آفتابنیوز : آفتاب- سرویس بینالملل: تظاهرات تونس با انگیزههایی اقتصادی و در اعتراض به وضعیت معیشتی مردم آغاز شد. اما انگیزههای اقتصادی تنها آغازگر خشمی بود که در ادامه اهداف سیاسی بنیادینی را در رأس اولویتها قرار داد و در نهایت کشتی دیکتاتوری بنعلی را به صخرههای خشم ملت کوبید. اما باید به ماهیت این موج اعتراضات توجه کرد. آیا این اعتراضات صرفاً صدای خشم ملت تهیدست و فقیر تونس بوده است؟ و آیا همچنانکه بسیاری مطرح میسازند انقلابی اسلامی و از سوی اسلامگرایان بوده است؟
شرایط بغرنج اقتصادی و سطح بالای فقر به خصوص میان حاشیهنشینان تونسی با خوسوزی جوانی تحصیلکرده در اعتراض به مصادره گاری میوهفروشیاش، موج نخست اعتراضات را دامن زد. اما به نظر میرسد تظاهرات با همان انگیزه و صرفاً در اعتراض به شرایط اقتصادی ادامه یافت.
با تداوم تظاهرات و رسیدن آنها به شهرهای اصلی از جمله پایتخت، شعارهای صرفاً اقتصادی جای خود را به شعارهای دموکراسیخواه و ضد دیکتاتوری دادند به نحوی که در روزهای منتهی به فرار زینالعابدین بنعلی مطالبات معترضان صرفاً بر مسائل سیاسی متمرکز شده یود. بنابراین نمیتوان آن را به اشتباه «انقلاب گرسنگان» نامید.
اما آیا این انقلاب، انقلاب اسلامی بود؟ با وجود ظرفیت اسلام در آفرینش انقلاب و تحقق خواستههای مدنی و سیاسی مردمان در کشورهای منطقه، تمامی نشانهها حاکی از آن است که پاسخ این سؤال در مورد خیزش مردم تونس منفی است. اما چرا؟ سرکوبی که رژیم بنعلی و پیش از وی بورقیبه علیه اسلامگرایان تونسی و سایر احزاب و گروههای واقعی اپوزیسیون اعمال کردند، فضای چندانی برای فعالیت اسلامگرایان در کشور باقی نگذاشته بود و به هنگام وقوع انقلاب چهرههای اصلی جریان اسلامگرا خارج از تونس به سر میبردند.
بهعلاوه نظام آموزشی سکولار تونس که از زمان استقلال به نوع نگاه تونسیها به اسلام و رابطه آن با دولت شکل داده است و نیز ارتش تونس که از نظر سیاسی بیطرف بوده و وفادار به آموزههای سکولاریسم است فضای چندانی برای وقوع یک انقلاب اسلامی باقی نمیگذارد.
تنها صفت واقعی که میتوان به انقلاب یاس تونس داد. «انقلاب ضد دیکتاتوری» است که صرفاً با هدف از میان برداشتن دیکتاتور، خیز خود به سمت پایتخت را آغاز کرد و سقوط دولت پلیسی بنعلی به هدف مشترکی تبدیل شد که تمامی بخشهای جامعه تونس بر محور آن گرد آمدند.
مسأله مهم تأثیری است که این انقلاب ضد دیکتاتوری بر منطقة خاورمیانه و به خصوص کشورهای عربی این منطقه خواهد گذاشت. شش روز پس از انقلاب تونس که با شادی و ابراز احساسات تحسینکننده ملتهای خاورمیانه مواجه شد، تظاهرات در یمن علیه دیکتاتوری که 32 سال حکومت این کشور را قبضه کرده است، آغاز شد. این تظاهرات از سوی احزاب «گردهمایی مشترک» رهبری میشود؛ احزابی که مجموعه اپوزیسیون یمن را تشکیل میدهند و در آخرین انتخابات ریاستجمهوری با معرفی نامزد در مقابل علیعبدالله صالح حدود 20 درصد از آراء را از آن خود کردند.
10 روز پس از انقلاب تونس و 4روز پس از تظاهرات یمن، به دعوت مجموعه «جوانان 6 آوریل» تظاهرات گستردهای در مصر تحت عنوان «روز خشم» آغاز شد.
این تظاهرات با چنان شدت و حدتی دنبال شد که چهار روز بعد در 28 ژانویه به انقلابی تمام عیار تبدیل شد که از کنترل حدود یک و نیم میلیون نیروی امنیتی این کشور خارج شد. مبارک در نیمه شب 29 ژانویه با دعوت مردم به آرامش اعلام کرد به دولت دستور داده است که استعفا کند و دولت جدیدی با توجه به اولویتهای لازم برای این دوره روی کار خواهد آمد. وی پیشتر در قاهره، اسکندریه و سوئز (که تقریباً به کنترل مردم درآمدند و با دخالت ارتش، صدا و سیما و وزارتخانهها و سفارتخانهها به دست مردم نیفتاد) حکومت نظامی اعلام کرد. اما مصریها بیتوجه به این اعلام، تظاهرات خود را در شهرهای مختلف تا صبح ادامه دادند.
علاوه بر یمن و مصر، الجزایر و اردن نیز شاهد تظاهرات گستردهای بودهاند. بوتفلیقه با هدف آرام کردن فضا دست به تعدیل دولت زده، تعدادی وزیر جدید و مستقل وارد دولت ساخت. تظاهرات اردن با هدف ساقط کردن دولت سیمرالرفاعی همچنان ادامه دارد. سوریه نیز تعدادی از سایتهایی که مورد استفاده جوانان تونسی و مصری قرار گرفتهاند، از قبیل فیسبوک و توتیتر را فیلتر کرد و نخستوزیر آن ناجی عطری سخن از بالا بردن حقوقها و اعطای سوبسیدهای بیشتر گفت.
درواقع موجی که از تونس آغاز شد دیکتاتوری عربی را هدف گرفت و به رغم آنکه انگیزههای اقتصادی مشوق تحرکات مردم کشورهای عربی باشد، اعتراضات مردمی با انگیزه ایجاد تغییر در ساختارهای سیاسی موجود با امید به آیندهای بهتر صورت میگیرد؛ آیندهای که در آن نظامهای دموکراتیک از نظر اقتصادی و نیز سیاسی پاسخگوی این ملتها خواهند بود.
به نظر نمیرسد آتشی که انقلاب دموکراسیخواهی تونسی به خرمن دیکتاتوریهای منطقه زد به زودی مهار شود، زیرا نظامهایی که با کشیدن دیوارهای ترس به دور کاخهای خود مردم را خانهنشین و معترضان را سرکوب میکردند با سقوط این دیوارها از سوی مردم به وضوح دیده میشوند و مردم خاورمیانه تا رسیدن به خواستهای خود متوقف نخواهند شد.
نکته مهمی که در اینجا باید مورد توجه قرار داد، آنست که از آنجا که نظامهایی چون نظام مبارک تحت فشار چند قدم به عقب نشسته است این عقبنشینی از سوی معترضان نه پاسخگویی به مطالبات بلکه نشانه ضعف دانسته میشود و لذا هر گام که رژیمهای حاکم به عقب مینشینند موجب حرکت چندین قدمی ملتها به جلو میشود.
نکته آخر آنکه برخلاف تمامی کتابها و مقالههایی که در تبیین چرایی استثنا بودن مردم جهان عرب در عدم پذیرش نظامهای دموکراتیک نوشته شده است، خاورمیانه امروز نشان میدهد که ملتهای عرب همچون سایر ملتهای جهان خواستار رسیدن به آزادیهای مدنی و تحقق بخشیدن به زندگی بهتر در سایه نظامهای دموکراتیک بهویژه اسلامی میباشند. از این رو میتوان گفت که دوره پایان استثنای عربی فرا رسیده است.