آفتابنیوز : آفتاب: ماه نامه نسیم بیداری در شماره اخیر خود گفتوگویی با عباس سلیمی نمین داشت.
در بخشی از این مصاحبه آمده است:
*تغییر در دولت احمدینژاد با توجه به اینکه هدف و انگیزه رییسدولت برای فعالیتهایش تغییر کرده، اتفاقی کاملا طبیعی بود. به همین دلیل بنده معتقدم که میتوان تا روز آخر دولت هم منتظر تغییراتی دیگر بود.
* احمدینژاد در سال ۸۴ با هدف عدالتطلبی و تغییر بیعدالتیهای موجود آن روزها به برابری از مردم رای گرفت و توانست خود را به عنوان نفر اول قوه مجریه معرفی کند. خب! در آن شرایط نیروهایی به کار گرفته شد که همه از چهرههای انقلابی بودند و وفاداریشان به نظام مهمی ثابت شده بود. اما از زمانیکه دولتیها به فکر این افتادهاند تا عدالت و عدالتطلبی را زیر سایه قدرت و قدرتطلبی ببرند، به طور کاملا طبیعی نیروهای انقلابی و دلسوز جای خود را به افرادی دادند که دنبال منافع دیگری به جزء منافع ملی بودند تا بتوانند رییس دولت و همچنین نزدیکانش ار در راستای تثبیت غیرقانونی دولت همراهی کنند. به هر حال وقتی انگیزه فرق میکند در ابزار و نیروها هم تغییراتی ایجاد میشود. احمدینژاد که اتفاقا چهرهای اصولگرا است و با حمایتهای اصولگرایان نیز به قدرت رسیده در حال حاضر به چیزی غیر از استمرار قدرت و موقعیت خود فکر نمیکند.
*کسی که دنبال موقعیت شخصی است و به خوبی میداند که برای ماندگاری خود در دولت باید قانون اساسی را زیر سایه خواستههای خود ببرد، به افرادی نیاز دارد که هم تعهد چندانی به بایدها و نبایدهای قانونی نداشته باشد و هم در معاملهگری تبحر داشته باشند تا هر وقت که لازم شد، بتوانند با انجام معامله با معاملهگران قانون را به نفع خود تغییر داده یا اصلا به انزوا ببرند. به عنوان مثال وارد بحثهای معاملهای شدن با یک نماینده کار دشواری است که هر کسی نمیتوان آن را انجام بدهد، به همین دلیل از زمانی که در رفتار احمدینژاد انحرافاتی مشاهده شد، افرادی که در تشکیلات دانشگاهآزاد به معاملهگرانی حرفهای بدل شده بودند، به مناصب دولتی رسیدند که یکی از آنها همین محمد شریف ملکزاده است که این روزها اخبار زیادی دربارهاش شنیده شد... هم دولتیها چنین افرادی را به آغوش خود راه دادند و هم دانشگاه آزاد با ترفندی هوشمندانه نیروهای خود را به بدنه دولت فرستاد تا از این طریق هم به منافعی برسد و هم اینکه از به نتیجه رساندن فعالیتهایی که ضد دانشگاهآزاد انجام میگرفت، جلوگیری کنند. این در حالی است که اگر احمدینژاد دچار غرور نمیشد و به توصیههای بزرگان توجه نشان میداد، حالا هم دانشگاهآزاد بیقانونیهای ۲۷ ساله خود را تمام شده میدید و هم دولت میتوانست ادعا کند که یکی از اهداف مهمش در راستای عدالت-خواهی را محقق کرده است. اما رییسدولت با این تفکر اشتباه که «من از همه کاملتر و عاقلتر هستم» کاری کرد که برنامهاش به نتیجه نرسید تا مشخص شود که وقتی غرور جای خود را به منطق میدهد، هیچ کس نمیتواند هیچ کاری را آنطور که انتظار میرود، به سرانجام برساند.
*وقتی که در انسان این غرور ایجاد شد که «من تنها کسی هستم که میتوانم منشأ مسیر سعادت در جامعه باشم» عدهای از این فرصت استفاده یا سوءاستفاده میکنند و با تملق خود را به آن شخص نزدیک میکنند تا به منافعی برسند. به همین دلیل است که در طول این چند وقت بارها مشاهده شدهاست که برخی از احمدینژاد تعریفهای خارج از عرف میکنند و حتی ادعا میکنند که امام زمان را در حال تمجید از او رویت کردهاند. این رفتارهای اطرافیان موجب شده تا احمدینژاد واقعا و به البته به غلط به این باور برسد که باید در قدرت بماند، چون هیچ کس دیگری نمیتواند کارایی او را داشته باشد. این در حالی است که وادی ماندن در قدرت برخلاف قانون اساسی، برخلاف مشی رهبری و برخلاف اصول انقلاب است و هر کس وارد چنین فضایی شود هم خود به انحراف میرسد و هم امور را به منحرفین میسپارد. پس به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که چهرههای خوشنام و انقلابی دولت نهم تحت هیچ شرایطی نمیتوانستند به همکاری خود ادامه بدهند و آنها رفتند تا امثال ملکزادهها بیایند تا در مواقع ضروری بتوانند معاملههای مورد نظر را به قول معروف جوش بدهند. تاکید میکنم نباید فراموش کرد که دانشگاهآزاد تجربهای ۲۷ ساله در معاملهگری دارد و به راحتی میتواند زندگی و شرایط افراد را تغییر بدهد. به عنوان مثال [...] که با مدرک لیسانس حقوق یک قاضی ساده دستگاه قضایی بود، با مدرک جعلی این دانشگاه توانست هم در قوه قضاییه ارتقا یابد و هم در دانشگاه تدریس کند، نتیجه این روند این شد که او که روزی یک خودوری ساده هم نداشت، حالا در زندگی شخصیاش شرایطی کاملا متفاوت را تجربه میکند.
*دولت هاشمی با شعار توسعه اقتصادی رای گرفت و در نهایت هم به دلیل فقدان عدالت نتوانست به آنچه میخواست، برسد. همچنین دولت اصلاحات که با مسئولیت سید محمد خاتمی توسعه سیاسی را هدف راهبردی خود قرار داده بود، باز هم به دلیل اینکه دولتیها دغدغه چندانی برای عدالتطلبی نداشتند، به بن بست خورد و اتفاقا هر دو دولت مورد انتقاد رهبری قرار گرفتند تا جامعه به این نتیجه برسد که «عدالت» مفهوم مهمی است که به دست فراموشی سپرده شده است. پس محمود احمدینژاد از فضایی که آیتالله خامنهای به وجود آورده بود، بهترین استفاده ممکن را برد وخود را فردی معرفی کرد که دغدغه اول و آخرش عدالت است و وعده داد که کاری میکند تا همه مردم بتوانند آرامش کافی را در زندگی خود تجربه کنند. این روندی بود که شخصی به نام احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ به عنوان یک پدیده مطرح شود و در نهایت هم به ساختمان پاستور راه پیدا کند.