آفتابنیوز : آفتاب: شرق نوشت: «بهار عربی» كه با خود توفان تغییر حكومتها و برچیده شدن بساط برخی حاكمان خودكامه را در كشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در پی داشت، آنقدر سریع، غافلگیركننده و غیرقابل پیشبینی بود كه اگر ساعتها سخنرانی، تحلیل و گفتوگو به آن اختصاص یابد باز هم همچنان زوایایی ناشناخته از آن باقی میماند. جدا از آن به همان نسبت كه تحولات و تغییرات منطقه قابل اهمیت است موازنه قدرت و جایگاه بازیگران و نقشآفرینان در ترسیم آینده سیاسی جدید خاورمیانه نیز مهم است.
بر همین اساس «دیپلماسی ایرانی»، میزبانی سلسله نشستهایی را در راستای بررسی تحولات و آینده سیاسی منطقه با حضور اساتید دانشگاه، تحلیلگران سیاست خارجی و دیپلماتهای كهنهكار در دستور كار قرار داده است كه دیروز این سلسله نشستها به عدد هشت رسید.
هشتمین نشست «دیپلماسی ایرانی» با هدف بررسی تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و با موضوع «آمریكا و خاورمیانه» دیروز با حضور كاظم سجادپور، كیهان برزگر و ناصر هادیان همچون گذشته برگزار شد، اما شاید نقطه عطف این نشست را جمعبندی دیپلمات پرسابقه ایران كه این روزها به اجبار یا به دلخواه عطای كار در دستگاه سیاست خارجی را به لقایش بخشیده و روشنگری در دیپلماسی و تلاش برای شنیدهشدن صدایهای مختلف صاحبنظران به خصوص اساتید دانشگاه را هم و غم خود قرار داده بدانیم؛ آنجا كه صادق خرازی در تایید اظهارات سخنرانان نشست، نسبت به عملكرد دستگاه سیاست خارجی لب به انتقاد گشود و گلایه كرد از اینكه ایران نتوانست در قبال تحولات منطقه نقشی پررنگ ایفا كند.
وی تاكید كرد: تا پیش از این ایران در تحولات مهمی چون قفقاز، افغانستان، عراق و... توانسته بود در قامت بازیگری تاثیرگذار ایفای نقش كند، اما اكنون ضعف در بینش دستگاه سیاست خارجی سبب شده، ایران در تحولات خاورمیانه نتواند آنچنان كه باید و شاید حضوری پررنگ و تاثیرگذار داشته باشد. او برای تشریح ضعف بینش دستگاه سیاست خارجی به سكوت در قبال تحولات داخلی شریك استراتژیك ایران اشاره میكند و معتقد است بر خلاف آنچه اكنون برخی در داخل كشور به آن اعتقاد دارند هرگونه تحول بنیادی در خاورمیانه به نفع ایران است، حتی اگر این تغییرات در كشوری چون سوریه باشد و بازنده اصلی این تحولات بیتردید غرب و در راس آن آمریكا و حتی عربستان و اسراییل است. بنابراین به گفته خرازی ترس و نگرانی از تغییرات در منطقه بیهوده است.
همچنین به عقیده خرازی، عدم وجود مناسبات تنظیم شده میان ایران و آمریكا و نداشتن بینش و غالب بودن احساسات بر منطق در دستگاه سیاست خارجی موجب شده است كه منافع ایران در تحولات منطقه خاورمیانه تامین نشود. به گفته خرازی، ساختار داخلی ممالك در منطقه ، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تغییر كرده یا دستخوش تغییر هستند كه این تغییرات یك پیام بیشتر ندارد و آن شكلگیری خاورمیانهای جدید است؛ خاورمیانهای كه آرزوی ایران بوده و اگر دستگاه سیاست خارجی فعال و پویاتر از این بود، مطمئنا میتوانستیم در تحولات منطقه تاثیرگذار باشیم و سهم و امتیازات خود را از این تحولات كسب كنیم.
آمریكا بیش از دموكراسی به دنبال ثبات در خاورمیانه است
پیش از آن نیز سخنرانان حاضر در این نشست هر یك با طرح موضوعاتی تلاش كردند بحث « آمریكا و خاورمیانه» را هر چند در زمانی كوتاه تشریح كنند.
ابتدا كاظم سجادپور نخستین سخنران این نشست بود كه با موضوع « چارچوب مفهومی تحلیل سیاست خارجی آمریكا در منطقه» به ایراد سخن پرداخت و سیاست خارجی خاورمیانهای آمریكا را دارای ابعاد گوناگون تاریخی، فرهنگی، ایدئولوژیك، استراتژیك و امنیتی، اقتصادی و... دانست و عنوان كرد: این كشور از قرن 19 به این سو تلاش كرده مثل همه قدرتهای جهانی با حضور در خاورمیانه صاحب قدرت شود.
