كه در گذشته معاونت خارجي وزارت اطلاعات را عهده‌دار بودند، نگاهشان از نگاه‌هاي بسته امنيتي كمي بازتر است اما ايشان به عنوان يك شخصيت اطلاعاتي و امنيتي در حوزه‌ي اصحاب سياست بررسي مي‌شوند. وي گفت: اين در حالي است كه جايگاه وزارت كشور يك جايگاه كاملا سياسي است و اميدواريم نگاه امنيتي بر وزارت كشور حاكم نشود. [...] آقاي صفارهرندي در كيهان به عنوان مسوول ارشد فعاليت مي‌كردند و در حوزه‌ي فرهنگ قلم مي‌زدند و محيطي به نام وزارت ارشاد را خوب مي‌شناسند ولي نگاه اصحاب فرهنگ به پديده‌اي به نام روزنامه‌ي كيهان و با جهت‌گيري‌هاي خاصي كه در گذشته داشته، اين نگراني را به وجود مي‌آورد كه مبادا وزارت ارشاد در سياست‌هاي نظارتي، هدايتي و حمايتي از سياست‌هاي فرهنگي روزنامه‌ي كيهان تبعيت كند و اين از نقاط پردغدغه و پرترديد است و اميدواريم ايشان در مديريت جديد، جهت‌گيري‌هايي متفاوت از مديريتي كه در روزنامه‌ي كيهان داشتند را در پيش گيرند. [... آقای متکی] در گذشته معاون وزير بودند و وزارت امور خارجه را خوب مي‌شناسند اما به نظر مي‌رسد مي‌توانستند مديريت گذشته را ادامه دهند؛ چرا كه سياست خارجي كشور جاي ديگر تعيين مي‌شود و دستگاه ديپلماسي، وزارت امور خارجه است و در واقع اين وزارتخانه كارگزار سياست خارجي ماست.[... آقای محسنی اژه ای] وزارت اطلاعات را خوب مي‌شناسد و در گذشته هم همكاري داشته است و چهره‌اي است كه وزارت اطلاعات و مديريت‌هاي زير بخش آن مي‌توانند با ايشان همكاري داشته باشند. آقاي اژه‌اي هم نسبت به اين وزارتخانه شناخت كافي دارد و با توجه به تحولاتي كه در دوره‌ي آقاي خاتمي رخ داد، آقاي محسني اژه‌اي همان سياست‌هاي دوره‌ي آقاي خاتمي را بتوانند دنبال كنند؛ هرچند كه ممكن است تفاوت‌هاي مديريتي وجود داشته باشد كه در جاي خود قابل قبول است. 

آیا پیر روزنامۀ شرق در خشت خام آن می بیند که جوان های حرفه ای در آینه نمی بینند؟ آینده نشان خواهد داد .
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۱۴:۲۹ - ۱۳۸۴/۰۶/۰۸
0
0
اگرچه مطلب بسيار سطحي نگاشته شده؛ اما جاي تامل دارد. البته به نويسنده متذكر شويد كه اقاي قوچاني هنوز تجربه بالايي در درك تعاملات سياسي نداشته و بسيار جوان هستند. ايشان تنها از قلم رسايي برخوردارند و به استناد همين قلم رسا تاريخ را كنار هم مي چسبانند.
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین