آفتابنیوز : آفتاب: رهوا نوشت: روز گذشته گردهمایی شوراهای راهبردی استانها در محل مجلس شورای اسلامی قدیم برگزار شد، این مراسم که از ساعت هشت صبح تا ۶ بعد از ظهر ادامه پیدا کرد سخنرانان متعددی داشت، مشایی مسئول دفتر رئیس جمهور، دکتر ابوالحسن فقیه رئیس سازمان هلال احمر، آیت الله حائری شیرازی استاد اخلاق دولت، دکتر فاضلی رئیس سازمان هوایی کشور و در نهایت دکتر احمدینژاد رئیس جمهور محبوب کشورمان در این مراسم سخنرانی کردند.
به گزارش ابصارنیوز، احمدینژاد در این مراسم سخنان مهم و مفیدی را بیان کرد که در لابلای آن قسمتی از خاطرات وی نیز بیان شد خاطراتی که حکایت از سختیهای این راه بوده است، ولی ذرهای از امید و تلاش دولت در پیمودن آن نکاسته است، برای آنکه مخاطبان ابصارنیوز از تمام سخنانی که توسط دکتر احمدینژاد در این جلسه بیان شد آگاه شوند، متن کامل آن را در زیر بدون هیچ گونه سانسور و کم و کاستی اتنشار میدهیم.
دو کار از همه سختتر است یکی سخنرانی به عنوان نفر هشتم و نهم و یکی هم شنیدن سخنرانی نفر هشتم و نهم با این حال علیرغم خستگی دوستان چند نکته را به عرض عزیزان میرسانم:
امروز ما در یک نقطه عطف و تعیین سرنوشتیم، جدای از عناوین گوناگونی که به کار برده میشود دوره نهم و دهم ریاست جمهوری حرکتی در راستای خط اصیل انقلاب، خط پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیه السلام بوده است.
خداوند عالم را خلق کرد، همه عالم را برای انسان و انسان را برای خودش خلق کرد و برای انسان خطی کشید تا انسانها این خط را بگیرند و به خدا برسند در این خط پیامبران قرار دارند، همان خدا برای این خط، یک ماموریت قرار داد، و هیچ ملتی جز ملت ایران نمیتواند آن ماموریت را انجام دهد این بحث، بحث ناسیونالیسم و ملی گرایی نیست، بحث مسئولیت است.
به ایرانیها ور نروید!
یکی از همسایگان ما به آمریکاییها گفته بود که با ایران ور نروید، اینها یکی از اماماشان را ۱۴۰۰ سال پیش کشتند هنوز بعد از گذشت این مدت برای سوگواری به خیابانها میآیند و تظاهرات میکنند.(خنده حضار)
متاسفانه یک خط انحرافی در صدر اسلام درست شد که امروز نتیجهاش خونخواری و جنایتها و انحرافات مستکبرین عالم شده است.
فردی که به اسم احمدینژاد 50 نفر را شیعه کرده بود روزی یکی از دوستان ما (این دوست ما جزء بعثه بود و هر سال به جهت کاری حج میرفت) آمده بود و خبر خوشی آورده بود، میگفت من به اسم تو امسال ۵۰ نفر را شیعه کردم، خودش میگفت که همین استدلال ساده را میکردم که یک خط وجود داشته که رسیده به آمریکا و اسرائیل و جنایتکاران و مستکبران دنیا، و یک خط هم خط اهل بیت(ع) است که رسیده به امام خمینی(ره)، رهبری و احمدینژاد، حالا کدام را قبول داری؟
در دنیا کسی حرفی برای گفتن نداشت و خیلیها به ما میگویند که حرف ما همان حرف شما است اما نمیتوانیم آن را بیان کنیم، این یک فرصت است برای انجام ماموریتی که همه انبیاء برای آن آمدند تا بشر را به آن نقطه اصلی برسانند، اما تاکنون نگذاشتند، امروز ما ماموریت داریم مردم را ببریم پای کار حکومت جهانی، اصلا جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد تا مردم را به این راه هدایت کند و این در راستای ماموریت انبیاء است، خدا ما را تربیت کرده تا این کار را انجام دهیم نه اینکه ایرانیها از دیگران برتراند و نه اینکه دیگران را تحقیر کنیم، بلکه خداوند امکانات این ماموریت را در اینجا قرار داده است.
