آفتابنیوز : آفتاب: فرزند شهید مطهری مثل همیشه رک و بیپرده انتقادات خود را متوجه اعضای جبهه پایداری کرده است؛ علی مطهری با بیان اینکه اینان وصل به دولت هستند و از قدرت رسانهای، مالی و سیاسی خوبی برخوردارند، میگوید: «بعید میدانم پایگاه اجتماعی قوی داشته باشند.» همچنین وی در مورد درخواست جبهه پایداری برای داشتن سهم بیشتر در کمیته وحدت میگوید: «سهم آنها بیش از آنچه که برایشان قرار داده شده، نیست.»
جبهه پایداری از پیوند حامیان دولت در مجلس و برخی از اخراجیهای دولت تشکیل شد. آقاتهرانی، روحالله حسینیان، کوچکزاده، رسایی و زارعی نمایندگان دوآتشه حامی دولتهای احمدینژاد، در کنار صادق محصولی از نزدیکان رئیس دولت نهم و دهم قرار گرفتند؛ تا با حمایت آیتالله مصباح یزدی گرد هم جبهه پایداری را تشکیل دهند.
مطهری تاسیس جبهه پایداری را شبیه تاسیس مسجد ضرار در صدر اسلام میداند؛ وی میگوید: «در آن زمان عدهای به نام مسجد علیه اسلام فعالیت میکردند و پیامبر دستور تخریب آن مسجد را دادند. امروز نیز عدهای با تاسیس جبهه پایداری، بهنام وحدت، تفرقه ایجاد میکنند.»
به گزارش آفتاب، مشروح گفتوگوی فرارو با علی مطهری را در زیر میخوانید:
نظر شما درباره اعلام موجودیت جبهه پایداری انقلاب اسلامی چیست؟ اینها اعلام کردهاند که ما برای وحدت آمده ایم. اگر سخنان آقای مصباح و آقای حداد عادل در مراسم اعلام موجودیت را ملاک قرار بدهیم میتوان امیدی به تحقق این هدف داشت اما اگر سخنان آقای حسینیان را ملاک قرار دهیم باید گفت این یک اقدام متناقض و مصداق کوسه و ریش پهن است، چون از یک طرف میگویند وحدت با اصولگرایان را هدف استراتژیک خود میدانیم و از طرف دیگر اصولگرایان را به مردودین و غیرمردودین در فتنه تقسیم میکنند و خود را غیرمردود و سرفراز میدان فتنه معرفی می کنند، در حالی که طرف مقابل هم میتواند بگوید که مردودین فتنه امثال شما هستند که با مدیریت غلط بحران و چشمپوشی بر خطاهای طرف خودی و نادیدهگرفتن برخی رهنمودهای رهبری موجب تشدید این بحران و ضربه وارد شدن به جایگاه ولایت فقیه گردیدید.
مردودین کسانی هستند که در مقابل رفتار غیراخلاقی طرف خودی در مناظره کذایی نه تنها سکوت کردند بلکه تعریف و تمجید نمودند و در مقابل حوادثی مانند کوی دانشگاه و کهریزک، حتی بعد از انتقاد صریح رهبری سکوت اختیار کردند و بلکه مانع هر اقدامی شدند. مردودین کسانی هستند که به جای عدل و انصاف در قضاوت و اصلاح طرف خودی از درون، راه تعصب و جانبداری بیمنطق را در پیش گرفتند.
خلاصهی حرفهای آقای حسینیان این است که اصولگرای واقعی ما هستیم و بقیه اصولگرا نیستند و این یعنی آغاز تفرقه.
اساساً آیا ضرورتی برای تاسیس این جبهه قائل هستید؟ خیر، فکر میکنم بر اختلافها می افزاید خصوصًا اگر رهبری آن در دست افراد تندرو باشد که پشت نقاب ولایتمداری دست به هرکاری میزنند. البته ما امیدواریم که افرادی مانند آقای مصباح و آقای حداد عادل اینها را کنترل کنند.
به هر حال تاسیس جبهه پایداری را شبیه تاسیس مسجد ضرار در صدر اسلام میبینم. در آن زمان عدهای به نام مسجد علیه اسلام فعالیت میکردند و پیامبر دستور تخریب آن مسجد را دادند. امروز نیز عدهای با تاسیس جبهه پایداری، به نام وحدت، تفرقه ایجاد میکنند.
آقای حسینیان گفتهاند "ما به خود اجازه نمیدهیم بار دیگر با نام اصولگرایی افرادی به مجلس بروند که در فتنه 88 در زمین دشمن بازی کردند و انقلاب اسلامی را متهم کردند". عین این حرف درباره خود آقای حسینیان و دوستانشان صادق است، یعنی اینها در فتنه 88 با تندرویهای خود در زمین دشمن بازی کردند و انقلاب اسلامی را متهم نمودند.
البته ما نمیگوییم اینها حق ورود به مجلس آینده را ندارند، بلکه میگوییم اشتباه کردند و قضاوت با مردم است.
