آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه خراسان در یادداشتی به قلم حمیدرضا ناسخ با عنوان “جنایت سعادتآباد و چند سوال از فرمانده نیروی انتظامی” نوشت:
متاسفانه حوادثی مانند قتل و جنایت هراز چند گاه در گوشه و کنار کشور ما رخ میدهد و رسانهها نیز با اینگونه حوادث بیگانه نیستند و در حد لزوم به آنها پرداختهاند اما پیگیری رسانهها در مورد جنایت سعادتآباد که فرمانده محترم نیروی انتظامی در حاشیه همایش «فناوری اطلاعات و ارتباط، نظم و امنیت اجتماعی» نسبت به آن واکنش نشان داده و گفته بود، دلیل پیگیری این موضوع را از طریق رسانهها نمیفهمم و پیچیدگی جنایت سعادتآباد چیست که این قدر از سوی رسانهها پیگیری میشود، خود میتواند دلایل متعدد داشته باشد و بیانگر این نکته باشد که این پیگیری رسانهای به هیچوجه در راستای تضعیف نیروی انتظامی که با تمام توان خود در خدمت امنیت و آسایش جامعه است، نمیباشد بلکه علت توجه رسانهها به این جنایت هولناک که در انظار مردم و پلیس رخ داد به دلایلی برمیگردد که عبارتند از:
۱ – رسانهها، زبان گویای مردم هستند که از طریق آنها مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی بیان میشود و پیگیری و اطلاعرسانی دقیق و بدون شائبه رسانهها از خواستههای افکار عمومی است که باید بدان توجه شود و به برخی سوالهای مردم که از طریق رسانهها ممکن است مطرح گردد پاسخ داده شود.
۲ – جنایت سعادتآباد از این منظر که در حضور مردم و پلیس رخ داده است موجب تهییج افکار عمومی و طرح برخی شبهات و سوالها از جانب آنها شده است. این حادثه از دید مردم تنها قتل یک شخص و خشونت شخص دیگر نیست. سوال مردم و پیگیری رسانهای به این دلیل است که شاید آنها شاهد مرگ تدریجی اخلاق در جامعهای هستند که منادی اخلاق بوده و هست. مردم در این جنایت شاهد فردگرایی کشنده بودند، بهگونهای که ضارب با خشونت تمام، کارگردانی صحنه را به دلخواه خود به دست میگیرد و مردمی که همواره به یاری هم میشتابند نظارهگر صحنه بودند و در نقش تماشاچی یک نمایش خونین خیابانی ظاهر شدند و نقش پلیس نیز در این صحنه تا حد یک تماشاچی تنزل پیدا کرده بود. بنابراین در صورتی که ما معتقد به خداحافظی اخلاق در جامعه هستیم نباید نسبت به چنین جنایتی نه توجه مردمی داشته باشیم و نه پیگیری رسانهای.
۳ – جناب آقای احمدی مقدم! خشونت هنوز هم در جامعه ما تقبیح میشود. آیا خشونت در چنین جامعهای به یک موضوع معمولی و متعارف تبدیل شده است که کسی نسبت به آن بیتفاوت باشد.
۴ – توجه مردمی و رسانهای به این جنایت نه از این منظر است که پلیس یا دستگاه قضایی در چنین حوادثی مقصرند، بلکه از آن نظر است که چنین خشونتهایی را نباید تنها قتل یک شخص تلقی کرد و تعلل مامور پلیس و یا بیتفاوتی مردم حاضر در صحنه را از عوامل آن دانست. بلکه مراد ذکر این نکته است که در کنار فعالیتهای پلیس و دستگاه قضایی، متولیان فرهنگی جامعه نیز به ریشههای چنین حوادثی پرداخته و در راستای درمان آن برآیند.