وی اشاره كرد در این زمینه نباید تنها به افسانهها توجه كرد بلكه باید براساس واقعیات پیش برویم. به گفته او، آمریكا در طول این سالها بخشی از خاورمیانه و مسایل مربوط به آن بوده و هست و تقریبا هیچ مسالهای در این منطقه نیست كه به آمریكا برنگردد. حضور در دو جنگ جهانی، جنگهای منطقه و نیز تعاملات استراتژیك با متحدانش در خاورمیانه گویای این مساله است.
این كارشناس مسایل سیاست خارجی آمریكا اضافه كرد: آمریكا همیشه سعی كرده است مسایل پیشآمده در منطقه را مدیریت كند. البته این به معنای آن نیست كه در همه موارد توانسته آنها را حل كند ولی كوشیده است به نحوی مدیریت كند تا منافع خود را تامین كرده باشد.
به گفته سجادپور اساتید و پژوهشگران آمریكایی همیشه از كاستی دموكراسی در خاورمیانه صحبت كردهاند، ولی آمریكا نشان داده كه بیش از دموكراسی متوجه ثبات در منطقه است، بنابراین منافع استراتژیك خود را دنبال كرده است. نگرانی آمریكا از مساله ثبات در عربستان و موضوع جانشینی در این كشور جزو مصادیق این نگرش است. آمریكا در عین اینكه میدانست كسری دموكراتیك در منطقه وجود دارد، ولی پیشبینی انفجار چند ماه پیش خاورمیانه را نكرده بود و با شوك روبهرو شد و تاثیر این شوك هنوز نیز در رفتارش مشخص است.
ایران به دنبال دوستان جدید در منطقه است
در ادامه دكتر كیهان برزگر، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد مركز تحقیقات استراتژیك با موضوع «سیاست جاری آمریكا در خاورمیانه» به ایراد سخن پرداخت و تاكید كرد: یك بحث مقوله تفكر ایدئولوژیك آمریكا نسبت به جهان است كه در آن سیاست خارجی آمریكا سعی در حكمرانی بر جهان است. به گفته وی تفكر ایدئولوژیك آمریكا به دنبال اعمال نوعی هژمونی است و بحث حكمرانی جهانی هدف نهایی لیبرالیسم غربی است و تسلط بر جریانهای فكری همواره در سیاست خارجی آمریكا وجود داشته است كه موتور این تفكر باز كردن فضای سیاسی است.
این كارشناس مسایل خاورمیانه معتقد است: در موضوع بهار عرب هم آمریكا به دنبال تسلط خود بر منطقه خاورمیانه است، با این حال آمریكا در این منطقه باید بین ارزشها و منافع خود توازن ایجاد كند. برزگر در ادامه با اشاره به بازیگران منطقه تاكید كرد عربستان شاید بازیگر جذابی در خاورمیانه نباشد اما توانست در یك دهه اخیر موفق عمل كند كه نمونه آن بحران عراق است.
به گفته وی عربستان تهدیدی برای ایران نیست اما با لابیها و ائتلافها میتواند نقش ایران را در منطقه ضعیف كند. این استاد دانشگاه پس از بررسی نقش و جایگاه اسراییل، تركیه و مصر به ایران به عنوان یكی دیگر از بازیگران منطقه اشاره كرده و تصریح كرد: در تحولات منطقه، ایران در جایگاه بازیگر میانه فعال و خنثی بوده است، گو اینكه میتوانست و باید فعالتر از این عمل میكرد. به گفته وی حكومت فعلی ایران به دنبال حفظ رابطه با اعراب است و از تنشزدایی پرهیز میكند و تهران به دنبال دوستیابی جدید در منطقه است.
زرنگی آمریكا انعطاف پذیری با تحولات است
آخرین سخنران این نشست نیز دكتر ناصر هادیان، استاد دانشگاه ، پژوهشگر و تحلیلگر مسایل ایران و آمریكا بود كه با موضوع «اوباما و مسالهای به نام ایران» سخنانی را بیان كرد. به گفته وی برخلاف اینكه بسیاری درباره سیاستها و استراتژی آمریكا در خاورمیانه میگویند، اما آمریكا هیچ سیاست واحدی در خاورمیانه ندارد. حتی كسانی كه حرف از امنیت اسراییل میزنند، ویژگیهایی كه از این نوع رابطه میگویند منطبق با ملتهاست. آمریكا در هر جایی سیاستی را منطبق با متغیرهای آن منطقه و «نیشن استیت» آن كشور تعریف میكند.
