آفتابنیوز : آفتاب: کارکرد مساجد در جوامع اسلامی، تفاوتهای مشخصی با کارکرد معابد دیگر ادیان و عقاید دارد که این تفاوت از نوع نگاه این ادیان سرچشمه میگیرد. اسلام، دین و زندگی را دو مقوله جدا از هم تعریف نکرده است. بههمین دلیل، از همان صدر اسلام، بسیاری از مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی جامعه اسلامی، در ارتباطی تنگاتنگ با مساجد تعریف میشده است.
در زمان وقوع انقلاب اسلامی هم، به نوعی شاهد این کارکردهای متنوع مساجد بودیم، بهطوری که میتوان مساجد را پایگاه اصلی پیروزی انقلاب اسلامی دانست. اما با گذشت زمان، به مرور این شیوه حضور مسجد در بطن زندگی مردم، کمرنگتر شد.
بازدید دکتر عماد افروغ از گروه مجلات همشهری و بهخصوص، همشهری آیه، فرصتی به ما داد تا این تغییر عملکرد را از زبان این دکترای جامعهشناسی و سیاستمدار مشهور ایرانی به نقد و بررسی بگذاریم. اگرچه افروغ، پس از یک دوره نمایندگی مجلس، این روزها بهنوعی از فعالیتهای سیاسی کناره گرفته و به قول خودش در روستایی خوش آب و هوا به فعالیتهای تئوریک خودش ادامه میدهد، اما صحبتهای این استاد دانشگاه میتواند زوایای تازهای از قدرت تاثیرگذاری مسجد را به روی چشمان ما بگشاید. بخشهایی از این گفتگوی خواندنی که در همشهری آیه آذر ماه منتشر شده در ادامه میآید:
• مسجد از کانونهایی است که افراد دور هم جمع میشوند و عبادتی جمعی انجام میدهند و یک اتصال فردی و جمعی برایشان حاصل میشود. بسیاری از مشکلاتشان در آن مکان حل میشود. جامعهشناسان هم روی این مساله تاکید کردهاند که درست است که کانونی است برای عبادت، اما مایه همبستگی هم هست؛ یعنی یک کانون همبستگی اجتماعی تلقی میشود. باید مسجد را جدی گرفت. مسجد یک جایگاه ضروری است و باید یک آسیبشناسی روی آن صورت بگیرد که چه فراز و فرودی را طی کرده. اول انقلاب مساجد کارکردهای متنوعی داشتند. به بسیاری از مسائل روزمره مردم توجه میکرد و به نظر من مساجد اول انقلاب فعالتر بود. اما امروز کلیشهایتر شدهاند.
• به هر حال مساجد آن کارکردی را که اول انقلاب داشتند، دیگر ندارند. حتی آن کارکردی را که صدر اسلام داشتند دیگر ندارند. حتی به نظرم میرسد که روزبهروز بنا به دلایلی، شمّ عمومی مردم و اقبال اقشار مختلف به مسجد کمتر میشود. به نظر میرسد که مساجد یک مقداری بعضا سیاسیتر میشوند. این سیاسی نه به معنای آن ارتباط دیانت و سیاست، بلکه به معنای جناحی شدن آن است و هرچه مسجدی سیاسیتر و جناحیتر شود، مسلم است که روی جاذبهاش اثر میگذارد.
• ما به کارکرد سیاسی مسجد توجه داریم. اما باید دقت کرد که کارکرد اصلی مسجد عبادت است. به هیچ وجه معتقد هم نیستیم که بعد نیایش، بعد ارتباط و اتصال به خدا دلالت سیاسی ندارد اما دقت بکنیم که به هر حال یک جاهایی ما الاهمُّ فالاهم میکنیم و اصالت به آن ارتباط است. اصالت به آن معنا و اتصال است.
• اگر مسجد بیفتد در دست یک جناح سیاسی خاص، دیگر نمیشود آن کارکرد را از آن توقع داشت. من مخالف پایگاههای مقاومت و حضورشان نیستم، اما اگر این پایگاهها عامل ایجاد محدودیت شوند و تفسیرها و تلقیهای سیاسی خاصی را تحمیل کنند، با فلسفه وجودیشان ناسازگاری دارد.