۵ – هم فرمانده ناجا و هم رئیس قوه قضاییه به نوعی نسبت به بیطرفی مردم در صحنه جنایت سعادتآباد واکنش نشان دادند، جناب سردار احمدیمقدم! شما گفته بودید که چرا ۳۰۰ – ۴۰۰ نفری که در صحنه حاضر بودند وارد عمل نشده و هیچ اقدامی نکردند، رئیس قوه قضاییه هم در جلسه روز یکشنبه مسئولان عالی قضایی به مردم توصیه کرد در چنین حوادثی بیطرف و ناظر نباشند و وظیفه شرعی خود را در زمینه دخالت در جلوگیری از برخی حوادث انجام دهند. سوال این است آیا در صحنهای که مامور پلیس حضور دارد و به قول شما در حال مذاکره برای خلع سلاح و دستگیری ضارب است، دخالت مردم در صحنه را به منزله دخالت در کار پلیس تلقی نمیکردید و آیا پلیس اجازه چنین حرکتی را به مردم میداد و آیا اگر ماجرا با دخالت مردم ختم بهخیر میشد به پای مردم نوشته میشد یا پلیس؟ سوال دوم این است که اگر فردی در این قبیل حوادث مداخله یا میانجیگری کند، آیا پلیس و دستگاه قضایی از او حمایت خواهد کرد؟ چه بسا میانجیهایی که کشته شدهاند و کمترین حمایتی از آنها نشده است.
۶ – فرمانده محترم نیروی انتظامی! شما در اظهاراتتان گفتید که پلیس کوتاهی کرده است و باز در جایی دیگر گفتهاید مامور باید خودش در صحنه تصمیمگیری کند، او سعی کرده این موضوع را با خطر کمتری جمع کند که بالاخره هم توانسته، ضارب را خلع سلاح و وی را دستگیر کند، مردم و رسانهها این سوال را دارند که آیا مامور پلیس که در عملیات دیگری جان خود را هم ممکن است بهخطر اندازد چرا در این حادثه خطرپذیری نکرده است؟ اگر ماموران از پیامدهای حقوقی تیراندازی به سمت ضارب میترسیدند باید گفت جایگاه آموزشهای حقوقی در نیروی انتظامی کجاست و این نیرو چه سیاستهای تشویقی برای مامورانی دارد که جان خود را در چنین حوادثی ممکن است بهخطر اندازند؟
۷ – جناب سردار احمدی مقدم! جناب عالی گفتهاید که پلیس سعی کرده «این موضوع را با خطر کمتری جمع کند که بالاخره توانسته است ضارب را خلع سلاح و دستگیر کند.» در چنین صحنهای پلیس با مذاکره سعی در خلع سلاح و دستگیری ضارب داشته است سوال این است آیا در چنین حوادثی که انسانی با مرگ دستو پنجه نرم میکند، مذاکره و آن هم مذاکره طولانی اقدامی شایسته است و دستگیری ضارب پس از این که مضروب به قتل رسید چه دستاورد مهمی بهحساب میآید؟
۸ – ممکن است برای برخی مردم این شائبه پیش آمده باشد که پلیس نسبت به جرایم عمومی در مقایسه با جرایم امنیتی حساسیت کمتری دارد، مردم و رسانهها خواستار پاسخگویی به این موضوع هستند هر چند رفتار یک یا چند نیرو را به حساب عملکرد مجموعه نیروی انتظامی نخواهند گذاشت.
۹ – برخورد و تنبیه ماموران خاطی در حادثه جنایت سعادتآباد از سوی ناجا اقدامی درخور تحسین است اما این نیرو برای جلوگیری از تکرار چنین وقایعی چه تمهیداتی اندیشیده است و نسبت به آموزش نیروها بهویژه در ردههای پایینتر چه اقداماتی انجام داده و یا در آینده انجام خواهد داد؟
۱۰ – و نکته آخر این که وارد آوردن ضربه بر بدن یک فرد در حضور پلیس و مامور انتظامی جرمی مشهود است که باید پلیس به ضارب به دیده یک مجرم بنگرد نه متهم و چگونه است که پلیس در زمانی به یک متهم شلیک می کند و حتی باعث مرگ او می شود اما در جنایت سعادت آباد از شلیک تیر خودداری می ورزد.