کد خبر: ۱۳۳۰۷۳
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۳

جرج جرداق: فرزند ابوطالب ابا دارد عقیده مخصوصی را در امر دین تحمیل کند

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: کتاب «امام علی (ع) صدای عدالت انسانی» نوشته جرج جرداق با ترجمه سید هادی خسروشاهی را انتشارات فراهانی با قیمت 16 هزار تومان منتشر کرده که چندین بار هم تجدید چاپ شده است.

در این تحقیق به تفصیل درباره زندگی، اخلاق، عقاید و فضایل امام علی(ع) سخن می‌رود؛ به ویژه جنبه‌هایی ناگفته از رفتار اجتماعی آن حضرت، عدالت‌گرایی و شیوه حکومت ایشان بررسی و ارزیابی می‌شود.

اصل کتاب عربی است با نام «الامام علی صوت عداله الانسانیه» که سال 1958 با مقدمه‌ای به قلم میخائیل نعیمه در بیروت به چاپ رسیده است. نویسنده کتاب در شهر «جدیده‌ مرجعیون» که «مرج العیون» نیز خوانده می‌شود، درخانواده‌ای غسّانی از اصل قحطانی، تولد یافت. رهبر معظم انقلاب از روی همین کتاب در نماز جمعه تهران در سال امام علی متنی را خوانده و از جورج جرداق مسیحی برای این کتاب تجلیل کردند.

این اثر در پنج مجلد با عناوین الامام علی و حقوق الأنسان؛ بین علی و الثّورة الفرنسیة؛ الامام علی صوت العدالة الانسانیة؛ علی و سقراط؛ علی و عصرة؛ علی و القومیة العربیة تدوین شده است.

نویسنده در فصل‌های نخستین جلد اول به تاریخچه‌ پیدایش دین اسلام و ستایش از آن پرداخته است. سپس با استناد به سخنان رسول اکرم‌(ص) به پیوند عمیق میان آن حضرت و امام علی‌(ع) اشاره و نقش او را در تحکیم ارکان دین حنیف اسلام بیان کرده است. مصنّف، پس از این مقدمه، وارد بحث اصلی می‌شود که نموداری است از عوامل و شرایطی که امام برای استقرار عدالت جهانی پیشنهاد می‌کند. در این گفتار، عدالت و ظلم‌ستیزی سرلوحه همه رهنمودهای آن حضرت به کارگزارانش معرفی می‌شود.

مطالب جلد دوم ادامه‌ مبحث جلد اول است. فصل اول آن را در واقع، بخش دوم «الإمام علی و حقوق الانسان» باید شمرد. در این فصل، از اصول و قوانین اجتماعی و سیاسی عادلانه‌ مورد نظر امام بحث می‌شود. نویسنده سپس به مقایسه‌ حکومت فرانسه و آرای امام به عنوان مدافعان حقوق انسان، از سوی دیگر می‌پردازد. همچنین به جایگاه روشنفکرانی چون روسو، مونتسکیو ، ولتر و تاگور در قیاس با مقام و منزلت امام توجه می‌کند.

در فصل بعدی، انقلاب کبیر فرانسه را شرح می‌دهد و بعثت پیامبر اسلام را از جهاتی با آن شبیه می‌خواند. سپس با ذکر انحراف و توطئه‌های بنی امیّه و بنی عباس بر حقانیت علویّون در طی تاریخ تأکید می‌کند. نویسنده فصل دیگر کتاب را به تطبیق مواد منشور جهانی حقوق بشر و رهنمودهای امام اختصاص می‌دهد و برتری دید جهان شمول او را به اثبات می‌رساند. فصل اول جلد سوم، هرچند عنوان این مجلد علّی و سقراط است اما در واقع ادامه مبحث جلد دوم است و به مواد و بندهای بیانیه انقلاب کبیر فرانسه درباره حقوق بشر و سنجش آن با مبانی و اصولی که امام اعلام فرموده اختصاص دارد. نویسنده آزادی و برابری و عدالت را وجوه مشترک آن دو یافته و عدالت از دید امام را که حاکم بر قانون‌مندی‌های هستی و متکی بر معیارهای اخلاقی است، برتر شمرده است. در فصل بعدی در زمینه‌هایی چون آزادی فکر، عدالت در هستی، مبارزه برای دست‌یابی به جامعه‌ای نوین با ارزش‌های والای انسانی، امام را با سقراط مقایسه می‌کند. در جلد چهارم مؤلف ابتدا، مختصری از تاریخ عرب و ارزش‌های حاکم بر جامعه‌ی عربی را بیان می‌کند و با روشن ساختن تضاد دیرینه بنی امیّه و بنی هاشم، به توطئه‌های بنی امیه برای محو آیین جدید و همچنین به مظلومیت بنی هاشم اشاره می‌کند.

