آفتابنیوز : آفتاب: حالا دیگر احتمالاً کسی اعتراضی نخواهد داشت. همه آنهایی که روزگاری ترکتازی پرسپولیس و استقلال را در فوتبال باشگاهیایران مصداق بارز«عقب افتادگی» میدانستند، همه مدیران غیرورزشی باد آوردهای که در به در به دنبال یافتن یا ساختن«قطب سوم» به هر قیمتی بودند، همه رسانههای مثلا روشنفکری که گمان میکردند میشود در فضای فوتبال ایران دهها پرسپولیس و استقلال تکثیر کرد و محبوبیت و مشروعیت بهاین تیم و آن تیم هدیه داد.
به نوشته گل، همه تئوریسینهای جامع العلومیکه قرمز و آبی را کادوی استعماری انگلستان برای ایران قلمداد میکردند و همه یقه سفیدهایی که رجزخوانی«من بهترم، تو بهتری» پرسپولیسیها و استقلالیها حالشان را به هم میزد، حالا میتوانند از زندگی لذت ببرند. خوش باشید دوستان؛ حالا دیگر استقلال نیست، پرسپولیس نیست. این شمایید با سورچرانی چندشآور 95 هزار صندلی سرد و خالی در هر مسابقه. کیف کنید، مزاحمتان نمیشویم!
پرسپولیس و استقلال، هر کدام در هفته نوزدهم لیگ برتر 4 گل از صبای قم و فولاد اهواز خوردند تا به معنای واقعی کلمه تحقیر شوند، اما کیست که نداند حوادث تلخ آخرین روزهای پاییز آلوده 89، تنها برشی از حال و روز اسفبار سرخابیهای تهرانی بوده است؟ نه، حقیقت آن است که از برکت بیدرایتی و بیکفایتی بسیاری از مدیران و سیاستگذاران ورزشایران، قرمز و آبی مدتهاست مبتلا به زوال محبوبیت شدهاند و جایگاه دست نیافتنی شان را هر روز نازلتر از قبل دیدهاند.
حالا خیلی وقت است که نجوای جذاب پسر بچههای قد و نیم قد در مترو و اتوبوس و ته صف مدرسه و زنگ ورزش به گوش نمیرسد که همدیگر را به خاطر قرمز و آبی به رگبار رجزخوانیهای دوستداشتنی ببندند، همانطور که مدتهاست پیراهنهای«کپی نابرابر اصل» پرسپولیس و استقلال از پشت ویترین مغازههای منیریه پایین آمده و جای خودشان را به انواع و اقسام لباسهای مسی و ژاوی و رونالدو دادهاند.
امروز کسی از چهارتایی شدنهای پیدرپی سرخابیها تعجب نمیکند، چنانکه دیگر فوتبالیستی پس از گل زدن به آنها از خوشحالی به اغما نمیرود و ستاره نورسی هم پس از عقد قرارداد بااین دو تیم، از شدت شعف، شب را با لباس آنها به بالین نمیرود. پرسپولیس و استقلال، دقیقا به تیمهای بهشدت معمولی تبدیل شدهاند که هرفصل باید در کمرکش جدول وراندازشان کرد و هر هفته باید انتظار در هم کوبیده شدنشان را کشید.
آنچهاین روزها بر پرسپولیس و استقلال میگذرد، حاصل تفکر مسمومیاست که بیش از یک دهه قبل در فوتبال ایران پا گرفت و خودش را به مبارزه با ماهیت«دو قطبی» این رشته ورزشی ملزم کرده بیآنکه بداند یا بگوید قدرت داشتن مضاعف دو تیم بشدت محبوب و مردمی چه اشکالی دارد؟ اجراییشدن ایدههای همین طرز تفکر هم بود که مدتی بعد باعث شد سرخابیها در انبوهی از حاشیههای رنگارنگ و کنترل نشده، از دعواهای سهامی و مالکیتی تا بحرانهای مالی و مدیریتی رها شوند و البته موازی با این سیاست، سوگلیهای صنعتپیشه شهرستانی، یکی پس از دیگری غرق در ناز و نعمت جان بگیرند.
نتیجه اما، چه بود؟ حالا پرسپولیس و استقلال که هر کدام حدود یکسال است از نعمت پیش پا افتادهای مثل«هیاتمدیره» هم بیبهرهاند، تبدیل شدهاند به توسریخورهای لیگ و تیمهایی مثل سپاهان و ذوبآهن با ستارههای میلیاردیشان در حالی«قطبهای مصنوعی» این فوتبال سیاستزده لقب گرفتهاند که حتی پس از فینالیست شدن در آسیا هم نمیتوانند با افسون بلیت رایگان، پنج هزار هوادار را به تماشای خودشان بکشانند. قطبهای سنتیمان را به دست خودمان کشتیم، بیآنکه به یاد داشته باشیم قطبهای واقعی، در کنار تزریق بیوقفه پول و تقدیم بیچشمداشت جام، به مولفههایی مثل مقبولیت گسترده سراسری و ریشههای اجتماعی هم نیازمندند...!
ورزشگاههای خالی، فوتبال ملی و باشگاهی ناکام و کم رونق و هیجانی که حالا از محبوبترین رشته ورزشی جهان درایران دریغ میشود؛ این، حال و روز کنونی ماست، مایی که دلمان میخواهد همه چیز را دستوری و فوری روبه راه کنیم، مایی که میخواهیم شهرستانها را یک شبه تیمدار کنیم، مایی که میخواهیم به سرعت کره و ژاپن را جا بگذاریم و به مقام دوم بازیهای آسیایی بعدی برسیم، مایی که میخواهیم با چهار خط موعظه ورزشمان را زیرسایه مستحکم اخلاقیات بکشانیم و البته مایی که عشقمان میکشد یک شبه«قطب» برایاین فوتبال درست کنیم. کجایید«پرسپولیس- استقلال»هایی که هفت صبح ورزشگاه آزادی را پر میکردید؟ کجایید تا فوتبال بی قهرمان و«صفر قطبی» امروزاین مملکت را ببینید؟ کجایید؟!