هادیان در ادامه در بیان چیستی تحولات اخیر خاورمیانه تاكید كرد: هر كسی نامی به آن میدهد. یكی میگوید انقلاب است و دیگری میگوید شورش و قیام است، یكی میگوید درگیری مسلحانه است و... من میگویم دقیقا نمیدانم چیست. میتوانم بگویم كه هنوز انقلاب نیست. نه در مصر و نه در تونس انقلابی رخ نداده است چون هنوز قواعد همچنان پابرجاست. بنابراین سخت است كه به آنها انقلاب بگوییم. شورش هم نیست چون ساز و كارهای شورش نیست. اما اینكه چه میخواهند این است كه مردم ناراضی هستند. غالبا از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند. مردم از اینكه تحقیر میشدند خشمگین بودند. برای تظاهركنندگان آزادی مهم است. از سویی میخواهند حكومتها و تحركاتشان بومی نیز باشد.
این استاد دانشگاه در باره اینكه چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است؟ میگوید وقتی مردم پیشزمینه خاصی نسبت به مسایل دارند، به مرور تعارضاتی را در ذهنشان به وجود میآورد كه این مساله اعتراضهایی را موجب میشود كه جنبه سیاسی جمعی به خود میگیرد؛ چراكه یك طرف دولت است و طرف دیگر مردم معترض. به اعتقاد هادیان نظریه دیگر مربوط به هانتینگتون است. هانتینگتون به نظم سیاسی اشاره میكند. آنچه مهم است، نظم سیاسی آینده خاورمیانه است. آنچه میبینیم دولت ضعیف و جامعه ضعیفی است كه نمیتواند نظمی را ایجاد كند. نگرانی من این است كه این جوامع به سمت فروپاشی حركت كنند یعنی چیزی شبیه افغانستان. اگر حكومتها نتوانند نظم را برقرار كنند تهدیدهای امنیتی شدید ایجاد میشود. هانتینگتون میگوید اگر نهادهایی كه وجود دارند، جوابگوی نیازها نباشند، حكومتها بیثبات میشوند.
بررسی آلترناتیوهای آینده خاورمیانه موضوع بعدی سخنان هادیان بود كه وی یك آلترناتیو را ظهور یك دیكتاتوری جدید به هر وسیله ممكنی دانست. آلترناتیو دیگر به عقیده وی شكلگیری حكومتهای دموكراتیك است، با این حال بر این موضوع تاكید كرد به این مساله چندان خوشبین نیست؛ چراكه وضعیت فعلی جوامع پاسخگوی تشكیل یك حكومت دموكراتیك نیست.
این استاد دانشگاه سپس به نگاهها و عملكردهای ایران و آمریكا در قبال تحولات موجود اشاره كرد و گفت: نخستین پرسش اینكه بر اساس این وضعیت ایران و آمریكا قرار است چگونه عمل كنند؟ به اعتقاد من دیدگاه دو طرف نسبت به وضعیت فعلی با وجود صحبتهایشان چندان تفاوتی با هم ندارد. همه آنها میدانند كه مردم چه مطالباتی دارند، مطالبات اقتصادی و اجتماعی آنها چیست، از این رو به اعتقاد من نگاههایشان چندان فرقی ندارد.
وی در تشریح اینكه دو طرف چگونه در تحولات عمل میكنند، گفت: شما ببینید آمریكا در سوریه، لیبی و بحرین چگونه عمل میكند، همان شیوه را ما نیز داریم. در مقام عمل هر دو بر اساس «نیشن استیت» عمل میكنند. در هر دو حالت این مساله تلفیقی از ارزشها و منافع است. در اینجا زرنگی آمریكاییها این بوده است كه طوری سیاستها و استراتژی خود را تلفیق و تدوین كردهاند كه فورا با تحولاتی كه رخ میدهد، خود را سازش میدهند. مثلا بر سر مصر سه بار مواضع خود را عوض كردند.
هادیان در ادامه به بحث فریمینگ یا چارچوبپذیری دو طرف در تحولات خاورمیانه پرداخت و تصریح كرد: آمریكاییها این حركتها را در قالب اینكه این یك حركت آزادیخواهی و دموكراسیخواهی است و هیچ ایدئولوژی خاصی ندارد، میبرند.
وی سپس به محدودیتهای این فریمها یا چارچوببندیها پرداخت و تصریح كرد كه آمریكاییها به گونهای رفتار كردهاند كه میتوانند در هر زمانی انعطاف به خرج دهند در حالی كه ما كمتر انعطاف به خرج دادهایم؛ در عین حال آنها سعی كردهاند خواستههای خود را نیز در این چارچوببندی دخالت دهند. در حالی كه ما یك چارچوببندی بسیار سختی داریم.
هادیان در آخر تاكید كرد: برای نتیجهگیری بحثهایم باید بگویم كه ما به واسطه تحولات منطقه در حاشیه رفتهایم؛ البته عدهای میخواهند ما را دوباره از طریق بحث پرونده هستهای به مركز توجه و جنجالها برگردانند كه البته تا به حال موفق نشدهاند، ولی تلاش دارند، موفق شوند، این ایران است كه باید بهگونهای مدیریت كند كه به مركز ماجراها نرسد.