ما در کارها و ماموریتهایمان نگاهمان به این افق است، و اگر این نباشد ارزشی نداریم، همه عظمت جمهوری اسلامی ایران مال همان خط است یعنی در صراط مستقیم قرار گرفتن، آینده ما هم معلوم است، و آن چیزی نیست جز مدیریت جهانی خلیفهالله.
هر کس در این خط و مسیر قرار گرفت پایش را میبوسیم وقتی انسان آمد در این خط و مسیر قرار گرفت دیگر دنیا خیلی برایش کوچک میشود، این خط باعث میشود تا در پیش برد اقداماتمان کمک شویم، یک زمانی همه میگویند بَه بَه و چَه چَه اما برخی اصرار دارند که این راه غلط است، این خط همان اندیشه نابی است که امام تحت جمهوری اسلامی ایران آورد و مطرح کرد و امروز باید به بشریت معرفی شود، لذا هر کس در این مسیر بود پایش را میبوسیم. برخی دائما میگویند آمریکا آمریکا، آمریکا دیگر کیست، میگویند فلانی رئیس کاخ سفید است، ما هم میگوییم برو بذار باد بیاد...(خنده حضار)
علت اسب تازاندن بر پیکر شهدای کربلا از زبان احمدینژاد این راه همهاش پیروزی است، در کربلا چه کسی پیروز شد؟ و چه کسی شکست خورد؟! همان لحظه شهادت امام حسین علیه السلام پیروزی حاصل شد، اگر شهدای کربلا پیروز نبودند چرا دشمنان بر بدن شهدا اسب دواندند؟ اسب تازاندند تا این پیروزی را محو کنند، در تاریخ سابقه نداشته است که چنین کاری بشود، وقتی امام را کشتند دیدند این پرچم بالاتر رفت، دیدند بدنی که روی خاک افتاده صد برابر از آن کار بر میآید، لذا اسب تازاندند، در این راه غم و غصه معنا ندارد، هدف مادی محدود است وقتی شما در مسیر خدا حرکت کنید نه تحمل فشار معنا دارد و نه غم و غصه.
ما در این راه بیمهریها و نامردیها را میپذیریم
امام کش امروز هم هست در این راه حتی بیمهریها و نامردیها را میپذیریم البته خوشحال نیستیم که چرا برخی اینکار را میکنند و خود را به سقوط میاندازند، ناراحت میشویم که چرا این افراد اینقدر اصرار دارند تا سقوط کنند. یک جایی عدهای از همین آدمها بودند گفتم چرا اینگونه میکنید آیا مطمئنی که ۲ دقیقه دیگر زنده هستی که برای دوسال دیگر کار میکنی؟ همین جایی که هستی خدمت کن تا خداوند فرصت خدمت در جاهای بالاتر و بهتر را به شما بدهد. آنها که آرمانهای کوچکی را دنبال میکنند خودشان را کوچک میکنند و میبینید که اسیر مسائل حقیر شدهاند الان مشاهده کنید که برخیها چقدر پایین رفتهاند، مگر میشود آدمی اینقدر سقوط کند؟ بله میشود، چرا حرمله آن کار را کرد؟ مگر عمرسعد و شمر چه کسانی بودند؟ آری امام کش امروز هم هست.
اولین شرط این راه اصیل کار برای خداست، اصلا جنس این کار با جنس کارهای دیگر متفاوت است اگر اخلاص نباشد تمام دنیا را هم بگیری و پرچم جمهوری اسلامی ایران را هم بالایش بزنی تازه اول بدبختی است، اگر در یک مسیر مثلا به سمت مشهد در حرکت باشید و در مسیر آن باشید هرچند مشکلات وجود داشته باشد ولی هر قدمی بر میدارید به آن مقصد نزدیکتر میشود اما اگر مسیر اشتباه باشد هرچه گام بردارید دورتر میشوید.
شیطان بخاطر 7هزار سال عبادتش، از اطاعت خدا سرباز زد شیطان هفت هزار سال عبادت کرد اما تنها فرشتهای که فرمان خداوند را اطاعت نکرد همین شیطان بود.
از یک عالمی پرسیدم که چطور شیطان به اینجا رسید؟ گفت بخاطر هفت هزار سال عبادتش. باید تمرین کنیم و سفارش کنید، اگر یک حرکت انقلابی اتفاق بیافتد اما من و شما به تعالی معنوی نرسیم فایدهای ندارد. کسی که خودش چیزی ندارد چگونه میتواند به دیگران چیزی بدهد خیلیها درس اخلاق هم خواندند اما فایدهای نداشت.