سپس به تفصیل به تاریخچه تقسیم مسلمانان به دو گروه شیعه آل علی در برابر خاندان اموی و تضادهای بنیادی این دو می‌پردازد و شیعه را مظهر حقانیت دین اسلام و بنی امیه را مظهر ظلم و ستم و کانون توطئه می‌خواند. با مقایسه‌ عملکرد امام و معاویه به تحلیل رفتار امام با دشمنان می‌پردازد و با ذکر فاجعه‌ کربلا و مقایسه امام حسین (ع) و یزید بن معاویه، مرزهای حق و باطل را آشکار می‌سازد.

در جلد پنجم نویسنده، پس از بررسی مفاهیم ملی‌گرایی و انسان‌گرایی و نژادپرستی، نتیجه می‌گیرد که قومیت در بستر طبیعی خود کاملا انسان‌گراست و انسان‌گرایی جهان شمول است. اگر انسانیت نباشد، قومیت به معنای واقعی وجود نخواهد داشت و بزرگمردان تاریخ به قوم و ملت خاصی تعلق ندارند. وی فرهنگ و تمدن را نتیجه‌ تلاش انسان در طی تاریخ می‌داند و در همین جهت، نژادپرستی را در مقابل ملی‌گرایی و قومیت همراه با دید وسیع انسانی قرار می‌دهد. سپس با ادامه‌ بحث درباره‌ تضاد دو خط مشی علوی و سفیانی به ذکر حوادث تاریخی و تحلیل تضاد عرب و موالی می‌پردازد و آن را سرپوشی برای تضادهای اعتقادی و طبقاتی دو خط مشی مذکور می‌شمارد و علویان را حامی وفادار مظلومان می‌خواند.

این اثر به زبان‌های فارسی، هندی و انگلیسی ترجمه شده است. ترجمه‌ فارسی مجلدات پنج‌گانه به قلم عطامحمد سردارنیا، سیدهادی خسروشاهی، مصطفی زمانی و احمد بهشتی است که در فاصله‌ سال‌های 1346-1351 منتشر شده است. در ترجمه شمار و محتوای مجلدات با اصل مطابقت کامل ندارد. کتابی مستقل با عنوان «مرانید که نوحه گرند» که ترجمه بخش‌هایی از چهارمین مجلد عربی به قلم جلال الدین فارسی است در 1346 به چاپ رسیده است. کتابی نیز در یک جلد با عنوان «ترجمه و انتقاد از الامام علی علیه السلام ندای عدالت انسانیت» به قلم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، به دستور آیت‌الله بهبهانی، در1377ق/1337ش منتشر شده و در آن ضمن تمجید، برخی از نظرگاه‌های مؤلف نقد شده است. شخصیت‌هایی چون آیت‌الله بروجردی، دکتر علی شریعتی و محمدرضا حکیمی درستایش و بزرگداشت این اثر مطالبی نوشته‌اند.

در بخشی از جلد اول این کتاب با عنوان «تعصب و تحمیل عقیده محکوم است» می‌خوانیم:

«اگر پیوند برادری انسانی، تنها بر مبنای صفات انسانیت پی‌ریزی شود، گناهی ندارد! و چه سان این موجودات زنده و متحرک، خود را به قید و بندهایی گرفتار می‌سازند که حتی برای جمادات عالم روا نیست؟! و چگونه برای انسان که محدودیت می‌پذیرد، از وزن و مساحت حد و اندازه می‌سازند! و زندگی را که دائماً در حرکت و تطور است، مقیّد و محدود می‌نمایند، در حالی که اگر آن را محکوم به قید و بندهایی کنند و یا فشرده و منقبض سازند، نه از حیات اثری به جای خواهد ماند و نه از انسان نشانی؟!

علی (ع)، روش عالی و بلند‌مرتبه خود را در طریقی هموار تعقیب می‌کند. گذشته از اینکه حق برخورداری کامل در معاش را برای انسان مقرر می‌دارد، حقوقی دیگر نیز برای آن قائل می‌شود. او تا دور‌دست‌ترین حد انسانیت پیش می‌رود، و به منظور تأکید و تثبیت مقام و شرافت بشر (از هر عنصر و نژادی که باشند) با همه پایه‌‌های مادی و اخلاقی در مقابل عقیده و مرام معینی توقف نمی‌نماید و در حد تنگنای نژادپرستی رنج‌دهنده از پای نمی‌ایستد.

فرزند ابوطالب ابا دارد از اینکه عقیده معین و مخصوصی را در امر دین و مذهب تحمیل نماید و یا در هر چیزی که پیوند دور و نزدیک با وجدان پاک و زندگانی خصوصی انسان دارد که به تبعیت از ذات و یا در نتیجه تأثیر محیط، شکل و رنگی خاص به خود گرفته است، دخالت نماید!