• این صحبت به این معنا نیست که بسیج نباید باشد اما بسیج باید بداند که یک وظیفه سنگین دارد. کارکرد بسیج، کارکرد وحدتبخش است. اگر جناحی شود، اگر کارکرد عام و وحدتبخش خودش را فراموش کند و مرتبط با یک گروه و جناح شود، خواهناخواه روی استقبال مردم نسبت به مسجد تاثیر میگذارد. مخاطب کمتری را سمت خودش میکشاند یا مخاطب خاصی را. من فکر میکنم این یک نتیجه و دلالت مطلوبی برای مسجد ندارد. این یک زنگ خطر و هشداری است که باید داد و به صدا درآورد که بسیجیِ ما مراقب باشد. این را به عنوان یک مساله میگویم، نه اینکه معتقدم مسجد کارکردش را از دست داده.
• ما یک فرایندی در جامعهشناسی داریم به اسم «تمایزیافتگی»، تقسیم کار، تخصصی شدن. ما تا حدودی این را میپذیریم. بالاخره وقتی تراکم مادی و معنوی جامعه بیشتر شود، خواه ناخواه احتیاج به یک سری نهادهای جدید پیدا میکند و یک تفکیک کارکردی در آن رخ میدهد. یک واقعیت طبیعی در تمام جوامع هم هست؛ مثلا قبلا خانواده همه کاری میکرد؛ هم کارکرد اقتصادی داشت، هم کارکرد تربیتی داشت، هم کارکرد آموزشی داشت و... . الان دیگر نمیشود از خانواده کارکرد اقتصادی توقع داشت. بین محل کار و محل زندگی تفاوت ایجاد شده. اما هنوز که هنوز است -البته بسته به جوامع مختلف- خانواده کارکرد تربیتی را دارد و واقعا چیزی نمیتواند جایگزین جایگاه تربیتی خانواده شود.
• به هر حال باید بپذیریم که یک روندی به سمت تفکیک کارکردی وجود دارد. منتها افت و خیز دارد. یک فرآیند طبیعی است، به شرط اینکه در کنار فرآیند تمایزیافتگی، انسجام فراموش نشود؛ یعنی افتراق حرف اول را نمیزند و ما نمیخواهیم با تفکیک کارکردی خیلی چیزها را تحلیل کنیم؛ مثلا بیاییم بگوییم که قبلا دین کارکردهای متنوعی داشته، اما امروز به دلیل تفکیک کارکردی، بسیاری از کارکردهایش به نهادهای دیگر انتقال یافته و این اتفاق، مطلوب هم هست. من مدافع این نیستم که نظریه تفکیک کارکردی را در همه عرصهها پیش ببریم یا مثلا یک تفسیر نهادی از دین بکنیم. اما واقعیت را باید تا یک حدی پذیرفت. بالاخره یک تقسیم کار و تخصصیشدنی وجود دارد.
