آفتابنیوز : آفتاب: نگارنده بر این باور است كه اگر درمراسم بزرگداشت استاد زنده یاد فرامرز پایور (یكشنبه، 5 تیر-تالار وحدت)، به جای استاد شجریان، استاد شهرام ناظری برای سخنرانی انتخاب میشد، میتوانست حق مطلب را بهتر ادا كند، چرا كه ارتباط آقای ناظری در دو دهه پایانی عمر استاد پایور وثیقتر و بیشتر از استاد شجریان بود، اما با ممانعت از سخنرانی آقای شجریان در آخرین لحظات، ذهنیت نگارنده از كلیت ماجرا بر هم ریخت؟
آقای شجریان سال گذشته در مراسم مرحوم مشكاتیان سخن گفت و یا اخیرا نمایشگاه سازهای ایشان در خانه هنرمندان برپاشد و همه آنها بدون هیچ حاشیه به انجام رسید و استاد هم در سخنان و گفت وگوهایشان سعی كردند از حواشی بپرهیزند و تنها انتقادی كه داشتند، ندادن مجوز به آلبوم های ایشان بود. حال در چنین وضعیتی وقتی نهادی همانند خانه موسیقی برای بزرگی همانند پایور برنامه ترتیب میدهد، و از قبل هم اعلام میكند كه یكی از سخنرانان آقای شجریان است، آیا نیامدن ایشان و عدم انجام سخنرانی در این مراسم ، اذهان را به سمت و سوی دامن زدن به برخی شایعات سوق نمیدهد؟
مگر آقای شجریان در مراسمی كه به یاد و نام یكی از استوانههای تاریخ موسیقی ایران برگزار میشد، قرار بود چه بگوید، جز نقل خاطراتی از آن مرد بزرگ و یادآوری منش اخلاقی ایشان در زیست و سلوك حرفهای و كاری؟
نكته مهم برخوردهای متناقض و گاه متضاد درباره یك موضوع است. آنكه مجوز نمایشگاه سازسازی استاد را داد، قطعا به دنبال شعار جذب حداكثری است و آنكه این گونه عمل نمی كند مصداق آن سخن مولوی است:
خواجه پندارد كه طاعت میكند
لیك خود از معصیت جان میكَنَد
بوی سیر بد بیاید از دمت
تو همی لافی كه من دارم غمت
به یاد دارم در سال های میانی دهه 70 كه استاد حسین علیزاده مدیریت هنرستان موسیقی را عهدهدار بودند، مدیری برای ایشان مزاحمتی ایجاد كرد و وضعیتی قهرآمیز را برایشان به وجود آورد كه كار را به جایی كشاند كه حتی بیم مهاجرت ایشان هم میرفت. اما همزمان مدیری خردمند به نام زندهیاد فرید سلمانیان كه در بخش نظارت و ارزشیابی مركز موسیقی وقت و با آقای مرادخانی كار میكردند، در همان هفته برای استاد علیزاده كنسرتی را در تالار وحدت ترتیب دادند.
وقتی از ایشان پرسیدم كه چرا چنین كردید؟ گفت برخورد یك مدیر نادان دیدگاه كلیت وزارت ارشاد نیست و ما با این كنسرت دقیقا به آقای علیزاده و سایر موزیسین ها و هنرمندان پیغام دادیم كه با مشی مدیریتی آن گونه كه باهنرمندان با داغ و درفش و محتسب مزاجی برخورد میكنند، سر یاری و مرافقت نداریم و این شعر حافظ را برایم خواند:
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش كه ما گوش به احمق نكنیم
برخورد این گونه با هنرمندانی چون شجریان كه سرمایه های اجتماعی این جامعهاند و به رغم تمامی ناملایمات و برخوردهای برخی ناشسته رویان ناسزاگو، ماندن در این خاك و در كنار این مردم را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهند باید با ظرافت طبع و پختگی آمیخته باشد.
امید كه برخی مدیران فهیم ریشه چنین رفتارهایی را یافته و با كار فرهنگی، قائلان به این رفتارها را دلالت و نصیحت كنند تا از سرهنگی كردن در امور فرهنگی دست بردارند.