پس شما با تشکیل این جبهه موافق نیستید؟ قبلا در مصاحبهای گفتم که اگر این اقدام به معنی جدا شدن از اصولگرایان باشد امری مبارک است چون افراطیهای این گروه در فکر و عمل اصولگرا نیستند و برداشتهای خاصی از مبانی اصولگرایی مانند ولایت فقیه و آزادی دارند.
ولایت فقیه را تقریبا به معنی تعطیل عقل میدانند و میتوان گفت قائل به آزادی بیان هم نیستند. البته مواضعشان در مسائل فرهنگی و التزام به احکام شرعی خوب است.
در مجموع اگر اینها یک گروه مستقل را تشکیل بدهند و از عنوان اصولگرایی خارج شوند این امر موجب خلوص بیشتر جریان اصولگرایی خواهد شد. البته ما اصرار به خروج آنها نداریم و در درجه اول مایل به تغییر افکار و رفتارشان هستیم. نوع بینش و عمل آنها باعث شد که در بحران بعد از انتخابات، این گروه موجب تشدید این بحران شوند و به جایگاه ولایت فقیه نیز آسیب بزنند.
آقای حسینیان در سخنرانی خود سخنی به این مضمون گفتهاند که بعد از مقاومت آقای احمدینژاد در مقابل حکم حکومتی، با خود گفتیم "چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟". باید به ایشان گفت تدبیر شما این است که به تعقل و تفکر باز گردید و برداشت خود از ولایت فقیه را تصحیح نمایید.
این گروه شرایطی برای افراد خود و در واقع برای اصولگرایی ذکر کردهاند مانند تبعیت از ولایت فقیه، مرزبندی با جریان فتنه، مرزبندی با جریان انحرافی و مرزبندی با خواص مردود، نظر شما چیست؟ غیر از مرزبندی با جریان فتنه، بقیه شرایط بر خودشان صدق نمیکند. مثلا در بحران اخیر رهبر انقلاب از حادثه کوی دانشگاه انتقاد شدید کردند و فرمودند این حادثه دل انسان را خون میکند. همینطور درباره حادثه کهریزک. ولی اینها هیچ اقدام موثری برای پیگیری این دو حادثه نکردند و حتی مانع تهیه و قرائت گزارش کمیته حقیقتیاب مجلس از حادثه کوی دانشگاه شدند.
یا وقتی رهبر انقلاب از لزوم آزادی مخالفان در بیان عقاید خود سخن میگویند آنچنان که در سخنرانی 14 خرداد امسال فرمودند، اینها هیچ توجهی نمیکنند. بنابراین شرط تبعیت از ولایت فقیه بر اینها صادق نیست.
مرزبندی با جریان انحرافی هم البته الآن بر آنها صادق است ولی باید قبول کرد که دفاع متعصبانه و بیمنطق آنها از سیاستهای غلط فرهنگی دولت در چند سال گذشته علیرغم فریادهای امثال بنده، زمینهساز شکلگیری و رشد جریان موسوم به انحرافی شد، بنابراین در مجموع مرزبندی لازم را با این جریان نداشته اند.
شرط مرزبندی با خواص مردود هم بر برخی از سران این گروه صدق نمیکند، چون به نظر من خود اینها از خواص مردود بحران اخیر هستند. کسانی از این فتنه سربلند بیرون آمدند که به ریشههای آن توجه کردند و به تخلفات دو طرف با عدالت و انصاف نگریستند و دو طرف را به نسبت جرمشان محکوم کردند.
اینها اینگونه نبودند، طرف خودی را پاک و بیگناه معرفی کردند و طرف مقابل را شر مطلق. حتی یکبار آن مناظره کذایی را محکوم نکردند. با پخش تلویزیونی دادگاهها قبل از اثبات جرم افراد، با آبروی آنها بازی کردند و در مجموع موجب تشدید بحران شدند و البته با ادعای تبعیت از ولایت از یک طرف و عدم التزام عملی به دستورات ولیفقیه از طرف دیگر، به جایگاه رهبری هم آسیب رساندند.
بنابراین تعریفی که خودشان برای اصولگرایی در شرایط امروز بیان کردهاند بر خودشان صدق نمیکند.
این گروه اعلام کردهاند که باید افراد بیشتری از طرف آنها در کمیته 8+7 حضور داشته باشند آیا قابل قبول است؟
همین طور است، ولی اینها به وزن واقعی اجتماعی خودشان توجه ندارند. البته چون وصل به دولت هستند از قدرت رسانهای و مالی و سیاسی خوبی برخوردارند اما بعید میدانم پایگاه اجتماعی قوی داشته باشند. امروز آگاهی مردم بالا رفته است.
در فراکسیون اصولگرایان مجلس هم تعداد اینها از چهل پنجاه نفر تجاوز نمیکند و اکثریت اصولگرایان مجلس تفکر و عمل اینها را نمیپسندند. بنابراین سهم آنها بیش از آنچه که برایشان قرار داده شده نیست.