• من شخصا معتقدم در آن محدوده و سطحی که امکان دارد به اختلافات سامان داد و حل و فصل کرد، باید این را در مسجد انجام بدهیم. میدانید چرا؟! نه به خاطر اینکه حالا مسجد مثلا در دسترس هست. یا نه به خاطر اینکه مسجد یک جایگاه آشنایی هست. بلکه به خاطر اینکه مسجد با خدا مرتبط است. به هر حال برای یک قوم دیندار، خود حضور خدا خیلی راحتتر میتواند مسائل را حل کند. انسان میداند که میتواند از حق خودش بگذرد، گذشت و ایثار داشته باشد. صادقانه برخورد کند. چون محضر، محضر خداست. این محیط متعبدانه، این محیط معنوی، توی هیچ محکمه و دادگاهی وجود ندارد. برعکس، چه کسی است که توی دادگاه نترسد؟ اصلا چه کسی است که توی دادگاه خودش باشد؟
• حالا یک نکتهای هم هست. به نظر میآید بعضی متولیان مسجد، مثلا ائمه جماعات، خودشان هم رضایت دادهاند که این کارها دیگر نباشد تا بارشان سبک شود. انگار دیگر کمتر می بینیم امام جماعتی که خودش را درگیر مسائل کند. باز هم امام جماعت شهر و روستا با هم متفاوتند. در گذشته آن روحانی که به اصطلاح کار علمی میکرد، کار کشاورزی هم میکرد. کار اقتصادی هم میکرد. من در روستا میبینم روحانیای که مسجد میآید و امام جماعت است، کشاورزی هم میکند. من بالشخصه از این بیشتر لذت میبرم. اما اصل این است که من فعالیت اقتصادیام را میکنم و یک وظیفه دینی هم دارم که حضور در مسجد و امام جماعت است. حالا مردم هرازچندگاهی یک کمکی هم میکنند. روی این قضیه باید فکر شود.
• برویم سر کارکردهای دیگر مساجد. در شرایط حاضر، رسانهها به نوعی رقیب مسجد شدهاند. الان مسجد شاید با صدا و سیما خیلی احساس رقابت میکند. بهخصوص در ماه رمضان این خیلی جدیتر میشود.این رقابت، رقابت محتوایی نیست. رقابت زمانی است. هیچ چیز نمیتواند جایگزین مسجد شود. شما در مسجد یک رابطه عاطفی دارید. یک رابطه چهره به چهره. خود این رابطه چهره به چهره، یعنی رابطه نزدیک و تنگاتنگ، یک ابعاد رفتاری و محتوایی خاصی در بر دارد که به هیچ وجه از طریق یک ارتباط مجازی و سایبر منتقل نمیشود. این فضا، فضای مجازی و سایبر نیست. فضای حقیقی است. اگر میبینید رقیب است، رقیب محتوایی نیست، رقیب فرمی است، رقیب صورتی و زمانی است. یعنی وقتت را گرفته.
• منِ نوعی حاضرم چندین ساعت پای تلویزیون و اینترنت بنشینم؛ ولی یک ربع که در مسجد هستم، میخواهم سریع بیایم بیرون!این اتفاق چند دلیل دارد. یکی اینکه خود ما اهمیت مسجد را فهم نمیکنیم. یکی اینکه مساجد دم دستمان نیستند. یکی اینکه صدا و سیما دارد نقض غرض عمل میکند و مردم به این صدا و سیما اعتماد میکنند. خود این اعتماد میتواند نتیجه معکوس در بر داشته باشد. عوامل عدیدهای را باید درباره این موضوع در نظر داشته باشید.
من به لحاظ واقعی میگویم، به لحاظ نتایج عملی میگویم؛ نتیجهای که کوتاهمدت نباشد بلکه درازمدت باشد. مثلا ممکن است شما تحت تاثیر یک فیلم قرار بگیرید، حالا چه کسی آنور فیلم مشکل تو را حل میکند؟ تو با چه کسی در فیلم مسائل خودت را در میان میگذاری. حالا اگر بیایی توی مسجد. روحانی دم دستت است. مشکلی داری با او در میان میگذاری. فضای معنوی هم تو را تحت تاثیر قرار میدهد. از طرف دیگر، فرد، عضوی از آن ارتباط دو طرفه است. یعنی رابطه یکسویه نیست. ضمن آنکه طرفمقابل هم در اختیار فرد است و او میتواند مشکلاتش را با آن روحانی در میان بگذارد. خیلی راحت میتوانی از او مشورت و کمک بگیری.
• مساجد ما باید جاذب باشند. یعنی مساجد ما هم اگر سیاسی شوند، اگر روحانی بیسواد آمد و... نمیتواند انتظار استقبال داشته باشد. یعنی یک روحانی فهیم، باسواد، مردمدار و... میتواند ارتباط برقرار کند. بهتبع، اثرش بیشتر از روحانیای است که این ویژگیها را نداشته باشند.