دیدهاید برخی مرثیه خوانها روضهای را میخوانند و هر حرفی را میزنند تا مردم گریه کنند، اما حتی یک قطره اشک از یک نفر در نمیآید؟! اما یک مداح دیگر میآید یک سلام به امام حسین علیه السلام میدهد همه منقلب میشوند این همان چیزی است که در مداح وجود دارد، مداح خود یک چیزی دارد که مردم هم از آن متاثر میشوند.
مطلب دیگر موضوع حوصله و تحمل است. از زمان حضرت آدم تا امروز حدود ۱۰هزار سال میگذرد، در این مدت انبیاء و اولیاء حوصله کردند، بعضیها میخواهند یک شبه به همه آرمانها دست یابند، البته بد نیست آرمان خوب است، اما شدنی نیست باید حوصله کرد.
بعضی خیال میکنند فقط خودشان خوباند و 7 میلیارد انسان در دنیا ته جهنماند نکته بعدی، بحث جذب است؛ امروز روز جذب است نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا باید همه را زیر این پرچم بیاوریم و هر کس که مایل است را باید متصل کنیم. بعضیها خیال میکنند.
بعضیها معتقدند فقط خودشان خوباند و هفت میلیارد آدم در دنیا هم ته جهنماند در صورتی که اینگونه نیست.
امام در آداب الصلوه در وجه اسم گذاری روی رحمان و رحیم بحث میکند. میرود در صفت رحمت الهی از موجبات رحمت میگوید همه این عالم را بر اساس رحمت خلق کرد، اگر براساس رحمت نباشد خدایی نیست، حتی با دشمنان پیامبر عزیز هم بر اساس رحمت برخورد میکند، اصلا پیامبر خود را رحمة للعالمین میگذارد، امیرالمومنین رحمت واسعه است. شنیدید کسی به جنازه دشمن گریه کند؟!
امیرالمومنین اینگونه بود که وقتی دشمن خود را هم میکشت برایش گریه میکرد از اینکه چرا این آدم نتوانسته مراتب عالی انسانی را طی کند.
باید دنیا را جذب کنیم، دنیا مستضعف است، مظلوم است باید با محبت جذب کرد، نمیشود مسئولیت را سبک شمرد من یادم است قبل دولت نهم منتقدان یک فهرست داشتند همه را میزدند،ای کاش فقط تیراندازی بود اما دائما کانال و چاه و موانع جلوی پای آدم میگذارند.
در هدفمند کردن یارانهها یک آقایی از اول مخالفت میکرد به او گفتیم یک جایگزین برای این طرح بده اما هیچ جایگزینی نداشت فقط با هدفمندی یارانهها مخالفت میکرد بالاخره یک سال گذشت تا هدفمندی یارانهها به قانون تبدیل شد، کلمه به کلمه این قانون هدفمندی یارانهها مثل کربلای ۵ و کربلای ۴ بود تا اینکه به قانون تبدیل شد. واقعا کار سنگینی صورت گرفت هنوز هم همینگونه است، در دولت اگر از همکاران کسی بخواهد ساعت ۱۲ به منزل برود تماس میگیرد که اگر کاری نیست من بروم، یکی از دوستان ساعت 30: 10 شب رفته بود خانه، فرزندش با ناراحتی به او گفته بود، بابا چی شده اخراجت کردند؟ این بنده خدا گفته بود نه، فرزندش تعجب کرده بود که پس چرا پدرش ساعت ۱۰ و نیم به خانه رفته است.
بعد از هدفمندی همه شدند ارباب، دولت شد نوکر برای یک کار کوچک باید ۱۰ بار جلسه بگذاریم، حالا هم که این قانون شده است همه شدند ارباب دولت شده است نوکر، نشستهاند میگویند این کار رو بکن اون کار رو نکن. من عددی نیستم خاک پای شما هستم اما این راه مهم است.
متوجه هستی اگر یک نفر از متن پابرهنههای ملت رئیس جمهور شود خود یک انقلاب است!
سال ۸۳ یکی با من ملاقات کرد گفت آمادهای کاندیدای ریاست جمهوری بشوی؟! من خندیدم، گفت چرا میخندی؟! به او اشاره کردم آیا متوجه هستی چه میگویی؟ یا همین جوری یک حرفی را زدی؟! خلاصه چند بار همین جملات رد و بدل شد تا اینکه گفتم تو متوجه هستی یک نفر از متن پابرهنههای ملت بیاید این خودش یک انقلاب است، گفتم من اگر بیایم تمام این انحرافات را جلوگیری میکنم، دست رانت خواران را قطع میکنم، فامیل بازی و آقازاده بازی را جمع میکنم و غیره به او عرض کردم آیا خود شما تحمل داری، گفت بله... اما همین آدم ۶ سال است دارد به دولت حمله میکند.
البته همه آن آرزوهای ما محقق نشده است و غصه میخوریم که چرا نشد و البته غصه میخوریم که بزرگان ما چه کشیدند.
کسانی که دیروز میگفتند احمدینژاد باید نجات دهد، امروز میگویند احمدینژاد را نجات دهیم!
کسی که میخواهد کار کند اینقدر نمیزنندش، یادم هست یک روز در دولت قبل وقتی گفتم سفر استانی را باید راه بیاندازیم خیلیها مخالفت کردند اما الان این سفر استانی به عنوان یک الگوی نوین زمامداری به دنیا معرفی شده است، امروز همانهایی که میگفتند احمدینژاد باید نجات بدهد میگویند باید احمدینژاد را نجات بدهیم. در سفرهای استانی بروکراسی تکان خورد این بروکراسی جزء مارهای هفت سر بود با این کار جلوی خیلی از رانت خواریها را گرفتیم.
بساط قدرت متاسفانه به زبان و دندان یک عدهای ساخته است و به سادگی آن را رها نمیکنند، هر جوری جلوی اینها را میبندی از یک جای دیگر در میآیند.
یکی از دانشجویان آمد گفت میخواهم رفتار کشتیها در خلیج فارس را تحلیل کنم، رفت با ۱۰۰ ناخدای کشتی مصاحبه کرد، همه آنها میگفتند که بهترین مسیر دریایی از اقیانوس هند سواحل ایران است، اما همینها میروند سواحل جنوبی در کشورهای حاشیه خلیج فارس آنجا پهلو میگیرند. پرسیدم چرا؟! دیدم برای اینکه آنجا سوخت هست و اینها میتوانند آنجا سوخت گیری کنند، بررسی کردیم متوجه شدیم عدهای در وزارت نفت اجازه نمیدهند به داخلیها سوخت بدهند برای فروش، میروند به یک فرد خارجی این سوخت را میدهند او هم در جای دیگری این سوختها را به فروش میرساند. ۳۵۰ هزار دلار جرینگی توش پول بود.
گفتم این چه وضعی است لذا دستور دادیم تا اجازه فروش سوخت به داخلیها صادر شود، این انجام شد یک کم که گذشت دیدم همانهایی که در وزارت نفت میخواستیم دست و پایشان را قیچی کنیم ظرف یک هفته به صورت غیر قانونی یک شرکت تاسیس کردند تا این سوخت را خودشان بگیرند یک سری کاغذ بازی کردند و تا این کار را انجام دهند دیدم این آقا برادرزاده آن آقایی است که... (ادامه نداد)، خلاصه یک سال طول کشید تا توانستیم جلوی اینها را بگیریم و دستشان را قطع کنیم.