گرچه جانشین پیغمبر و پناهگاه اسلام و فرمانروای مسلمانان بود، با این وصف با تمام قدرت از اینکه بر فردی فشار وارد آورد و به او تحمیل کند که دین مسلمانان را بپذیرد، امتناع می‌ورزید؛ زیرا مردم آزادند که به هر عنوان که صلاح خود می‌دانند به خدا ایمان آورند، و هر کس پای بند عقیده خود باشد، ولی به این شرط که این عقیده و ایمان مایه آزار و اذیت مردم نگردد. مردم همه روزی خوار خدایند، و دین همان نحوه معامله و بر خورد با مردم در اجتماع است.

در نظر امام علیه السلام، داشتن صفات انسانیت کافی است که او را محترم و محبوب و در خور ارفاق و توجه و مصون از هر‌گونه تعرض به حقوق دیگران گرداند. در نامه‌ای که به کارگزار خود در مصر نگاشته، چنین می‌گوید: «بر مردم چون حیوان درنده‌ای مباش که خوردن آنها را غنیمت خود بشماری؛ چه آنها از دو حال خارج نیستند: یا برادر دینی تواند و یا در آفرینش چون تو می‌باشند. عفو و بخشش خود را شامل حال آنها گردان، همچنانکه دوست داری خدای بر تو ببخشاید و از تو در گذرد. از بخششی که می‌کنی پشیمان و از کیفری که می‌رسانی شادمان و مسرور مباش.»

حق هر‌کس، عیناً همانند حق تو است، گرچه در پاره‌ای از معتقدات و یا اساساً در تمام معتقدات مخالف تو باشد؛ و مگر نه اینکه هدف دین، ایجاد پیوند برادری هر چه محکم‌تر میان تو و سایرین می‌باشد؟ پس اگر پیوند برادری را تنها بر مبنای صفات انسانیت به دست آوری، گناهی ندارد!

و او، در هر حال از تو می‌خواهد که رأی و اندیشه خود را در هیچ یک از امور زندگانی و جانداران مدار حکم و قیاس مطلق قرار ندهی؛ چرا که پهنه زندگانی وسیع است و زندگان در این پهنه می گردند، و تو حق نداری مادام که مردم به تو زیانی نرسانیده‌اند خود را تنها داور در امور آنها بدانی. و چه می‌دانی! شاید کاری را که بزرگ می‌پنداری، در پهنه وجود بزرگ نباشد؛ و شاید مردی را که حقیر و کوچک می‌شماری، اگر او را خوب بشناسی، مقامش از تو بالاتر باشد! امام علیه السلام به طور واضح و صریح می‌گوید: «هیچ بنده‌ای از بندگان خدا را کوچک مشمار، از آن روی که شاید او دوستدار خدا باشد و تو نمی‌دانی!» اگر تو، این گفتار حکیمانه را به طور عمیق بررسی کنی، نظر صریح او را در امر تعصب و آزادگی درک خواهی کرد. اگر برادرت بر خطاست و بد کرده است، تو باید بر او ببخشایی و از او در گذری و هرگز بر عفو و بخشش خود پشیمان نباشی؛ و نیز بر تو است که شر و بدی را با دور کردن از سینه خود، از سینه دیگران نیز براندازی؛ و آدمی زاد، بر هر چه که معتقد باشد، باید که سرپرست نفس خود باشد، و پیوندش با دیگران، پیوند کسی باشد که آنچه به خود می‌پسندد، به دیگری روا دارد، و از آنچه بر خود نمی‌پسندد، به دیگری هم روا ندارد.

امام علیه السلام می گوید: «آنچه به خود می‌پسندی، به دیگری نیز روا دار؛ و از آنچه بیزاری، بر دیگری مپسند. با مردم چنان باش، که میل داری با تو باشند.» از طرفی، مؤمن حقیقی کسی است که خیر و نیکی را تا هدف دنبال می‌کند، و خیر و نیکی به تمام معنی همان دادگری و عدالت میان مردم و فرق ننهادن یکی بر دیگری است. پس هر که در جهان پیرو محمد صلی الله علیه و آله باشد، با آن کس که از مسیح علیه السلام تبعیت می کند و یا پیرو هر شخصیتی باشد که نمودار فضائل انسانیت است، اختلافی نخواهد داشت. آنچه در نظر علی علیه السلام مهم است، همان نزدیکی به فضیلت و تقوی است؛ امّا در انتخاب وسایلی که انسان را به مقصود رهبری می‌کند، مردم آزادند.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین