آفتابنیوز : آفتاب- محمود حاجزمان(خبرآنلاین): مانند بسیاری از اپراها، اپرای «مرگ و پاورز» نیز با همخوانی به زبان یونانی آغاز میشود. اما بر خلاف معمول اعضای این اپرا انسان نیستند، آنها روباتاند: چهار خواننده روباتی که با سرهای مثلثی شکلشان در بالای میلههای فلزی تلسکوپی قرار گرفتهاند.
به گزارش نیوساینتیست، این روباتها علاوه بر اینکه هنگام خواندن سرهایشان را تکان میدهند، نور سفیدرنگی نیز در داخل سرشان روشن میشود. در ادامه هر روبات خواننده با استفاده از یک پروژکتور، خاطرات شریک انسانی خود را به تصویر میکشد. سپس نور خیرهکنندهای برای لحظهای کوتاه، دید حضار را مختل میکند و هنرپیشگان به جای روباتها بر روی صحنه ظاهر میشوند.
غیبت روباتهای خواننده مدت زیادی طول نمیکشد. این روباتها که با لشکری از ماشینها و کامپیوترها همراهی میشوند، هم جزو لوازم صحنه و هم جزو شخصیتها هستند. این روباتهای با فناوری پیشرفتهای که محصول آزمایشگاه رسانه موسسه فناوری ماساچوست، ام.آی.تی است، آخرین پروژه تاد ماچوور به شمار میرود. از سایر اعضای خلاق این گروه میتوان رابرت پینسکی، ملکالشعرای اسبق آمریکا به عنوان نویسنده اپرا، کارگردان دایان پاولز از مجموعه تئاتر آمریکن، و آلکس مکدوول طراح تولید هالیوود را نام برد که فیلمهایی مانند کلوپ مشتزنی و گزارش اقلیت را در کارنامه خود دارد.
داستان اپرا پیرامون مخترعی خلاق و بانفوذ به نام سیمون پاورز است -شخصیتی همردیف والتدیزنی و بیل گیتس- که در آستانه مرگ، بدن رنجور خود را ترک میکند و هشیاری خود را به کامپیوتر عظیمی به نام The System منتقل میکند، و در نتیجه به فناناپذیری دست مییابد. دختر سیمون، میراندا؛ همسر سومش، آیوی و پسرخوانده و دستیارش نیکلاس در تقلای درک اتفاقی هستند که برای سیمون افتاده است و تصمیمگیری در این باره که آیا آنها هم باید دنیای جسمانی خود را ترک کنند و به سیستم ملحق شوند.
اپرای جدید ماچوور خصوصیات پیشرو و تاثیرگذاری دارد. سه قفسه بزرگ کتاب در انتهای صحنه که نمود تصویری مسحورکننده افکار سیمون و احساسات وی پس از ورود به سیستم، در آنها منعکس میشود. همچنین صدای سیمون با استفاده از بلندگوهایی تمام حضار را در بر میگیرد، اما در مقایسه با صدای اصلی اپرا بیشتر شبیه نجوا به گوش میرسد.
روباتهای خواننده که یک متن فکاهی را به عنوان حسن ختام برنامه قرائت، و در تمام مدت اجرا بر روی صحنه حرکت میکنند، فریبندهترین و موفقترین فناوری موجود بر روی صحنه هستند. این روباتها نیمهخودکار هستند و توسط همان سیستم کامپیوتری هدایت میشوند که قفسههای کتاب را کنترل میکند. اشتباهات گاه و بیگاه آنها در هنگام رقص و حرکات بعضا نامنظمشان، باعث شیرینتر شدن اجرای آنها میشود.
اما برخی از پروژههای چالشبرانگیزتر در این اپرا، موفقیتی نصفه و نیمه داشتند. در یک صحنه، چلچراغ عظیمی با چارچوب فلزی حلقوی و نوارهای تفلونی محکم از سقف پایین میآید و آیوی را در آغوش میگیرد. این روشی است که سیمون پس از مرگ، برای ابراز احساسات نسبت به همسرش استفاده میکند. در اصل گروه قصد داشتند تا آیوی این چلچراغ را به مانند چنگ بنوازد، اما در عمل این اتفاقی نیفتاد. ایوی خود را به سمت نوارها پرتاب کرد، اما این حرکت تنها یک نوسان ضعیف ایجاد کرد که به سختی شنیده میشد و به هیچ وجه با اندازه عظیم این اختراع مناسب نبود.
نیکلاس، دستیار نیمهروبات سیمون، از یک بازوی روباتی استفاده میکند تا به هدایت روباتهای خواننده کمک کند. گروه امیدوار بود که وی بتواند با حرکات بدن که با استفاده از این بازو انجام میشد، اثر خواندن خود را بر روی صحنه افزایش دهد. اما به نظر میرسد ابزارآلاتی که به بدن وی اضافه شده، نهایتا توانسته است حالتی تزئینی داشته باشد.
اما بزرگترین مشکل این بود که تمام نوآوریهای فنی که در اجرای اپرا از آن استفاده شده بود، فاصله معنوی زیادی با حضار داشت. علیرغم توضیحات اندکی که در اعلان نمایش چاپ شده، برای حضار بسیار سخت بود تا آنچه را روی صحنه ظاهر میشود درک و تحسین کنند. مهمترین نکته نمایش این بود که این یک اپرای روباتی است، اجرای تئاتری با استفاده از فناوری که مشابه آن قبلا هرگز اجرا نشده بود. در صورتیکه گروه کتابچهای تهیه میکرد و در آن جادوی فنی پشت پرده این اجرا را که گروه سالها برای آن زمان صرف کرده بود توضیح میداد، کمک زیادی به بالا رفتن اهمیت اجرا در نزد شنودندگان میکرد.