یک آقایی در شرکت نفت بود، یک شرکتی با آمریکاییها در خلیج فارس تاسیس شده بود، این شرکت فکستنی کلا ۱۰ میلیارد ارزش داشت اینها رفتند ۹۰ میلیارد این شرکت را خریدند، ایستادم پایش که این آقا باید برود، سه سال طول کشید بعد که رفت پروژه پارس جنوبی را راه اندازی کردیم، همین آقا رفته بود همه جا اعلام کرده بود که پارس جنوبی پول ندارد سرمایه گذاری نکنید، گفته بود دولت نمیتواند این پروژه را اجرایی کند، بعد آمد گفت من حاضرم پولش را جور کنم اما ۳ درصد مال من! ۳ درصد از ۵۰ هزار میلیارد تومان! یک آدمی هم بود که خودش را حزباللهی میخواند البته نصفاللهی نه حزباللهی (خنده حضار)
یکی دیگر از این آقایان آمد به من مراجعه کرد، همانهایی که شمشیر را از رو بستهاند، دو ساعت با من بحث کرد گفت در کشور باید دو جناح باشد تا رقابت کنند میگفت بالاخره مردم از این ور خسته میشوند به آن ور رای بدهند، گفتم خیلی خوب باشه قبول، گفت خوب اینجوری که نمیشود اینها نیاز به منابع مالی دارند! باز هم گفتم باشد یک برگه کاغذ گذاشتم جلوش گفتم بنویس کدوم منابع مالی را نیاز دارید؟ بهترین شرکتهای نفتی را روی کاغذ نوشت بعد که تمام شد کاغذ را برداشتم گذاشتم توی کشوی میز، بهش گفتم در این دولت از این خبرها نیست. (تکبیر حضار)
البته این سختیها از نگاه ما شیرینی کار است، سلام و درود بر شهید بهشتی که فرمود کسی که خط دارد دشمن دارد، هدفمند کردن یارانهها را گفتند ۲۰ سال باید بگذرد تا خوب شود، میگفتند این قانون اولش بد اجرا میشود بعد از ۲۰ سال خوب میشود، بعد که اجرا شد دیدند برعکس شد، گفتند خوب این قانون اولش خوب اجرا شد اما بعدش بد میشود! (خنده حضار)
برخی برای ضربه به هدفمند کردن یارانه 12 میلیون مرغ را آلوده کردند! در هدفمندی یارانهها خیلی تلاش کردند تا آنرا تخریب کنند، یک سری رفتند ۱۲ میلیون مرغ را در آستانه هدفمند کردن یارانهها آلوده کردند به آنفولانزا، لذا مرغ گران شد، وقتی قیمت مرغ بالا رفت گفتند ای وای مرغ گران شده است این از آثار هدفمند کردن یارانه هاست.
برخی از شما هرگز پایتان به ساختمان سفید ریاستجمهوری باز نخواهد شد
والا به خدا ما رفتیم توی این ساختمان سفید ریاست جمهوری دیدیم خبری نیست، به خدا برخی از شما هرگز پایتان در این ساختمان باز نخواهد شد. (تکبیر حضار)
با یکی از علما ملاقات داشتم گفت خیلی نگران آیندهام، گفتم من نه، معتقدم دولت بعدی انقلابیتر و حزب اللهیتر از این دولت است گفتم محال است این کسانی که به ریاست جمهوری طمع کردهاند رئیس جمهور شوند، خداوند میفرماید لا یغیروا ما به قوما حتی یغیروا ما به انفسهم... یعنی شرایط بیرونی تحت تاثیر شرایط درونی انسانهاست، گفتم الان سطح مطالبات مردم کجاست؟ مردم الان عدالت و مدیریت جهانی میخواهند لذا با این سطح خواستههای عدالت طلبانه دیگر با گذشته تفاوتهایی به وجود آمده است.
رئیسجمهور بعدی کیست؟
چند تا از دوستان آمده بودند میگفتند ما نگران آیندهایم، گفتم آینده تعیین شده شما بروید کارتان را بکنید نتیجه حاصل میشود. گفت یعنی بعدی کیه؟! گفتم به نظر شما خدا نمیداند که بعدی کیست؟ گفت چرا. گفتم پس چه غصهای داری. دیگر گذشت که ملت را سرکار بگذارند و با این طرفی و اون جناحی بازی بر مردم حکومت کنند.
خدا را قبول نداری، امام را که قبول داری؟! خلاصه این نگاه باید جهانی شود باید مدیریت جهانی صورت بگیرد. حدود دو سال قبل در همین جا [صحن مجلس قدیم شورای اسلامی] یک جلسهای بود، گفتم به فضل الهی دوره امپراطوری آمریکا تمام شده و در آینده اینها سقوط خواهند کرد، بعد که سخنرانی تمام شد آمدم پایین خیلیها گفتند این چه حرفهایی بود که گفتی؟ مگر تو غیب میدانی که این حرفها را میزنی، بعد من ۴ دلیل برای اینها آوردم:
اول: کلام الهی، خدا وعده داده اینها میروند گندهتر از اینها رفتند و خدا پشت آنها را به خاک مالید.
دوم: کلام امام و رهبری، حالا میگوییم خدا را قبول نداری امام را که قبول داری؟ (خنده حضار) امام و رهبری بارها به سقوط اینها اشاره کردهاند.
سوم: گفتم اینها را قبول نداری، حرف خودشان را گوش کن، همه علما و عظمای اینها میگویند که کارشان تمام است.
چهارم: گفتم اگر اینها را هم قبول نداری چشمت را باز کن دنیا را ببین.
در مسایل داخلی هم همین است، معتقدم اینها سالها کشور را معطل کردند فقط برای قدرت، هنوز انتخابات تمام نشده شروع کردند، گفتم باشد دوست داری رئیس جمهور بشوی عیب ندارد چرا من را میکوبی؟ خودت را اثبات کن، در قرآن هست که قومی برای اثبات خود اقوام دیگر را میکوبند.
گفتم اینهایی که شما میگویید یعنی من بد اما اینها دلیل خوب بودن شما نیست
یک جلسهای بودیم حسابی ما را کوبیدند، گفتم قبول اینهایی که شما گفتید یعنی من بد، اما نه اینکه شماها خوب...
ماجرای خلافی پیکان احمدینژاد و خرید پژوی معروف یک روزی سال ۷۸ یک پیکان داشتیم میخواستیم همین پژو را بگیریم (چقدر هم با برکت بود) [یکی از حضار به آقای احمدینژاد گفت کاش چندتا میخریدید (خنده حضار)]، دیدم سخت است، خلاصه ۳ میلیون جور کردیم، چون با آن پیکان کارهایمان دیگر راه نمیافتاد یک زمانی برای جلو بردن کارها من روزی ۵۰ کیلومتر رانندگی میکردم، رفتیم مراجعه کردیم برای خلافی دیدم یک نوار داد به ما از تخلفات انجام شده، تعجب کردم دیدم اصلا در ساعتهایی که این خلافها ثبت شده من سر کلاس بودم، برخی از این مکانهایی که در برگه خلافی آورده شده بود را من اصلا از آنجاها در عمرم رد نشده بودم، به آن افسری که آنجا بود مراجعه کردم گفتم اینها اشتباه شده، خلاصه جریمههای این خلافی را بخشید ولی اصلش را گفت باید بدهیم و ما هم این مبلغ را دادیم.
حالا بعضی یک حرفهایی میزنند و یک ادعاهایی در مورد ما میکنند، به آنها میگوییم بابا اصلا اون جاهایی که شما میگید که مثلا با فلان آقا ملاقات کردهایم را ما اصلا تابحال نه دیدهایم نه با آن آقا ملاقات داشتیم، اینها را از کجا میآورید میگویید؟!
[در اینجا احمدینژاد سخنانی را گفت و خواست که منتشر نشود]
داستان عالم بودایی که با برانکارد کنار احمدینژاد گذاشتند رفته بودیم سریلانکا ۹۰ درصد بودایی بودند، حدود ۴ درصد هندو، ۴ درصد مسیحی و ۲ درصد هم مسلمان داشت. آمدند گفتند علمای بودایی و مسیحی و مسلمان این کشور میخواهند با ما ملاقات کنند، علمای بودایی سن خیلی بالایی داشتند، یکی بود روی برانکارد آورده بودنش، آمدند این عالم بودایی را با برانکارد گذاشتند کنار من روی تریبون (خنده حضار)، من هم در مورد عدالت و پاکی و غیره صحبت کردم، صحبتهای من که تمام شد دیدم گریه میکند گفتم چرا گریه میکنی گفت فلانی من یک عمر دنبال این صحبتها میگشتم.
تودههای مردم در برابر حق و عدالت مقاومت نمیکنند، شیطان نگذاشت بزرگان عالم شناخته شوند. دیگر آن ماجرای تکراری تاریخ که حرف حق را نگذاشتند شینده شود و مُثله کردند گذشت.
دیگر دورهای که آمریکا خیال میکند دارد یک کاری میکند گذشت.
یک مثالی زدم در این مورد، گفتم یک پازل بزرگ را در نظر بگیرید، بعد فکر کنید یکی از این قطعات پازل خودش صد قطعه است، آمریکاییها سر همان یک قطعه هستند.
نباید در جزئیات متوقف شویم، قبل از انتخابات سال ۸۴ هی میگفتم اتفاق بزرگی در راه است، اتفاق بزرگی در راه است، بعد از انتخابات یکی آمد گفت اون اتفاق بزرگ چی بود؟ گفتم اتفاق از این بزرگتر؟!
یکی از مسئولین اروپایی ۲ هفته پیش آمد گفت وضعیت دنیا را ببین فکر میکنی چه میشود؟ گفتم تو چی فکر میکنی؟ گفت خوبه مردم دنیا دارند تظاهرات میکنند، دنبال آزادیاند، به او گفتم آینده این میشود که این اتفاقات کل اروپا و آمریکا را فرا خواهد گرفت.
مرگ بر منافقین